به نام خدا
در مورد شخصیت پیامبر اکرم (ص) تحقیق کنید و آن را به وبلاک ارائه دهید
(از دیدگاه امام علی (ع) و دکتر شریعتی برای ارائه ی تحقیق استفاده کنید)
نظرات شما عزیزان:
رضا بهداروند 

ساعت9:56---1 آبان 1391
سيماي پيامبر اكرم (ص) از منظر حضرت علي (ع)
تربيت الهي وتکون شخصيت پيامبر (ص)
اميرالمؤمنين (ع) در مورد چگونگي تربيت پيامبر اکرم و شکل گيري شخصيت آسماني آن حضرت ميفرمايد: از آن لحظهاي که پيامبر (ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشتهي خود (جبرئيل ) را مامور تربيت پيامبر (ص) کرد تا شب و روز اورا به راههاي کرامت و زيباترين اخلاق عالميان راهنمايي کند.
از ويژگيهاي پيامبر اکرم(ص) در دورا ن چهل سال قبل از بعثت اين است که در آن محيطي که فقط محيط شرک و بت پرستي بود ، او هرگز بتي را سجده نکرد . از اول کودکي تا آخر هرگز اعتنايي به بت و سجده بت نکرد نه تنها بتي را سجده نکرد بلکه در تمام دوران کودکي وجواني در مکه که شهر لهو و لعب بود به اين امور آلوده نشد. مکه دو خصوصيت داشت: يکي اينکه مرکز بت پرستي عربستان بود و ديگر اينکه مرکز تجارت و بازرگاني و سرمايه داران عرب عمدتاً در مکه بودند اينها بردهها وکنيزها را خريد و فروش ميکردند. در نتيجه مرکز عيش و نوش اعيان و اشراف همين شهر بود و انواع لهو و لعبها، شرابخواريها و رقاصيها داير بود. پيغمبر اکرم در تمام عمرش هرگز در هيچ مجلسي از اين مجالس شرکت نکرد. اين ناشي از همان تاييدات الهي است.
رسول خدا (ص) بعدها در دورهي رسالت، از کودکي خودش فرمود : « من در کارهاي اينها شرکت نميکردم. گاهي هم احساس ميکردم که گويي نيروي غيبي مرا تأييد ميکند. ميفرمايد: من هفت سالم بيشتر نبود عبدالله بن جدعان که يکي از اشراف مکه بود عمارتي ميساخت . بچههاي مکه به عنوان کار ذوقي و کمک دادن به او ميرفتند از نقطهاي به نقطهي ديگر سنگ حمل ميکردند من هم ميرفتم همين کار را ميکردم. آنها سنگ را در دامنشان ميريختند دامنشان را بالا ميزدند و چون شلوار نداشتند کشف عورت ميشد. من يک دفعه رفتم سنگ را گذاشتم در دامنم . مثل اينکه احساس کردم که دستي آمد و زد دامن را از دست من انداخت. حس کردم من نبايد اين کار را بکنم. امام باقر (ع) ميفرمايد: فرشتگان الهي از کودکي او را همراهي ميکردند. پيامبر (ص) فرمود: من گاهي سلام ميشنيدم يک کسي به من ميگفت: السلام عليک يا محمد نگاه ميکردم کسي را نميديدم. گاهي با خود فکر ميکردم شايد اين سنگ يا درخت است که دارد به من سلام ميدهد. بعد فهميدم فرشتهي الهي بوده که به من سلام ميداده است .
بدين سان پيامبر اکرم (ص) با عنايت خداوندي بوسيلهي بزرگترين فرشتهي الهي تربيت شد و متخلق به اخلاق الله ميگشت راههاي کرامت انساني را پيمود و روز و شب و در لحظه لحظهي زندگي آن حضرت را به اتخاذ زيباييهاي اخلاق عالم انساني وادار مينمود.
بديهي است، پيامبري كه از جانب پروردگار عالم، مأموريت تربيت و تهذيب همه بشريت تا پايان عمر دنيا را به عهده ميگيرد بايد از تربيت الهي برخوردار باشد و چنان متخلق به اخلاق الهي و فضيلتهاي انساني باشد که به حق خليفهالله و تجسم جمال و جلال آفريدگار هستي باشد و پيامبر اکرم (ص) از اين تربيت الهي به خوبي برخوردار بود و صورت و سيرت آن حضرت آئينهي تمام نماي خداوند بود.
شجاعت وايثارپيامبر اكرم (ص) در ميدان مبارزه وجهاد
انسانهاي بزرگ در راه رسيدن به اهداف بلند و آرمانهاي مقدس خود نه تنها سختيها و ناملايمات را به جان ميخرند، بلكه تمام آنچه دارند و حتي جان خود را با عشق و ايمان فدا ميكنند و به حقيقت كلمه در كام هر سختي و هنگامه هر ميدان پر خطر فرو ميروند.
پيامبر اسلام (ص) براي اعتلاي كلمه الله و انجام ماموريت الهي خود، آنچنان شجاعانه در ميدان نبرد با صلابت و قدرت روحي گام ميگذاشت كه هيچكس نزديكتر از او به دشمن نبود.
آنگاه كه آتش جنگ شعله ور ميشد و راد مردان و جنگ آوران تاب مقاومت را از دست ميدادند خود را در پناه پيامبر قرار داده و در سايهي صلابت و عظمت و شجاعت آن حضرت، قوت قلب و پايداري مييافتند. حتي اميرالمؤمنين (ع)كه شجاعت و دلاوريش در غزوات و نبردهاي مردافكن بركسي پوشيده نيست و تاريخ اسلام با شجاعت حضرت امير عجين گشته است، از اين مطلب مستثني نيست.
آن حضرت درباره شجاعت و صلابت روحي پيامبر اكرم ميفرمايد: هرگاه آتش جنگ شعله ميكشيد، ما به
رسول خدا (ص) پناه ميبرديم و او را سپر ميگرفتيم كه در آن لحظه كسي از ما همانند پيامبر(ص) به دشمن نزديكتر نبود.
مرحوم سيد رضي (ره) در توضيح اين سخن مي فرمايد: معناي كلام امير المؤمنين (ع) آن است كه وقتي ترس از دشمن بردلها چيره ميشد و نائره جنگ چنان شعله ميكشيد كه گويا جنگ جويان را ميخواهد در كام خود فرو برد، مسلمانان به پيامبر (ص) پناهنده ميشدند، تارسول خدا شخصاً به نبرد بپردازد وخداوند به وسيلهي او نصرت و پيروزي را برآنان نازل گرداند و در سايه ي آن حضرت ايمن گردند.
نكته زيبا و شاهكار ادبي در اين كلام كوتاه آن است كه علي (ع) شدت و داغي جنگ را به افروختگي و شدت شعلهوري آتش تشبيه كرده است. سپس مي فرمايد در چنين لحظه حساس و پرخطر پيامبر از همه مجاهدان به دشمن نزديكتر بود و ما به او پناه مي برديم. اين در حالي است كه از رشادت و شجاعت و كارزار بيامان پيامبر در ميدانهاي نبرد همچون اٌحد و حنين و... كمتر ذكر ميشود. گويا پيامبر در غزوات گوناگون نقشي جز رهبري و فرماندهي در مقر لشگر نداشته است.!
پيامبر اكرم (ص) علاوه بر آنكه جان پاك و مطهر خود را در دشوارترين ميدانهاي نبرد به خطر ميافكند، براي اعتلاي كلمه الله و تحقق رسالت خود، عزيزان و خويشاوندان خود را بر ديگران مقدم ميداشت و آنان را قبل از ديگر مؤمنان و مبارزان به ميدان مبارزه و كانون خطر ميفرستاد و اين نشانگر ايثار وصف ناپذير آن حضرت است.
حضرت علي (ع) در نامهاي به معاويه مينويسد: آنگاه كه آتش جنگ در ميگرفت و صحنه كارزار گرم ميشد، پيامبر (ص) اهل بيت خود را پيش ميفرستاد تابه وسيلهي آنها اصحابش را از سوزش شمشيرها و نيزهها حفظ فرمايد. چنانكه عبيده ابن حارث (پسر عمومي پيامبر) در جنگ بدر و حمزه سيد الشهداء (عموي پيامبر) در جنگ اًحد و جعفرابنابيطالب (پسر عمومي پيامبر) در جنگ موته شهيد شدند.
وكسي هم بود كه اگر ميخواستم نامش را ميآوردم او هم آرزو داشت چون شهيدان اسلام، شهيد شود، اما مقدر چنين نبود وآرزويش به تاخير افتاد.
بدون ترديد منظور امام (ع) از آن شخص كه آرزوي شهادت ولي تقدير الهي آن را به تاخير انداخت ، خود آن حضرت ميباشد.
توسل به پيامبر اكرم(ص) به هنگام دعا
خداوند سبحان وجود مطهر پيامبر اكرم را رحمت فراگير براي جهانيان قرار داده وآن حضرت را به اين صفت و ويژگي توصيف نموده است.
اما اين رحمت بيكران خداوندي براي امت اسلامي وزنان ومردان مؤمن جلوه هاي خاصي دارد كه به دو مورد آن اشاره ميكنم:
1.
تربيت الهي وتکون شخصيت پيامبر (ص)
اميرالمؤمنين (ع) در مورد چگونگي تربيت پيامبر اکرم و شکل گيري شخصيت آسماني آن حضرت ميفرمايد: از آن لحظهاي که پيامبر (ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشتهي خود (جبرئيل ) را مامور تربيت پيامبر (ص) کرد تا شب و روز اورا به راههاي کرامت و زيباترين اخلاق عالميان راهنمايي کند.
از ويژگيهاي پيامبر اکرم(ص) در دورا ن چهل سال قبل از بعثت اين است که در آن محيطي که فقط محيط شرک و بت پرستي بود ، او هرگز بتي را سجده نکرد . از اول کودکي تا آخر هرگز اعتنايي به بت و سجده بت نکرد نه تنها بتي را سجده نکرد بلکه در تمام دوران کودکي وجواني در مکه که شهر لهو و لعب بود به اين امور آلوده نشد. مکه دو خصوصيت داشت: يکي اينکه مرکز بت پرستي عربستان بود و ديگر اينکه مرکز تجارت و بازرگاني و سرمايه داران عرب عمدتاً در مکه بودند اينها بردهها وکنيزها را خريد و فروش ميکردند. در نتيجه مرکز عيش و نوش اعيان و اشراف همين شهر بود و انواع لهو و لعبها، شرابخواريها و رقاصيها داير بود. پيغمبر اکرم در تمام عمرش هرگز در هيچ مجلسي از اين مجالس شرکت نکرد. اين ناشي از همان تاييدات الهي است.
رسول خدا (ص) بعدها در دورهي رسالت، از کودکي خودش فرمود : « من در کارهاي اينها شرکت نميکردم. گاهي هم احساس ميکردم که گويي نيروي غيبي مرا تأييد ميکند. ميفرمايد: من هفت سالم بيشتر نبود عبدالله بن جدعان که يکي از اشراف مکه بود عمارتي ميساخت . بچههاي مکه به عنوان کار ذوقي و کمک دادن به او ميرفتند از نقطهاي به نقطهي ديگر سنگ حمل ميکردند من هم ميرفتم همين کار را ميکردم. آنها سنگ را در دامنشان ميريختند دامنشان را بالا ميزدند و چون شلوار نداشتند کشف عورت ميشد. من يک دفعه رفتم سنگ را گذاشتم در دامنم . مثل اينکه احساس کردم که دستي آمد و زد دامن را از دست من انداخت. حس کردم من نبايد اين کار را بکنم. امام باقر (ع) ميفرمايد: فرشتگان الهي از کودکي او را همراهي ميکردند. پيامبر (ص) فرمود: من گاهي سلام ميشنيدم يک کسي به من ميگفت: السلام عليک يا محمد نگاه ميکردم کسي را نميديدم. گاهي با خود فکر ميکردم شايد اين سنگ يا درخت است که دارد به من سلام ميدهد. بعد فهميدم فرشتهي الهي بوده که به من سلام ميداده است .
بدين سان پيامبر اکرم (ص) با عنايت خداوندي بوسيلهي بزرگترين فرشتهي الهي تربيت شد و متخلق به اخلاق الله ميگشت راههاي کرامت انساني را پيمود و روز و شب و در لحظه لحظهي زندگي آن حضرت را به اتخاذ زيباييهاي اخلاق عالم انساني وادار مينمود.
بديهي است، پيامبري كه از جانب پروردگار عالم، مأموريت تربيت و تهذيب همه بشريت تا پايان عمر دنيا را به عهده ميگيرد بايد از تربيت الهي برخوردار باشد و چنان متخلق به اخلاق الهي و فضيلتهاي انساني باشد که به حق خليفهالله و تجسم جمال و جلال آفريدگار هستي باشد و پيامبر اکرم (ص) از اين تربيت الهي به خوبي برخوردار بود و صورت و سيرت آن حضرت آئينهي تمام نماي خداوند بود.
شجاعت وايثارپيامبر اكرم (ص) در ميدان مبارزه وجهاد
انسانهاي بزرگ در راه رسيدن به اهداف بلند و آرمانهاي مقدس خود نه تنها سختيها و ناملايمات را به جان ميخرند، بلكه تمام آنچه دارند و حتي جان خود را با عشق و ايمان فدا ميكنند و به حقيقت كلمه در كام هر سختي و هنگامه هر ميدان پر خطر فرو ميروند.
پيامبر اسلام (ص) براي اعتلاي كلمه الله و انجام ماموريت الهي خود، آنچنان شجاعانه در ميدان نبرد با صلابت و قدرت روحي گام ميگذاشت كه هيچكس نزديكتر از او به دشمن نبود.
آنگاه كه آتش جنگ شعله ور ميشد و راد مردان و جنگ آوران تاب مقاومت را از دست ميدادند خود را در پناه پيامبر قرار داده و در سايهي صلابت و عظمت و شجاعت آن حضرت، قوت قلب و پايداري مييافتند. حتي اميرالمؤمنين (ع)كه شجاعت و دلاوريش در غزوات و نبردهاي مردافكن بركسي پوشيده نيست و تاريخ اسلام با شجاعت حضرت امير عجين گشته است، از اين مطلب مستثني نيست.
آن حضرت درباره شجاعت و صلابت روحي پيامبر اكرم ميفرمايد: هرگاه آتش جنگ شعله ميكشيد، ما به
رسول خدا (ص) پناه ميبرديم و او را سپر ميگرفتيم كه در آن لحظه كسي از ما همانند پيامبر(ص) به دشمن نزديكتر نبود.
مرحوم سيد رضي (ره) در توضيح اين سخن مي فرمايد: معناي كلام امير المؤمنين (ع) آن است كه وقتي ترس از دشمن بردلها چيره ميشد و نائره جنگ چنان شعله ميكشيد كه گويا جنگ جويان را ميخواهد در كام خود فرو برد، مسلمانان به پيامبر (ص) پناهنده ميشدند، تارسول خدا شخصاً به نبرد بپردازد وخداوند به وسيلهي او نصرت و پيروزي را برآنان نازل گرداند و در سايه ي آن حضرت ايمن گردند.
نكته زيبا و شاهكار ادبي در اين كلام كوتاه آن است كه علي (ع) شدت و داغي جنگ را به افروختگي و شدت شعلهوري آتش تشبيه كرده است. سپس مي فرمايد در چنين لحظه حساس و پرخطر پيامبر از همه مجاهدان به دشمن نزديكتر بود و ما به او پناه مي برديم. اين در حالي است كه از رشادت و شجاعت و كارزار بيامان پيامبر در ميدانهاي نبرد همچون اٌحد و حنين و... كمتر ذكر ميشود. گويا پيامبر در غزوات گوناگون نقشي جز رهبري و فرماندهي در مقر لشگر نداشته است.!
پيامبر اكرم (ص) علاوه بر آنكه جان پاك و مطهر خود را در دشوارترين ميدانهاي نبرد به خطر ميافكند، براي اعتلاي كلمه الله و تحقق رسالت خود، عزيزان و خويشاوندان خود را بر ديگران مقدم ميداشت و آنان را قبل از ديگر مؤمنان و مبارزان به ميدان مبارزه و كانون خطر ميفرستاد و اين نشانگر ايثار وصف ناپذير آن حضرت است.
حضرت علي (ع) در نامهاي به معاويه مينويسد: آنگاه كه آتش جنگ در ميگرفت و صحنه كارزار گرم ميشد، پيامبر (ص) اهل بيت خود را پيش ميفرستاد تابه وسيلهي آنها اصحابش را از سوزش شمشيرها و نيزهها حفظ فرمايد. چنانكه عبيده ابن حارث (پسر عمومي پيامبر) در جنگ بدر و حمزه سيد الشهداء (عموي پيامبر) در جنگ اًحد و جعفرابنابيطالب (پسر عمومي پيامبر) در جنگ موته شهيد شدند.
وكسي هم بود كه اگر ميخواستم نامش را ميآوردم او هم آرزو داشت چون شهيدان اسلام، شهيد شود، اما مقدر چنين نبود وآرزويش به تاخير افتاد.
بدون ترديد منظور امام (ع) از آن شخص كه آرزوي شهادت ولي تقدير الهي آن را به تاخير انداخت ، خود آن حضرت ميباشد.
توسل به پيامبر اكرم(ص) به هنگام دعا
خداوند سبحان وجود مطهر پيامبر اكرم را رحمت فراگير براي جهانيان قرار داده وآن حضرت را به اين صفت و ويژگي توصيف نموده است.
اما اين رحمت بيكران خداوندي براي امت اسلامي وزنان ومردان مؤمن جلوه هاي خاصي دارد كه به دو مورد آن اشاره ميكنم:
1.
رضا عسکری 

ساعت20:37---30 مهر 1391
سيماي پيامبر اكرم (ص) از منظر حضرت علي (ع)
طرح مسأله
از آنجا كه علي بن ابيطالب (ع) از همه استعدادهاي بزرگ و معرفت هاي بنيادين انسان و جهان و عاليترين كمالات برخودار بوده است و نظر به اينكه آن حضرت داراي شخصيت فوق تصوري است كه بوسيله آن توانسته است از هرگونه علائق نژادي و عاطفي و احساسات خام و خود محوري و گرفتار شدن در ميان حلقه هاي زنجير تاريخ و جاذبه هاي مقام پرستي خود را رها و آزاد سازد، و با عنايت به چگونگي رابطهاي كه از دوران طفوليت با رسول خدا (ص) داشته است و در يك كلام معرفت و شناخت اميرالمؤمنين به آن پيشواي الهي در حد اعلا بوده است، اين سئوال مطرح مي شود كه شخصيت پيامبر اكرم (ص) از منظر علي (ع) چگونه ترسيم شده است و ديدگاه امام علي (ع) در معرفي ابعاد شخصيت آسماني رسول خدا (ص)، چيست؟
در اين نوشتار به معرفي و تبيين ابعادي از شخصيت الهي پيامبر اكرم (ص) از منظر و كلام اميرالمؤمنين(ع) ميپردازيم و هدف آن است كه علاوه بر شناخت و كسب معرفت نسبت به رسول خدا (ص)، ميزان تعظيم و تسليم علي (ع) و دلدادگي او نسبت به آن پيشواي الهي روشنتر گردد.
همه مسلمانان و شيفتگان رسول ا... (ص)، بخصوص شيعيان و مواليان اميرالمؤمنين (ع)، بدانند كه آن بزرگ مرد تاريخ و پيشواي متقيان و تجسم عدالت و انسانيت چگونه در برابر عظمت شخصيت پيامبر (ص) و كمالات و فضيلت هاي الهي آن بزرگوار، به تعظيم و تجليل عاشقانه پرداخته و قلب پاكش سرشار از عشق و ايمان و ارادت به ساحت مقدس آن خورشيد تابناك بوده و آن امير سخن چگونه با سحر كلامش دلدادگان پيامبر (ص) را مسحور آن همه جمال آسماني مي سازد
سرشت وطينت پاک رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)
علي (ع) در بسياري از خطبه ها و نامههاي خويش به سرشت پاک و طينت نوراني پيامبر (ص) اشاره کرده آن حضرت را بدين ويژگي والا مي ستايد . شرافت نسب وپاکي وفضيلت نياکان ونيز عظمت وشرافت دودمان پيامبر (ص) از جمله صفاتي است که امير المؤمنين آنها را بيان ميکند. آن حضرت ميفرمايد : «تا اينکه کرامت خداوند در اعزام پيامبران، به حضرت محمد (ص) منتهي گشت خداوند آن وجود مقدس را از بهترين معادن روياننده و اصيلترين و عزيزترين اصول و ريشهها آفريد. او از همان شجرهي طيبهاي که ديگر پيامبران و امينان خود را از آن آفريد، به وجود آورد. عترت او بهترين عترتهاست و دودمانش بهترين دودمانها. درخت وجودش از بهترين درختان که در حرم روييده و رشد و نمو کرده است و در آغوش خانوادهاي کريم و با فضيلت بزرگ شد. شاخههاي بلند آن سربه فلک کشيده و ثمره آن غير قابل وصول است .» يعني براي عترت پيامبر (ص) شاخههايي است بلند ( در معرفت،کرم، تقوي، حکمت و عرفان) و ثمري است غير قابل وصول به اين معنا که محصول زندگي پرخير و برکت عترت پيامبر بالاتر و با عظمت تر از آن است که از درخت حيات مردم معمولي بر آيد .
پيامبر(ص) پيشواي پارسايان و وسيلهي بينايي و بصيرت براي هدايت جويان است او چراغي با نور درخشان و ستارهاي فروزان است ... در خطبهي ديگر ميفرمايد : «خداوند سبحان پيامبر اکرم را از درخت انبياء وچراغدان روشنايي و پيشاني عظمت و از ناف بطحا ء و چراغهاي روشنگر و سرچشمههاي حکمت آفريد.»
در کلام ديگري مي فرمايد : «پيامبر بهترين آفريدگان در خردسالي و طفوليت ، و در سن کمال و پيري نجيبترين و بزرگوارترين مردم است اخلاقش ازهمه پاکان پاکتر و باران کرمش از هر چيزي بادوامتر بود.»
اميرالمؤمنين (ع) در بيان ديگري دربارهي سرشت پاک و نسل مطهر پيامبر(ص)، سخني نويد بخش دارد که مايهي اميد و شادماني دلدادگان وعاشقان پيامبر رحمت است.
سخن حضرت اين است : « قرار گاه پيامبر (ص) بهترين قرار گاه وخاندان او شريف ترين پايگاه است. در معدن کرامت و بزرگواري و مهدهاي عفت و پاکيزگي رشد کرد. دلهاي نيکوکاران شيفتهي او گشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد. خداوند به برکت وجود او کينهها را مدفون و آتش خصومتها را خاموش نمود.»
اين جملهي امام علي (ع) که مي فرمايد: دلهاي نيکوکاران شيفتهي اوگشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد ، بارقهي اميد را در دل ما ايجاد ميکند حالا كه خداوند به لطف و بزرگواري خود برما منت نهاده و محبت و عشق آن حضرت را در دل ما قرار داده، شايد مارا از زمره ابرار و نيکان قلمداد فرموده و اين فضل و عنايت را برما ارزاني داشته که دل مردهي ما را به حيات محبت او زنده و چشم دل را به جمال سيماي ملکوتيش روشن سازد.
ابنابيالحديد در شرح اين فراز از خطبه ميگويد : اينکه کلام را به صورت فعل مجهول بيان کرد (صُرفت) ، قطعاً صارف و ميل دهنده خداوند است. يعني خداوند دلهاي نيکوکاران را به سوي وجود پيامبر متمايل و مشتاق ساخت. اما نه به صورت جبر و قهر بلکه به توفيق و لطف آنگونه که علماي ما ميگويند. به عبارت ديگر دلهاي ابرار را ارباب دلها (خداوند) به پيامبر مشتاق گردانيد.
تربيت الهي وتکون شخصيت پيامبر (ص)
اميرالمؤمنين (ع) در مورد چگونگي تربيت پيامبر اکرم و شکل گيري شخصيت آسماني آن حضرت ميفرمايد: از آن لحظهاي که پيامبر (ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشتهي خود (جبرئيل ) را مامور تربيت پيامبر (ص) کرد تا شب و روز اورا به راههاي کرامت و زيباترين اخلاق عالميان راهنمايي کند.
از ويژگيهاي پيامبر اکرم(ص) در دورا ن چهل سال قبل از بعثت اين است که در آن محيطي که فقط محيط شرک و بت پرستي بود ، او هرگز بتي را سجده نکرد . از اول کودکي تا آخر هرگز اعتنايي به بت و سجده بت نکرد نه تنها بتي را سجده نکرد بلکه در تمام دوران کودکي وجواني در مکه که شهر لهو و لعب بود به اين امور آلوده نشد. مکه دو خصوصيت داشت: يکي اينکه مرکز بت پرستي عربستان بود و ديگر اينکه مرکز تجارت و بازرگاني و سرمايه داران عرب عمدتاً در مکه بودند اينها بردهها وکنيزها را خريد و فروش ميکردند. در نتيجه مرکز عيش و نوش اعيان و اشراف همين شهر بود و انواع لهو و لعبها، شرابخواريها و رقاصيها داير بود. پيغمبر اکرم در تمام عمرش هرگز در هيچ مجلسي از اين مجالس شرکت نکرد. اين ناشي از همان تاييدات الهي است.
رسول خدا (ص) بعدها در دورهي رسالت، از کودکي خودش فرمود : « من در کارهاي اينها شرکت نميکردم. گاهي هم احساس ميکردم که گويي نيروي غيبي مرا تأييد ميکند. ميفرمايد: من هفت سالم بيشتر نبود عبدالله بن جدعان که يکي از اشراف مکه بود عمارتي ميساخت . بچههاي مکه به عنوان کار ذوقي و کمک دادن به او ميرفتند از نقطهاي به نقطهي ديگر سنگ حمل ميکردند من هم ميرفتم همين کار را ميکردم. آنها سنگ را در دامنشان ميريختند دامنشان را بالا ميزدند و چون شلوار نداشتند کشف عورت ميشد. من يک دفعه رفتم سنگ را گذاشتم در دامنم .
طرح مسأله
از آنجا كه علي بن ابيطالب (ع) از همه استعدادهاي بزرگ و معرفت هاي بنيادين انسان و جهان و عاليترين كمالات برخودار بوده است و نظر به اينكه آن حضرت داراي شخصيت فوق تصوري است كه بوسيله آن توانسته است از هرگونه علائق نژادي و عاطفي و احساسات خام و خود محوري و گرفتار شدن در ميان حلقه هاي زنجير تاريخ و جاذبه هاي مقام پرستي خود را رها و آزاد سازد، و با عنايت به چگونگي رابطهاي كه از دوران طفوليت با رسول خدا (ص) داشته است و در يك كلام معرفت و شناخت اميرالمؤمنين به آن پيشواي الهي در حد اعلا بوده است، اين سئوال مطرح مي شود كه شخصيت پيامبر اكرم (ص) از منظر علي (ع) چگونه ترسيم شده است و ديدگاه امام علي (ع) در معرفي ابعاد شخصيت آسماني رسول خدا (ص)، چيست؟
در اين نوشتار به معرفي و تبيين ابعادي از شخصيت الهي پيامبر اكرم (ص) از منظر و كلام اميرالمؤمنين(ع) ميپردازيم و هدف آن است كه علاوه بر شناخت و كسب معرفت نسبت به رسول خدا (ص)، ميزان تعظيم و تسليم علي (ع) و دلدادگي او نسبت به آن پيشواي الهي روشنتر گردد.
همه مسلمانان و شيفتگان رسول ا... (ص)، بخصوص شيعيان و مواليان اميرالمؤمنين (ع)، بدانند كه آن بزرگ مرد تاريخ و پيشواي متقيان و تجسم عدالت و انسانيت چگونه در برابر عظمت شخصيت پيامبر (ص) و كمالات و فضيلت هاي الهي آن بزرگوار، به تعظيم و تجليل عاشقانه پرداخته و قلب پاكش سرشار از عشق و ايمان و ارادت به ساحت مقدس آن خورشيد تابناك بوده و آن امير سخن چگونه با سحر كلامش دلدادگان پيامبر (ص) را مسحور آن همه جمال آسماني مي سازد
سرشت وطينت پاک رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)
علي (ع) در بسياري از خطبه ها و نامههاي خويش به سرشت پاک و طينت نوراني پيامبر (ص) اشاره کرده آن حضرت را بدين ويژگي والا مي ستايد . شرافت نسب وپاکي وفضيلت نياکان ونيز عظمت وشرافت دودمان پيامبر (ص) از جمله صفاتي است که امير المؤمنين آنها را بيان ميکند. آن حضرت ميفرمايد : «تا اينکه کرامت خداوند در اعزام پيامبران، به حضرت محمد (ص) منتهي گشت خداوند آن وجود مقدس را از بهترين معادن روياننده و اصيلترين و عزيزترين اصول و ريشهها آفريد. او از همان شجرهي طيبهاي که ديگر پيامبران و امينان خود را از آن آفريد، به وجود آورد. عترت او بهترين عترتهاست و دودمانش بهترين دودمانها. درخت وجودش از بهترين درختان که در حرم روييده و رشد و نمو کرده است و در آغوش خانوادهاي کريم و با فضيلت بزرگ شد. شاخههاي بلند آن سربه فلک کشيده و ثمره آن غير قابل وصول است .» يعني براي عترت پيامبر (ص) شاخههايي است بلند ( در معرفت،کرم، تقوي، حکمت و عرفان) و ثمري است غير قابل وصول به اين معنا که محصول زندگي پرخير و برکت عترت پيامبر بالاتر و با عظمت تر از آن است که از درخت حيات مردم معمولي بر آيد .
پيامبر(ص) پيشواي پارسايان و وسيلهي بينايي و بصيرت براي هدايت جويان است او چراغي با نور درخشان و ستارهاي فروزان است ... در خطبهي ديگر ميفرمايد : «خداوند سبحان پيامبر اکرم را از درخت انبياء وچراغدان روشنايي و پيشاني عظمت و از ناف بطحا ء و چراغهاي روشنگر و سرچشمههاي حکمت آفريد.»
در کلام ديگري مي فرمايد : «پيامبر بهترين آفريدگان در خردسالي و طفوليت ، و در سن کمال و پيري نجيبترين و بزرگوارترين مردم است اخلاقش ازهمه پاکان پاکتر و باران کرمش از هر چيزي بادوامتر بود.»
اميرالمؤمنين (ع) در بيان ديگري دربارهي سرشت پاک و نسل مطهر پيامبر(ص)، سخني نويد بخش دارد که مايهي اميد و شادماني دلدادگان وعاشقان پيامبر رحمت است.
سخن حضرت اين است : « قرار گاه پيامبر (ص) بهترين قرار گاه وخاندان او شريف ترين پايگاه است. در معدن کرامت و بزرگواري و مهدهاي عفت و پاکيزگي رشد کرد. دلهاي نيکوکاران شيفتهي او گشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد. خداوند به برکت وجود او کينهها را مدفون و آتش خصومتها را خاموش نمود.»
اين جملهي امام علي (ع) که مي فرمايد: دلهاي نيکوکاران شيفتهي اوگشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد ، بارقهي اميد را در دل ما ايجاد ميکند حالا كه خداوند به لطف و بزرگواري خود برما منت نهاده و محبت و عشق آن حضرت را در دل ما قرار داده، شايد مارا از زمره ابرار و نيکان قلمداد فرموده و اين فضل و عنايت را برما ارزاني داشته که دل مردهي ما را به حيات محبت او زنده و چشم دل را به جمال سيماي ملکوتيش روشن سازد.
ابنابيالحديد در شرح اين فراز از خطبه ميگويد : اينکه کلام را به صورت فعل مجهول بيان کرد (صُرفت) ، قطعاً صارف و ميل دهنده خداوند است. يعني خداوند دلهاي نيکوکاران را به سوي وجود پيامبر متمايل و مشتاق ساخت. اما نه به صورت جبر و قهر بلکه به توفيق و لطف آنگونه که علماي ما ميگويند. به عبارت ديگر دلهاي ابرار را ارباب دلها (خداوند) به پيامبر مشتاق گردانيد.
تربيت الهي وتکون شخصيت پيامبر (ص)
اميرالمؤمنين (ع) در مورد چگونگي تربيت پيامبر اکرم و شکل گيري شخصيت آسماني آن حضرت ميفرمايد: از آن لحظهاي که پيامبر (ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشتهي خود (جبرئيل ) را مامور تربيت پيامبر (ص) کرد تا شب و روز اورا به راههاي کرامت و زيباترين اخلاق عالميان راهنمايي کند.
از ويژگيهاي پيامبر اکرم(ص) در دورا ن چهل سال قبل از بعثت اين است که در آن محيطي که فقط محيط شرک و بت پرستي بود ، او هرگز بتي را سجده نکرد . از اول کودکي تا آخر هرگز اعتنايي به بت و سجده بت نکرد نه تنها بتي را سجده نکرد بلکه در تمام دوران کودکي وجواني در مکه که شهر لهو و لعب بود به اين امور آلوده نشد. مکه دو خصوصيت داشت: يکي اينکه مرکز بت پرستي عربستان بود و ديگر اينکه مرکز تجارت و بازرگاني و سرمايه داران عرب عمدتاً در مکه بودند اينها بردهها وکنيزها را خريد و فروش ميکردند. در نتيجه مرکز عيش و نوش اعيان و اشراف همين شهر بود و انواع لهو و لعبها، شرابخواريها و رقاصيها داير بود. پيغمبر اکرم در تمام عمرش هرگز در هيچ مجلسي از اين مجالس شرکت نکرد. اين ناشي از همان تاييدات الهي است.
رسول خدا (ص) بعدها در دورهي رسالت، از کودکي خودش فرمود : « من در کارهاي اينها شرکت نميکردم. گاهي هم احساس ميکردم که گويي نيروي غيبي مرا تأييد ميکند. ميفرمايد: من هفت سالم بيشتر نبود عبدالله بن جدعان که يکي از اشراف مکه بود عمارتي ميساخت . بچههاي مکه به عنوان کار ذوقي و کمک دادن به او ميرفتند از نقطهاي به نقطهي ديگر سنگ حمل ميکردند من هم ميرفتم همين کار را ميکردم. آنها سنگ را در دامنشان ميريختند دامنشان را بالا ميزدند و چون شلوار نداشتند کشف عورت ميشد. من يک دفعه رفتم سنگ را گذاشتم در دامنم .
صادق افراسیابی 

ساعت19:08---30 مهر 1391
شخصیت پیامبر از دیدگاه دکتر شریعتی:به راستی می توان گفت که محمد را این چنین <<باید از نو دید>><<از نو شناخت>>او را با نگاهی که اشیا و اشخاص را می نگریم نباید نگریست ،باید از روان شناسی،جامعه شناسی و تاریخ،نگاهی تازه ساخت وبر سیمای محمد(ص)افکند.او را باید در صف شخصیت های عظیم تاریخ ،قیصران و حکیمان و انبیا دید،در جمع پیامبران بزرگ رق نشاید و تماشایش کرد. محمد ترکیبی از موسی و عیسی است،گاه او را در صحنه های مرگبار جنگ می بینیم که از شمشیرش خون می چکد و پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بی قراری می کنند،می تازد و گاه وی را می بینیم که وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانه اش خاکستر بر سرش می ریزد و او نرم تر از مسیح،هممچون بایزید،روی درهم نمی کشد ویک روز که از کنار خانه وی می گذرد و از خاکستر مرد خبری نمی شود،می پرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟و چون می شنود که بیمار شده است به عیادتش می رود.
شخصیت پیامبر از دیگاه حضرت علی (ع): در سخنان حضرت علی (ع) در نهج البلاغه و چگونگی رابطه او با پیامبر اکرم(ص)،تسلیم و تعظیم فوق العاده شگفت انگیزی را می بینیم که علی (ع) درباره خاتم الانبیاء(ص)داشته است.نظیر این تعظیم و تجلیل شخصی،درباره هیچ شخص دیگری دیده نشده است.بدون تردید شناخت و معرفت علی(ع) به ان پیشوای بزرگ الهی،درحد اعلا بوده است و این تعظیم و تکریم و اظهار عشق و دلدادگی امیرالمومنین روشن ترین و قاطع ترین دلیل بر عظمت پیامبر و صدق رسالت ان سرور کائنات است.
شخصیت پیامبر از دیگاه حضرت علی (ع): در سخنان حضرت علی (ع) در نهج البلاغه و چگونگی رابطه او با پیامبر اکرم(ص)،تسلیم و تعظیم فوق العاده شگفت انگیزی را می بینیم که علی (ع) درباره خاتم الانبیاء(ص)داشته است.نظیر این تعظیم و تجلیل شخصی،درباره هیچ شخص دیگری دیده نشده است.بدون تردید شناخت و معرفت علی(ع) به ان پیشوای بزرگ الهی،درحد اعلا بوده است و این تعظیم و تکریم و اظهار عشق و دلدادگی امیرالمومنین روشن ترین و قاطع ترین دلیل بر عظمت پیامبر و صدق رسالت ان سرور کائنات است.
پویا قرابی 

ساعت18:57---30 مهر 1391
امام علی:فروغ السادات سلامتی ایام ولادت پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص)فرصتی را فراهم ساخت تا به بررسی شخصیت آن بزرگوار پرداخته و برخی از فضائل ایشان را مورد بررسی قرار دهیم.منابع موجود روائی و تاریخی میتواند ما را در چنین امری مساعدت نماید.در این مقاله با استفاده از کتاب ارزشمند نهجالبلاغه جایگاه رفیع و شخصیت بی مانند پیامبر(ص)و وظیفه مسلمین در قبال آن بزرگوار را از منظر وصی و وزیر و برادر گرامی ایشان مورد توجه قرار میدهیم.
علی(ع)در بخشهای مختلف نهج البلاغه به تناسب شرایط و زمانهای مختلف پیرامون مرید و پیشوای خویش سخن رانده است.اما به دلیل توان مختصر این مقاله به برخی این ابیات اشاره میشود.حضرت پس از ذکر حمد و ستایش پروردگار عالم میفرماید:
خداوند،پیامبر را از شجره تنومند پیامبران برگزیده و در حالیکه منبع نور هدایت و چراغ بر افروخته ای در تاریکی های جهل و نادانی بود وی را سرچشمه حکمت قرار داد.او طبیبی است که بر امر طبابت خویش سیار است در هر کجا به دنبال بیماران گشته آنان را درمان مینماید.مرهم ها و دارو های وی شفابخش است.برای شفای قلب های کور و گوشهای ناشنوا و زبانهای لال آماده است.1(وی در جهت اصلاح و درمان ابزار های معرفت بشری است که اگر انسان قدرت درک و شناخت خویش را دریابد بر معضلات و مشکلات فائق میگردد که هر گونه شقاوت و بدبختی انسان از عدم بهرهمندی وی از منافع معرفت ناشی میشود)
خداوند پیامبری گواهی دهنده،بشارت دهنده و هشدار دهنده برگزیده،او که بهترین آفریدگان در خردسالی و نجیب ترین و بزرگوارترین مردم در سن پیری بود.اخلاقش از همه پاکتر و باران کرمش از هر چیزی با دوامتر بود.2
او پیشوای پرهیزگاران است،برای طالبان هدایت وسیله بینایی است،چراغی که نورش درخشان و شعله ای با برق های خیره کننده و تابان است،راه و رسم او با اعتدال و روش زندگیش پایدار،سخنانش روشنگر حق و باطل و حکم فرمان وی عادلانه است...بدانید که راه روشن است و شما را به خانه امن دعوت میکند.هم اکنون در دنیایی
دکتر شریعتی:« بسم الله الرحمن الرحيم . اقرا باسم ربك . اقرا بسم ربك الذي خلق , خلق الانسان من علق , اقرا و ربك الاكرم الذي علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم »
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند...
پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی كه امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید كلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج كردند، بنای مخالفت را با حوزههای فكری و علمی آزاد گذاشتند تا این كه سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال 529 میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراكز علمی را صادر كرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد كه در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت كه آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
آری چنین است كه دكتر شریعتی در بیان شخصیت ارزنده پیامبر خاتم چنین مینگارد: ... به راستی میتوان گفت كه محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی كه اشیا و اشخاص را مینگریم نباید نگریست، باید از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص) افكند. او را باید در صف شخصیتهای عظیم تاریخ، قیصران و حكیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ رق نشاند و تماشایش كرد.
در این هنگام است كه تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیفناپذیر مینماید كه گویی هرگز او را ندیدهایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمیشناختهایم. برای شناخت دقیق و تصویر كلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، كتاب آن و پیغمبر آن ضروری است و این روش سادهترین، ممكنترین و در عین حال علمیترین و مطمئنترین روش شناخت یك مذهب است.
محمد تركیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم كه از شمشیرش خون میچكد و پیشاپیش یارانش كه برای كشتن یا كشته شدن بیقراری میكنند، میتازد و گاه وی را میبینیم كه وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانهاش خاكستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیكشد و یك روز كه از كنار خانه وی میگذرد و از خاكستر مرد خبری نمیشود، میپرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود كه بیمار شده است به عیادتش میرود.
در اوج قدرت در آن لحظه كه سپاهیانش مكه را، شهری كه 20سال او و یارانش را شكنجه داده و آواره كرده است، اشغال كردهاند، بر مسند قدرت اما در سیمای مهربان مسیح، كنار كعبه میایستد و در حالی كه 10 هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش، در اطرافش برق میزنند و... میپرسد؛ «ای قریش فكر میكنید با شما چه خواهم كرد؟»، قریش كه سیمای مسیح را در این موسایی كه اكنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد، خوب میشناسند و به چشم میبینند، پاسخ میدهند كه «تو برادری بزرگوار و برادرزادهای بزرگواری» و آن گاه با آهنگی كه از گذشت و مهربانی گرم شده است، میگوید: «بروید، همگی آزادید.»
آری، پس از آن كه به بعثت برانگیخته شد، اولین كسی كه به وی ایمان آورد حضرت علی(ع) بود، علی بود كه با وی همپیمان شد و از آن پس همه لحظات عمر را در این پیمان و پیوند نهاد و در پرستش خداوند و وفای محمد و دوستی خلق و پارسایی روح، آیتی شگفت شد و با صدها رشته پنهان و پیدا با روح و اندیشه و قلب محمد پیوند یافت.
پیغمبر كه تاریخ آن همه از اراده و تصمیم و قدرتش سخن میگوید و خسروان و قیصران و قدرتمندان حاكم بر جهان آن همه از شمشیرش میهراسند و دشمن از شدت غضبش میلرزد، در عین حال مردی است سخت عاطفی، با دلی كه از كمترین موج محبتی میتپد و روحی كه از نوازش نرم دست صداقتی، صمیمیتی و لطفی به هیجان میآید، در خانه و خانواده نیز چنین است. در بیرون، مرد رزم و سیاست و فرماندهی و قدرت و ابهت است و در خانه پدری مهربان، شوهری نرم خوی و ساد
علی(ع)در بخشهای مختلف نهج البلاغه به تناسب شرایط و زمانهای مختلف پیرامون مرید و پیشوای خویش سخن رانده است.اما به دلیل توان مختصر این مقاله به برخی این ابیات اشاره میشود.حضرت پس از ذکر حمد و ستایش پروردگار عالم میفرماید:
خداوند،پیامبر را از شجره تنومند پیامبران برگزیده و در حالیکه منبع نور هدایت و چراغ بر افروخته ای در تاریکی های جهل و نادانی بود وی را سرچشمه حکمت قرار داد.او طبیبی است که بر امر طبابت خویش سیار است در هر کجا به دنبال بیماران گشته آنان را درمان مینماید.مرهم ها و دارو های وی شفابخش است.برای شفای قلب های کور و گوشهای ناشنوا و زبانهای لال آماده است.1(وی در جهت اصلاح و درمان ابزار های معرفت بشری است که اگر انسان قدرت درک و شناخت خویش را دریابد بر معضلات و مشکلات فائق میگردد که هر گونه شقاوت و بدبختی انسان از عدم بهرهمندی وی از منافع معرفت ناشی میشود)
خداوند پیامبری گواهی دهنده،بشارت دهنده و هشدار دهنده برگزیده،او که بهترین آفریدگان در خردسالی و نجیب ترین و بزرگوارترین مردم در سن پیری بود.اخلاقش از همه پاکتر و باران کرمش از هر چیزی با دوامتر بود.2
او پیشوای پرهیزگاران است،برای طالبان هدایت وسیله بینایی است،چراغی که نورش درخشان و شعله ای با برق های خیره کننده و تابان است،راه و رسم او با اعتدال و روش زندگیش پایدار،سخنانش روشنگر حق و باطل و حکم فرمان وی عادلانه است...بدانید که راه روشن است و شما را به خانه امن دعوت میکند.هم اکنون در دنیایی
دکتر شریعتی:« بسم الله الرحمن الرحيم . اقرا باسم ربك . اقرا بسم ربك الذي خلق , خلق الانسان من علق , اقرا و ربك الاكرم الذي علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم »
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند...
پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی كه امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید كلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج كردند، بنای مخالفت را با حوزههای فكری و علمی آزاد گذاشتند تا این كه سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال 529 میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراكز علمی را صادر كرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد كه در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت كه آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
آری چنین است كه دكتر شریعتی در بیان شخصیت ارزنده پیامبر خاتم چنین مینگارد: ... به راستی میتوان گفت كه محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی كه اشیا و اشخاص را مینگریم نباید نگریست، باید از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص) افكند. او را باید در صف شخصیتهای عظیم تاریخ، قیصران و حكیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ رق نشاند و تماشایش كرد.
در این هنگام است كه تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیفناپذیر مینماید كه گویی هرگز او را ندیدهایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمیشناختهایم. برای شناخت دقیق و تصویر كلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، كتاب آن و پیغمبر آن ضروری است و این روش سادهترین، ممكنترین و در عین حال علمیترین و مطمئنترین روش شناخت یك مذهب است.
محمد تركیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم كه از شمشیرش خون میچكد و پیشاپیش یارانش كه برای كشتن یا كشته شدن بیقراری میكنند، میتازد و گاه وی را میبینیم كه وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانهاش خاكستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیكشد و یك روز كه از كنار خانه وی میگذرد و از خاكستر مرد خبری نمیشود، میپرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود كه بیمار شده است به عیادتش میرود.
در اوج قدرت در آن لحظه كه سپاهیانش مكه را، شهری كه 20سال او و یارانش را شكنجه داده و آواره كرده است، اشغال كردهاند، بر مسند قدرت اما در سیمای مهربان مسیح، كنار كعبه میایستد و در حالی كه 10 هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش، در اطرافش برق میزنند و... میپرسد؛ «ای قریش فكر میكنید با شما چه خواهم كرد؟»، قریش كه سیمای مسیح را در این موسایی كه اكنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد، خوب میشناسند و به چشم میبینند، پاسخ میدهند كه «تو برادری بزرگوار و برادرزادهای بزرگواری» و آن گاه با آهنگی كه از گذشت و مهربانی گرم شده است، میگوید: «بروید، همگی آزادید.»
آری، پس از آن كه به بعثت برانگیخته شد، اولین كسی كه به وی ایمان آورد حضرت علی(ع) بود، علی بود كه با وی همپیمان شد و از آن پس همه لحظات عمر را در این پیمان و پیوند نهاد و در پرستش خداوند و وفای محمد و دوستی خلق و پارسایی روح، آیتی شگفت شد و با صدها رشته پنهان و پیدا با روح و اندیشه و قلب محمد پیوند یافت.
پیغمبر كه تاریخ آن همه از اراده و تصمیم و قدرتش سخن میگوید و خسروان و قیصران و قدرتمندان حاكم بر جهان آن همه از شمشیرش میهراسند و دشمن از شدت غضبش میلرزد، در عین حال مردی است سخت عاطفی، با دلی كه از كمترین موج محبتی میتپد و روحی كه از نوازش نرم دست صداقتی، صمیمیتی و لطفی به هیجان میآید، در خانه و خانواده نیز چنین است. در بیرون، مرد رزم و سیاست و فرماندهی و قدرت و ابهت است و در خانه پدری مهربان، شوهری نرم خوی و ساد
حسین سرداری 

ساعت18:37---30 مهر 1391
شخصیت پیامبرازدیدگاه امام علی(ع):
حضرت علی(ع)درموردشخصیت پیامبرتأکیدداردومی فرماید:برای توکافی است که راه ورسم زندگی پیامبراسلام(ص)رااطاعت نمایی تاراهنمای خوبی برای تودرشناخت بدی هاوعیب های دنیاورسوایی هاوزشتی های آن باشدچه این که دنیاازهرسوبرپیامبر(ص)بازداشته برای غیراوگسترانده شدازپستان دنیاشیرنخوردواززیورهای آن فاصله گرفت ونیزفرمود:محبوب ترین بنده نزدخداکسی است که ازپیامبرش پیروی کندوگام برجایگاه قدم اونهدورازالگوبودن حضرت نیزاصالتوجامعیت اوصاف آن حضرت است.
شخصیت پیامبرازدیدگاه دکترشریعتی:
به راستی می توان گفت:که محمد(ص)رااین چنین بایدازنودیدازنوشناخت اورابانگاهی که اشیاءواشخاص رامی نگریم نبایدنگریست بایدازروانشناسی جامعه شناسی وتاریخ نگاهی تازه ساخت وبرسیمای حضرت محمد(ص)افکند.
اورابایددرصفشخصیت های عظیم تاریخ قیصران وحکیمان وانبیاءدید.
دراوج قدرت درآن لحظه که سپاهیانش مکه راشهری که 20سالاوویارانش راشکنجهداده وآواره کرده است اشغال کرده اندبرمسندقدرت امادرسیمای مهربان مسیح کنارکعبه می ایستدودرحالی که 10هزارشمشیرتشنه ی انتقام ازقریش دراطرافش برق می زنندمی پرسد:ای قریش فکرمی کنیدباشماچه خواهم کرد.
قریش پاسخ می دهد:توبرادری بزرگواروبرادرزاده ای بزرگواری.
حضرت محمد(ص)باآهنگی که ازگذشت ومهربانی گرم شده است می گوید:برویدهمه گی آزادید.
دکترشریعتی درکتاب های فاطمه فاطمه است سیمای محمد(ص)به تفضیل به بیان ابعادشخصیتی حضرت می پردازدوآن راشرح می دهد.
حضرت علی(ع)درموردشخصیت پیامبرتأکیدداردومی فرماید:برای توکافی است که راه ورسم زندگی پیامبراسلام(ص)رااطاعت نمایی تاراهنمای خوبی برای تودرشناخت بدی هاوعیب های دنیاورسوایی هاوزشتی های آن باشدچه این که دنیاازهرسوبرپیامبر(ص)بازداشته برای غیراوگسترانده شدازپستان دنیاشیرنخوردواززیورهای آن فاصله گرفت ونیزفرمود:محبوب ترین بنده نزدخداکسی است که ازپیامبرش پیروی کندوگام برجایگاه قدم اونهدورازالگوبودن حضرت نیزاصالتوجامعیت اوصاف آن حضرت است.
شخصیت پیامبرازدیدگاه دکترشریعتی:
به راستی می توان گفت:که محمد(ص)رااین چنین بایدازنودیدازنوشناخت اورابانگاهی که اشیاءواشخاص رامی نگریم نبایدنگریست بایدازروانشناسی جامعه شناسی وتاریخ نگاهی تازه ساخت وبرسیمای حضرت محمد(ص)افکند.
اورابایددرصفشخصیت های عظیم تاریخ قیصران وحکیمان وانبیاءدید.
دراوج قدرت درآن لحظه که سپاهیانش مکه راشهری که 20سالاوویارانش راشکنجهداده وآواره کرده است اشغال کرده اندبرمسندقدرت امادرسیمای مهربان مسیح کنارکعبه می ایستدودرحالی که 10هزارشمشیرتشنه ی انتقام ازقریش دراطرافش برق می زنندمی پرسد:ای قریش فکرمی کنیدباشماچه خواهم کرد.
قریش پاسخ می دهد:توبرادری بزرگواروبرادرزاده ای بزرگواری.
حضرت محمد(ص)باآهنگی که ازگذشت ومهربانی گرم شده است می گوید:برویدهمه گی آزادید.
دکترشریعتی درکتاب های فاطمه فاطمه است سیمای محمد(ص)به تفضیل به بیان ابعادشخصیتی حضرت می پردازدوآن راشرح می دهد.
محمد مرداني 

ساعت18:21---30 مهر 1391
انسانهاي بزرگ در راه رسيدن به اهداف بلند و آرمانهاي مقدس خود نه تنها سختيها و ناملايمات را به جان ميخرند، بلكه تمام آنچه دارند و حتي جان خود را با عشق و ايمان فدا ميكنند و به حقيقت كلمه در كام هر سختي و هنگامه هر ميدان پر خطر فرو ميروند.
پيامبر اسلام (ص) براي اعتلاي كلمه الله و انجام ماموريت الهي خود، آنچنان شجاعانه در ميدان نبرد با صلابت و قدرت روحي گام ميگذاشت كه هيچكس نزديكتر از او به دشمن نبود.
آنگاه كه آتش جنگ شعله ور ميشد و راد مردان و جنگ آوران تاب مقاومت را از دست ميدادند خود را در پناه پيامبر قرار داده و در سايهي صلابت و عظمت و شجاعت آن حضرت، قوت قلب و پايداري مييافتند. حتي اميرالمؤمنين (ع)كه شجاعت و دلاوريش در غزوات و نبردهاي مردافكن بركسي پوشيده نيست و تاريخ اسلام با شجاعت حضرت امير عجين گشته است، از اين مطلب مستثني نيست.
آن حضرت درباره شجاعت و صلابت روحي پيامبر اكرم ميفرمايد: هرگاه آتش جنگ شعله ميكشيد، ما به
رسول خدا (ص) پناه ميبرديم و او را سپر ميگرفتيم كه در آن لحظه كسي از ما همانند پيامبر(ص) به دشمن نزديكتر نبود.
مرحوم سيد رضي (ره) در توضيح اين سخن مي فرمايد: معناي كلام امير المؤمنين (ع) آن است كه وقتي ترس از دشمن بردلها چيره ميشد و نائره جنگ چنان شعله ميكشيد كه گويا جنگ جويان را ميخواهد در كام خود فرو برد، مسلمانان به پيامبر (ص) پناهنده ميشدند، تارسول خدا شخصاً به نبرد بپردازد وخداوند به وسيلهي او نصرت و پيروزي را برآنان نازل گرداند و در سايه ي آن حضرت ايمن گردند.
نكته زيبا و شاهكار ادبي در اين كلام كوتاه آن است كه علي (ع) شدت و داغي جنگ را به افروختگي و شدت شعلهوري آتش تشبيه كرده است. سپس مي فرمايد در چنين لحظه حساس و پرخطر پيامبر از همه مجاهدان به دشمن نزديكتر بود و ما به او پناه مي برديم. اين در حالي است كه از رشادت و شجاعت و كارزار بيامان پيامبر در ميدانهاي نبرد همچون اٌحد و حنين و... كمتر ذكر ميشود. گويا پيامبر در غزوات گوناگون نقشي جز رهبري و فرماندهي در مقر لشگر نداشته است.!
پيامبر اكرم (ص) علاوه بر آنكه جان پاك و مطهر خود را در دشوارترين ميدانهاي نبرد به خطر ميافكند، براي اعتلاي كلمه الله و تحقق رسالت خود، عزيزان و خويشاوندان خود را بر ديگران مقدم ميداشت و آنان را قبل از ديگر مؤمنان و مبارزان به ميدان مبارزه و كانون خطر ميفرستاد و اين نشانگر ايثار وصف ناپذير آن حضرت است.
حضرت علي (ع) در نامهاي به معاويه مينويسد: آنگاه كه آتش جنگ در ميگرفت و صحنه كارزار گرم ميشد، پيامبر (ص) اهل بيت خود را پيش ميفرستاد تابه وسيلهي آنها اصحابش را از سوزش شمشيرها و نيزهها حفظ فرمايد. چنانكه عبيده ابن حارث (پسر عمومي پيامبر) در جنگ بدر و حمزه سيد الشهداء (عموي پيامبر) در جنگ اًحد و جعفرابنابيطالب (پسر عمومي پيامبر) در جنگ موته شهيد شدند.
وكسي هم بود كه اگر ميخواستم نامش را ميآوردم او هم آرزو داشت چون شهيدان اسلام، شهيد شود، اما مقدر چنين نبود وآرزويش به تاخير افتاد.
بدون ترديد منظور امام (ع) از آن شخص كه آرزوي شهادت ولي تقدير الهي آن را به تاخير انداخت ، خود آن حضرت ميباشد.
دكتر شريعتي
پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی كه امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید كلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج كردند، بنای مخالفت را با حوزههای فكری و علمی آزاد گذاشتند تا این كه سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال 529 میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراكز علمی را صادر كرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد كه در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت كه آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
پيامبر اسلام (ص) براي اعتلاي كلمه الله و انجام ماموريت الهي خود، آنچنان شجاعانه در ميدان نبرد با صلابت و قدرت روحي گام ميگذاشت كه هيچكس نزديكتر از او به دشمن نبود.
آنگاه كه آتش جنگ شعله ور ميشد و راد مردان و جنگ آوران تاب مقاومت را از دست ميدادند خود را در پناه پيامبر قرار داده و در سايهي صلابت و عظمت و شجاعت آن حضرت، قوت قلب و پايداري مييافتند. حتي اميرالمؤمنين (ع)كه شجاعت و دلاوريش در غزوات و نبردهاي مردافكن بركسي پوشيده نيست و تاريخ اسلام با شجاعت حضرت امير عجين گشته است، از اين مطلب مستثني نيست.
آن حضرت درباره شجاعت و صلابت روحي پيامبر اكرم ميفرمايد: هرگاه آتش جنگ شعله ميكشيد، ما به
رسول خدا (ص) پناه ميبرديم و او را سپر ميگرفتيم كه در آن لحظه كسي از ما همانند پيامبر(ص) به دشمن نزديكتر نبود.
مرحوم سيد رضي (ره) در توضيح اين سخن مي فرمايد: معناي كلام امير المؤمنين (ع) آن است كه وقتي ترس از دشمن بردلها چيره ميشد و نائره جنگ چنان شعله ميكشيد كه گويا جنگ جويان را ميخواهد در كام خود فرو برد، مسلمانان به پيامبر (ص) پناهنده ميشدند، تارسول خدا شخصاً به نبرد بپردازد وخداوند به وسيلهي او نصرت و پيروزي را برآنان نازل گرداند و در سايه ي آن حضرت ايمن گردند.
نكته زيبا و شاهكار ادبي در اين كلام كوتاه آن است كه علي (ع) شدت و داغي جنگ را به افروختگي و شدت شعلهوري آتش تشبيه كرده است. سپس مي فرمايد در چنين لحظه حساس و پرخطر پيامبر از همه مجاهدان به دشمن نزديكتر بود و ما به او پناه مي برديم. اين در حالي است كه از رشادت و شجاعت و كارزار بيامان پيامبر در ميدانهاي نبرد همچون اٌحد و حنين و... كمتر ذكر ميشود. گويا پيامبر در غزوات گوناگون نقشي جز رهبري و فرماندهي در مقر لشگر نداشته است.!
پيامبر اكرم (ص) علاوه بر آنكه جان پاك و مطهر خود را در دشوارترين ميدانهاي نبرد به خطر ميافكند، براي اعتلاي كلمه الله و تحقق رسالت خود، عزيزان و خويشاوندان خود را بر ديگران مقدم ميداشت و آنان را قبل از ديگر مؤمنان و مبارزان به ميدان مبارزه و كانون خطر ميفرستاد و اين نشانگر ايثار وصف ناپذير آن حضرت است.
حضرت علي (ع) در نامهاي به معاويه مينويسد: آنگاه كه آتش جنگ در ميگرفت و صحنه كارزار گرم ميشد، پيامبر (ص) اهل بيت خود را پيش ميفرستاد تابه وسيلهي آنها اصحابش را از سوزش شمشيرها و نيزهها حفظ فرمايد. چنانكه عبيده ابن حارث (پسر عمومي پيامبر) در جنگ بدر و حمزه سيد الشهداء (عموي پيامبر) در جنگ اًحد و جعفرابنابيطالب (پسر عمومي پيامبر) در جنگ موته شهيد شدند.
وكسي هم بود كه اگر ميخواستم نامش را ميآوردم او هم آرزو داشت چون شهيدان اسلام، شهيد شود، اما مقدر چنين نبود وآرزويش به تاخير افتاد.
بدون ترديد منظور امام (ع) از آن شخص كه آرزوي شهادت ولي تقدير الهي آن را به تاخير انداخت ، خود آن حضرت ميباشد.
دكتر شريعتي
پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی كه امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید كلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج كردند، بنای مخالفت را با حوزههای فكری و علمی آزاد گذاشتند تا این كه سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال 529 میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراكز علمی را صادر كرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد كه در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت كه آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
علی رجبی 

ساعت18:18---30 مهر 1391
آرامش و وقار و سيمای متفکر " محمد " از زمان نوجوانی در بين همسن و سالهايش کاملا مشخص بود . به قدری ابو طالب او را دوست داشت که هميشه مي خواست با او باشد و دست نوازش بر سر و رويش بکشد و نگذارد درد يتيمی او را آزار دهد . در سن 12سالگی بود که عمويش ابو طالب او را همراهش به سفر تجارتی - که آن زمان در حجاز معمول بود - به شام برد . درهمين سفر در محلی به نام " بصری " که از نواحی شام ( سوريه فعلی ) بود ، ابو طالب به " راهبی " مسيحی که نام وی " بحيرا " بود برخورد کرد . بحيرا هنگام ملاقات محمد - کودک ده يا دوازده ساله - از روی نشانه هايی که در کتابهای مقدس خوانده بود ، با اطمينان دريافت که اين کودک همان پيغمبر آخر الزمان است . باز هم برای اطمينان بيشتر او را به لات و عزی - که نام دو بت از بتهای اهل مکه بود - سوگند داد که در آنچه از وی مي پرسد جز راست و درست بر زبانش نيايد .
بيش از هزار و چهار صد سال پيش در روز 17 ربيع الاول ( برابر 25آوريل 570 ميلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر يثرب ( مدينه ) چشم از جهان فروبست و به ديدار کودکش ( محمد ) نايل نشد. زن عبد الله ، مادر " محمد " آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. برابر رسم خانواده های بزرگ مکه " آمنه " پسر عزيزش ، محمد را به دايه ای به نام حليمه سپرد تا در بيابان گسترده و پاک و دور از آلودگيهای شهر پرورش يابد . " حليمه " زن پاک سرشت مهربان به اين کودک نازنين که قدمش در آن قبيله مايه خير و برکت و افزونی شده بود ، دلبستگی زيادی پيدا کرده بود و لحظه ای از پرستاری او غفلت نمي کرد. کسی نمي دانست اين کودک يتيم که دايه های ديگر از گرفتنش پرهيز داشتند ، روزی و روزگاری پيامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تا پايان روزگار با عظمت و بزرگی بر زبان ميليونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها با صدای بلند برده خواهد شد ، و مايه افتخار جهان و جهانيان خواهد بود . " حليمه " بر اثر علاقه و اصرار مادرش ، آمنه ، محمد را که به سن پنج سالگی رسيده بود به مکه باز گردانيد . دو سال بعد که " آمنه " برای ديدار پدر و مادر و آرامگاه شوهرش عبد الله به مدينه رفت ، فرزند دلبندش را نيز همراه برد . پس از يک ماه ، آمنه با کودکش به مکه برگشت ، اما دربين راه ، در محلی بنام " ابواء " جان به جان آفرين تسليم کرد ، و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر هر دو يتيم شد و رنج يتيمی در روح و جان لطيفش دو چندان اثر کرد . سپس زنی به نام ام ايمن اين کودک يتيم ، اين نوگل پژمرده باغ زندگی را همراه خود به مکه برد . اين خواست خدا بود که اين کودک در آغاز زندگی از پدر و مادر جدا شود ، تا رنجهای تلخ و جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگانی بچشد و در بوته آزمايش قرار گيرد ، تا در آينده ، رنجهای انسانيت را به واقع لمس کند و حال محرومان را نيک دريابد . از آن زمان در دامان پدر بزرگش " عبد المطلب " پرورش يافت .
بيش از هزار و چهار صد سال پيش در روز 17 ربيع الاول ( برابر 25آوريل 570 ميلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر يثرب ( مدينه ) چشم از جهان فروبست و به ديدار کودکش ( محمد ) نايل نشد. زن عبد الله ، مادر " محمد " آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود. برابر رسم خانواده های بزرگ مکه " آمنه " پسر عزيزش ، محمد را به دايه ای به نام حليمه سپرد تا در بيابان گسترده و پاک و دور از آلودگيهای شهر پرورش يابد . " حليمه " زن پاک سرشت مهربان به اين کودک نازنين که قدمش در آن قبيله مايه خير و برکت و افزونی شده بود ، دلبستگی زيادی پيدا کرده بود و لحظه ای از پرستاری او غفلت نمي کرد. کسی نمي دانست اين کودک يتيم که دايه های ديگر از گرفتنش پرهيز داشتند ، روزی و روزگاری پيامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تا پايان روزگار با عظمت و بزرگی بر زبان ميليونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها با صدای بلند برده خواهد شد ، و مايه افتخار جهان و جهانيان خواهد بود . " حليمه " بر اثر علاقه و اصرار مادرش ، آمنه ، محمد را که به سن پنج سالگی رسيده بود به مکه باز گردانيد . دو سال بعد که " آمنه " برای ديدار پدر و مادر و آرامگاه شوهرش عبد الله به مدينه رفت ، فرزند دلبندش را نيز همراه برد . پس از يک ماه ، آمنه با کودکش به مکه برگشت ، اما دربين راه ، در محلی بنام " ابواء " جان به جان آفرين تسليم کرد ، و محمد در سن شش سالگی از پدر و مادر هر دو يتيم شد و رنج يتيمی در روح و جان لطيفش دو چندان اثر کرد . سپس زنی به نام ام ايمن اين کودک يتيم ، اين نوگل پژمرده باغ زندگی را همراه خود به مکه برد . اين خواست خدا بود که اين کودک در آغاز زندگی از پدر و مادر جدا شود ، تا رنجهای تلخ و جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگانی بچشد و در بوته آزمايش قرار گيرد ، تا در آينده ، رنجهای انسانيت را به واقع لمس کند و حال محرومان را نيک دريابد . از آن زمان در دامان پدر بزرگش " عبد المطلب " پرورش يافت .
ايوب نژاداحمدي 

ساعت18:13---30 مهر 1391
اميرالمؤمنين (ع) در مورد چگونگي تربيت پيامبر اکرم و شکل گيري شخصيت آسماني آن حضرت ميفرمايد: از آن لحظهاي که پيامبر (ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشتهي خود (جبرئيل ) را مامور تربيت پيامبر (ص) کرد تا شب و روز اورا به راههاي کرامت و زيباترين اخلاق عالميان راهنمايي کند.
از ويژگيهاي پيامبر اکرم(ص) در دورا ن چهل سال قبل از بعثت اين است که در آن محيطي که فقط محيط شرک و بت پرستي بود ، او هرگز بتي را سجده نکرد . از اول کودکي تا آخر هرگز اعتنايي به بت و سجده بت نکرد نه تنها بتي را سجده نکرد بلکه در تمام دوران کودکي وجواني در مکه که شهر لهو و لعب بود به اين امور آلوده نشد. مکه دو خصوصيت داشت: يکي اينکه مرکز بت پرستي عربستان بود و ديگر اينکه مرکز تجارت و بازرگاني و سرمايه داران عرب عمدتاً در مکه بودند اينها بردهها وکنيزها را خريد و فروش ميکردند. در نتيجه مرکز عيش و نوش اعيان و اشراف همين شهر بود و انواع لهو و لعبها، شرابخواريها و رقاصيها داير بود. پيغمبر اکرم در تمام عمرش هرگز در هيچ مجلسي از اين مجالس شرکت نکرد. اين ناشي از همان تاييدات الهي است.
رسول خدا (ص) بعدها در دورهي رسالت، از کودکي خودش فرمود : « من در کارهاي اينها شرکت نميکردم. گاهي هم احساس ميکردم که گويي نيروي غيبي مرا تأييد ميکند. ميفرمايد: من هفت سالم بيشتر نبود عبدالله بن جدعان که يکي از اشراف مکه بود عمارتي ميساخت . بچههاي مکه به عنوان کار ذوقي و کمک دادن به او ميرفتند از نقطهاي به نقطهي ديگر سنگ حمل ميکردند من هم ميرفتم همين کار را ميکردم. آنها سنگ را در دامنشان ميريختند دامنشان را بالا ميزدند و چون شلوار نداشتند کشف عورت ميشد. من يک دفعه رفتم سنگ را گذاشتم در دامنم . مثل اينکه احساس کردم که دستي آمد و زد دامن را از دست من انداخت. حس کردم من نبايد اين کار را بکنم. امام باقر (ع) ميفرمايد: فرشتگان الهي از کودکي او را همراهي ميکردند. پيامبر (ص) فرمود: من گاهي سلام ميشنيدم يک کسي به من ميگفت: السلام عليک يا محمد نگاه ميکردم کسي را نميديدم. گاهي با خود فکر ميکردم شايد اين سنگ يا درخت است که دارد به من سلام ميدهد. بعد فهميدم فرشتهي الهي بوده که به من سلام ميداده است .
بدين سان پيامبر اکرم (ص) با عنايت خداوندي بوسيلهي بزرگترين فرشتهي الهي تربيت شد و متخلق به اخلاق الله ميگشت راههاي کرامت انساني را پيمود و روز و شب و در لحظه لحظهي زندگي آن حضرت را به اتخاذ زيباييهاي اخلاق عالم انساني وادار مينمود.
بديهي است، پيامبري كه از جانب پروردگار عالم، مأموريت تربيت و تهذيب همه بشريت تا پايان عمر دنيا را به عهده ميگيرد بايد از تربيت الهي برخوردار باشد و چنان متخلق به اخلاق الهي و فضيلتهاي انساني باشد که به حق خليفهالله و تجسم جمال و جلال آفريدگار هستي باشد و پيامبر اکرم (ص) از اين تربيت الهي به خوبي برخوردار بود و صورت و سيرت آن حضرت آمبعث با سعادت محمد (ص) بر تمامی جهانیان مبارک باد.
دكتور شريعتي « بسم الله الرحمن الرحيم . اقرا باسم ربك . اقرا بسم ربك الذي خلق , خلق الانسان من علق , اقرا و ربك الاكرم الذي علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم »
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند...
پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی كه امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید كلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج كردند، بنای مخالفت را با حوزههای فكری و علمی آزاد گذاشتند تا این كه سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال 529 میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراكز علمی را صادر كرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد كه در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت كه آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
آری چنین است كه دكتر شریعتی در بیان شخصیت ارزنده پیامبر خاتم چنین مینگارد: ... به راستی میتوان گفت كه محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی كه اشیا و اشخاص را مینگریم نباید نگریست، باید از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص) افكند. او را باید در صف شخصیتهای عظیم تاریخ، قیصران و حكیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ رق نشاند و تماشایش كرد.
در این هنگام است كه تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیفناپذیر مینماید كه گویی هرگز او را ندیدهایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمیشناختهایم. برای شناخت دقیق و تصویر كلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، كتاب آن و پیغمبر آن ضروری است و این روش سادهترین، ممكنترین و در عین حال علمیترین و مطمئنترین روش شناخت یك مذهب است.
محمد تركیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم كه از شمشیرش خون میچكد و پیشاپیش یارانش كه برای كشتن یا كشته شدن بیقراری میكنند، میتازد و گاه وی را میبینیم كه وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانهاش خاكستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیكشد و یك روز كه از كنار خانه وی میگذرد و از خاكستر مرد خبری نمیشود، میپرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود كه بیمار شده است به عیادتش میرود.
در اوج قدرت در آن لحظه كه سپاهیانش مكه را، شهری كه 20سال او و یارانش را شكنجه داده و آواره كرده است، اشغال كردهاند، بر مسند قدرت اما در سیمای مهربان مسیح، كنار كعبه میایستد و در حالی كه 10 هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش، در اطرافش برق میزنند و... میپرسد؛ «ای قریش فكر میكنید با شما چه خواهم كرد؟»، قریش كه سیمای مسیح را در این موسایی كه اكنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد، خوب میشناسند و به چشم میبینند، پاسخ میدهند كه «تو برادری بزرگوار و برادرزادهای بزرگواری» و آن گاه با آهنگی كه از گذشت و مهربانی گرم شده است، میگوید: «بروید، همگی آزادید.»
آری، پس از آن كه به بعثت برانگیخته شد، اولین كسی كه به وی ایمان آورد حضرت علی(ع) بود، علی بود كه با وی
از ويژگيهاي پيامبر اکرم(ص) در دورا ن چهل سال قبل از بعثت اين است که در آن محيطي که فقط محيط شرک و بت پرستي بود ، او هرگز بتي را سجده نکرد . از اول کودکي تا آخر هرگز اعتنايي به بت و سجده بت نکرد نه تنها بتي را سجده نکرد بلکه در تمام دوران کودکي وجواني در مکه که شهر لهو و لعب بود به اين امور آلوده نشد. مکه دو خصوصيت داشت: يکي اينکه مرکز بت پرستي عربستان بود و ديگر اينکه مرکز تجارت و بازرگاني و سرمايه داران عرب عمدتاً در مکه بودند اينها بردهها وکنيزها را خريد و فروش ميکردند. در نتيجه مرکز عيش و نوش اعيان و اشراف همين شهر بود و انواع لهو و لعبها، شرابخواريها و رقاصيها داير بود. پيغمبر اکرم در تمام عمرش هرگز در هيچ مجلسي از اين مجالس شرکت نکرد. اين ناشي از همان تاييدات الهي است.
رسول خدا (ص) بعدها در دورهي رسالت، از کودکي خودش فرمود : « من در کارهاي اينها شرکت نميکردم. گاهي هم احساس ميکردم که گويي نيروي غيبي مرا تأييد ميکند. ميفرمايد: من هفت سالم بيشتر نبود عبدالله بن جدعان که يکي از اشراف مکه بود عمارتي ميساخت . بچههاي مکه به عنوان کار ذوقي و کمک دادن به او ميرفتند از نقطهاي به نقطهي ديگر سنگ حمل ميکردند من هم ميرفتم همين کار را ميکردم. آنها سنگ را در دامنشان ميريختند دامنشان را بالا ميزدند و چون شلوار نداشتند کشف عورت ميشد. من يک دفعه رفتم سنگ را گذاشتم در دامنم . مثل اينکه احساس کردم که دستي آمد و زد دامن را از دست من انداخت. حس کردم من نبايد اين کار را بکنم. امام باقر (ع) ميفرمايد: فرشتگان الهي از کودکي او را همراهي ميکردند. پيامبر (ص) فرمود: من گاهي سلام ميشنيدم يک کسي به من ميگفت: السلام عليک يا محمد نگاه ميکردم کسي را نميديدم. گاهي با خود فکر ميکردم شايد اين سنگ يا درخت است که دارد به من سلام ميدهد. بعد فهميدم فرشتهي الهي بوده که به من سلام ميداده است .
بدين سان پيامبر اکرم (ص) با عنايت خداوندي بوسيلهي بزرگترين فرشتهي الهي تربيت شد و متخلق به اخلاق الله ميگشت راههاي کرامت انساني را پيمود و روز و شب و در لحظه لحظهي زندگي آن حضرت را به اتخاذ زيباييهاي اخلاق عالم انساني وادار مينمود.
بديهي است، پيامبري كه از جانب پروردگار عالم، مأموريت تربيت و تهذيب همه بشريت تا پايان عمر دنيا را به عهده ميگيرد بايد از تربيت الهي برخوردار باشد و چنان متخلق به اخلاق الهي و فضيلتهاي انساني باشد که به حق خليفهالله و تجسم جمال و جلال آفريدگار هستي باشد و پيامبر اکرم (ص) از اين تربيت الهي به خوبي برخوردار بود و صورت و سيرت آن حضرت آمبعث با سعادت محمد (ص) بر تمامی جهانیان مبارک باد.
دكتور شريعتي « بسم الله الرحمن الرحيم . اقرا باسم ربك . اقرا بسم ربك الذي خلق , خلق الانسان من علق , اقرا و ربك الاكرم الذي علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم »
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند...
پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی كه امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید كلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج كردند، بنای مخالفت را با حوزههای فكری و علمی آزاد گذاشتند تا این كه سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال 529 میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراكز علمی را صادر كرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد كه در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت كه آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
آری چنین است كه دكتر شریعتی در بیان شخصیت ارزنده پیامبر خاتم چنین مینگارد: ... به راستی میتوان گفت كه محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی كه اشیا و اشخاص را مینگریم نباید نگریست، باید از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص) افكند. او را باید در صف شخصیتهای عظیم تاریخ، قیصران و حكیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ رق نشاند و تماشایش كرد.
در این هنگام است كه تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیفناپذیر مینماید كه گویی هرگز او را ندیدهایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمیشناختهایم. برای شناخت دقیق و تصویر كلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، كتاب آن و پیغمبر آن ضروری است و این روش سادهترین، ممكنترین و در عین حال علمیترین و مطمئنترین روش شناخت یك مذهب است.
محمد تركیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم كه از شمشیرش خون میچكد و پیشاپیش یارانش كه برای كشتن یا كشته شدن بیقراری میكنند، میتازد و گاه وی را میبینیم كه وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانهاش خاكستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیكشد و یك روز كه از كنار خانه وی میگذرد و از خاكستر مرد خبری نمیشود، میپرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود كه بیمار شده است به عیادتش میرود.
در اوج قدرت در آن لحظه كه سپاهیانش مكه را، شهری كه 20سال او و یارانش را شكنجه داده و آواره كرده است، اشغال كردهاند، بر مسند قدرت اما در سیمای مهربان مسیح، كنار كعبه میایستد و در حالی كه 10 هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش، در اطرافش برق میزنند و... میپرسد؛ «ای قریش فكر میكنید با شما چه خواهم كرد؟»، قریش كه سیمای مسیح را در این موسایی كه اكنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد، خوب میشناسند و به چشم میبینند، پاسخ میدهند كه «تو برادری بزرگوار و برادرزادهای بزرگواری» و آن گاه با آهنگی كه از گذشت و مهربانی گرم شده است، میگوید: «بروید، همگی آزادید.»
آری، پس از آن كه به بعثت برانگیخته شد، اولین كسی كه به وی ایمان آورد حضرت علی(ع) بود، علی بود كه با وی
محمد کرمی 

ساعت23:12---29 مهر 1391
آن حضرت جريان ارتحال پيامبر را اينگونه بيان فرمود :« رسول خدا(ص) در حالي که سرش بر روي سينه ام بود ، قبض روح گرديد وجان او در کف من روان شد آن را برچهره خويش کشيدم . متصدي غسل پيامبر (ص) من بودم و فرشتگان مرا ياري مي کردند . گويا در و ديوار خانه فرياد مي زد . گروهي از فرشتگان فرود مي آمدند و گروهي ديگر به آسمان پرواز مي کردند . گوش من از صداي آهسته ي آنان که برآن حضرت نماز مي خواندند پربود . تا آنگاه که اورا در حجره اش دفن کرديم . چه کسي به آن حضرت در زندگي و لحظات مرگ از من سزاوار تر است ؟
شریعتی می گوید : من که نه از آغاز تحقیق تعهدی داشتم محمد را از این اتهام تبرئه کنم و نه تعصبی که شان او را عجل از عشق بدانم ، در پایان بررسی حس می کنم که داستان زینب و محمد شور انگیز ترین تجلی روح رهبری است که به خاطر حقیقت از حیثیت خود می گذرد 514تا 526 . (در این نکته که حقیقت مورد نظر شریعتی (عشق ) ، یا هوس بازی باید واقعا شک کرد البته از دیدگاه بی طرفانه نه از دیدگاه یک مسلمان که نمی تواند چنین چیزی را در ارتباط با پیامبر خویش قبول کند نویسنده . ) شریعتی خود معترض بدین نکته می باشد که پیامبر زید را به جنگی می فرستد که می داند در آن برگشتی نیست . نتیجه گیری : علی شریعتی توجیحات زیبا و احساساتی پیرامون کردار پیامبر در این کتاب دارد که به یک نمونه اشاره شد . علی شریعتی یک مسلمان است و به قول هواخواهانش روشن فکر مسلمان او تاریخ اسلام را در این کتاب به خوبی جمع آوری کرده است . منطقی به نظر نمی رسد که وقایع را به دروغ نوشته باشد چون اصولا از منابع معتبری استفاده کرده است هر چند که به مواردی از تاریخ اسلام نیز اشارت نداشته است همچون غرانیق که این خود بیانگر گلچین کردن مطالب می باشد . علی شریعتی سعی بر مهم جلوه دادن و یا از اهمیت انداختن مواردی دارد و با احساسات و بیان رسای خود این کار را به خوبی انجام می دهد . مشکل در آنجاست که موارد را تفسیر به رای می کند و آن را به خورد ملت می دهد . اینجانب شخصا بدین موضوع معترفم که در بر انگیختن احساسات همچون وی ندیده ام که این مطلب شاید از مذهبی و ملا بودن خانواده وی که احتمالا با نوحه سرایی زیاد در ارتباط بوده نشات می گیرد .
شریعتی می گوید : من که نه از آغاز تحقیق تعهدی داشتم محمد را از این اتهام تبرئه کنم و نه تعصبی که شان او را عجل از عشق بدانم ، در پایان بررسی حس می کنم که داستان زینب و محمد شور انگیز ترین تجلی روح رهبری است که به خاطر حقیقت از حیثیت خود می گذرد 514تا 526 . (در این نکته که حقیقت مورد نظر شریعتی (عشق ) ، یا هوس بازی باید واقعا شک کرد البته از دیدگاه بی طرفانه نه از دیدگاه یک مسلمان که نمی تواند چنین چیزی را در ارتباط با پیامبر خویش قبول کند نویسنده . ) شریعتی خود معترض بدین نکته می باشد که پیامبر زید را به جنگی می فرستد که می داند در آن برگشتی نیست . نتیجه گیری : علی شریعتی توجیحات زیبا و احساساتی پیرامون کردار پیامبر در این کتاب دارد که به یک نمونه اشاره شد . علی شریعتی یک مسلمان است و به قول هواخواهانش روشن فکر مسلمان او تاریخ اسلام را در این کتاب به خوبی جمع آوری کرده است . منطقی به نظر نمی رسد که وقایع را به دروغ نوشته باشد چون اصولا از منابع معتبری استفاده کرده است هر چند که به مواردی از تاریخ اسلام نیز اشارت نداشته است همچون غرانیق که این خود بیانگر گلچین کردن مطالب می باشد . علی شریعتی سعی بر مهم جلوه دادن و یا از اهمیت انداختن مواردی دارد و با احساسات و بیان رسای خود این کار را به خوبی انجام می دهد . مشکل در آنجاست که موارد را تفسیر به رای می کند و آن را به خورد ملت می دهد . اینجانب شخصا بدین موضوع معترفم که در بر انگیختن احساسات همچون وی ندیده ام که این مطلب شاید از مذهبی و ملا بودن خانواده وی که احتمالا با نوحه سرایی زیاد در ارتباط بوده نشات می گیرد .
کیارش مریدی 

ساعت23:10---29 مهر 1391
سرشت وطينت پاک رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)
علي (ع) در بسياري از خطبه ها و نامههاي خويش به سرشت پاک و طينت نوراني پيامبر (ص) اشاره کرده آن حضرت را بدين ويژگي والا مي ستايد . شرافت نسب وپاکي وفضيلت نياکان ونيز عظمت وشرافت دودمان پيامبر (ص) از جمله صفاتي است که امير المؤمنين آنها را بيان ميکند. آن حضرت ميفرمايد : «تا اينکه کرامت خداوند در اعزام پيامبران، به حضرت محمد (ص) منتهي گشت خداوند آن وجود مقدس را از بهترين معادن روياننده و اصيلترين و عزيزترين اصول و ريشهها آفريد. او از همان شجرهي طيبهاي که ديگر پيامبران و امينان خود را از آن آفريد، به وجود آورد. عترت او بهترين عترتهاست و دودمانش بهترين دودمانها. درخت وجودش از بهترين درختان که در حرم روييده و رشد و نمو کرده است و در آغوش خانوادهاي کريم و با فضيلت بزرگ شد. شاخههاي بلند آن سربه فلک کشيده و ثمره آن غير قابل وصول است .» يعني براي عترت پيامبر (ص) شاخههايي است بلند ( در معرفت،کرم، تقوي، حکمت و عرفان) و ثمري است غير قابل وصول به اين معنا که محصول زندگي پرخير و برکت عترت پيامبر بالاتر و با عظمت تر از آن است که از درخت حيات مردم معمولي بر آيد .
پيامبر(ص) پيشواي پارسايان و وسيلهي بينايي و بصيرت براي هدايت جويان است او چراغي با نور درخشان و ستارهاي فروزان است ... در خطبهي ديگر ميفرمايد : «خداوند سبحان پيامبر اکرم را از درخت انبياء وچراغدان روشنايي و پيشاني عظمت و از ناف بطحا ء و چراغهاي روشنگر و سرچشمههاي حکمت آفريد.»
در کلام ديگري مي فرمايد : «پيامبر بهترين آفريدگان در خردسالي و طفوليت ، و در سن کمال و پيري نجيبترين و بزرگوارترين مردم است اخلاقش ازهمه پاکان پاکتر و باران کرمش از هر چيزي بادوامتر بود.»
اميرالمؤمنين (ع) در بيان ديگري دربارهي سرشت پاک و نسل مطهر پيامبر(ص)، سخني نويد بخش دارد که مايهي اميد و شادماني دلدادگان وعاشقان پيامبر رحمت است.
سخن حضرت اين است : « قرار گاه پيامبر (ص) بهترين قرار گاه وخاندان او شريف ترين پايگاه است. در معدن کرامت و بزرگواري و مهدهاي عفت و پاکيزگي رشد کرد. دلهاي نيکوکاران شيفتهي او گشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد. خداوند به برکت وجود او کينهها را مدفون و آتش خصومتها را خاموش نمود.»
اين جملهي امام علي (ع) که مي فرمايد: دلهاي نيکوکاران شيفتهي اوگشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد ، بارقهي اميد را در دل ما ايجاد ميکند حالا كه خداوند به لطف و بزرگواري خود برما منت نهاده و محبت و عشق آن حضرت را در دل ما قرار داده، شايد مارا از زمره ابرار و نيکان قلمداد فرموده و اين فضل و عنايت را برما ارزاني داشته که دل مردهي ما را به حيات محبت او زنده و چشم دل را به جمال سيماي ملکوتيش روشن سازد.
ابنابيالحديد در شرح اين فراز از خطبه ميگويد : اينکه کلام را به صورت فعل مجهول بيان کرد (صُرفت) ، قطعاً صارف و ميل دهنده خداوند است. يعني خداوند دلهاي نيکوکاران را به سوي وجود پيامبر متمايل و مشتاق ساخت. اما نه به صورت جبر و قهر بلکه به توفيق و لطف آنگونه که علماي ما ميگويند. به عبارت ديگر دلهاي ابرار را ارباب دلها (خداوند) به پيامبر مشتاق گردانيد.
پیامبر از دید دکتر شریعتی
شریعتی می گوید : من که نه از آغاز تحقیق تعهدی داشتم محمد را از این اتهام تبرئه کنم و نه تعصبی که شان او را عجل از عشق بدانم ، در پایان بررسی حس می کنم که داستان زینب و محمد شور انگیز ترین تجلی روح رهبری است که به خاطر حقیقت از حیثیت خود می گذرد 514تا 526 . (در این نکته که حقیقت مورد نظر شریعتی (عشق ) ، یا هوس بازی باید واقعا شک کرد البته از دیدگاه بی طرفانه نه از دیدگاه یک مسلمان که نمی تواند چنین چیزی را در ارتباط با پیامبر خویش قبول کند نویسنده . ) شریعتی خود معترض بدین نکته می باشد که پیامبر زید را به جنگی می فرستد که می داند در آن برگشتی نیست . نتیجه گیری : علی شریعتی توجیحات زیبا و احساساتی پیرامون کردار پیامبر در این کتاب دارد که به یک نمونه اشاره شد . علی شریعتی یک مسلمان است و به قول هواخواهانش روشن فکر مسلمان او تاریخ اسلام را در این کتاب به خوبی جمع آوری کرده است . منطقی به نظر نمی رسد که وقایع را به دروغ نوشته باشد چون اصولا از منابع معتبری استفاده کرده است هر چند که به مواردی از تاریخ اسلام نیز اشارت نداشته است همچون غرانیق که این خود بیانگر گلچین کردن مطالب می باشد . علی شریعتی سعی بر مهم جلوه دادن و یا از اهمیت انداختن مواردی دارد و با احساسات و بیان رسای خود این کار را به خوبی انجام می دهد . مشکل در آنجاست که موارد را تفسیر به رای می کند و آن را به خورد ملت می دهد . اینجانب شخصا بدین موضوع معترفم که در بر انگیختن احساسات همچون وی ندیده ام که این مطلب شاید از مذهبی و ملا بودن خانواده وی که احتمالا با نوحه سرایی زیاد در ارتباط بوده نشات می گیرد .
![]()
علي (ع) در بسياري از خطبه ها و نامههاي خويش به سرشت پاک و طينت نوراني پيامبر (ص) اشاره کرده آن حضرت را بدين ويژگي والا مي ستايد . شرافت نسب وپاکي وفضيلت نياکان ونيز عظمت وشرافت دودمان پيامبر (ص) از جمله صفاتي است که امير المؤمنين آنها را بيان ميکند. آن حضرت ميفرمايد : «تا اينکه کرامت خداوند در اعزام پيامبران، به حضرت محمد (ص) منتهي گشت خداوند آن وجود مقدس را از بهترين معادن روياننده و اصيلترين و عزيزترين اصول و ريشهها آفريد. او از همان شجرهي طيبهاي که ديگر پيامبران و امينان خود را از آن آفريد، به وجود آورد. عترت او بهترين عترتهاست و دودمانش بهترين دودمانها. درخت وجودش از بهترين درختان که در حرم روييده و رشد و نمو کرده است و در آغوش خانوادهاي کريم و با فضيلت بزرگ شد. شاخههاي بلند آن سربه فلک کشيده و ثمره آن غير قابل وصول است .» يعني براي عترت پيامبر (ص) شاخههايي است بلند ( در معرفت،کرم، تقوي، حکمت و عرفان) و ثمري است غير قابل وصول به اين معنا که محصول زندگي پرخير و برکت عترت پيامبر بالاتر و با عظمت تر از آن است که از درخت حيات مردم معمولي بر آيد .
پيامبر(ص) پيشواي پارسايان و وسيلهي بينايي و بصيرت براي هدايت جويان است او چراغي با نور درخشان و ستارهاي فروزان است ... در خطبهي ديگر ميفرمايد : «خداوند سبحان پيامبر اکرم را از درخت انبياء وچراغدان روشنايي و پيشاني عظمت و از ناف بطحا ء و چراغهاي روشنگر و سرچشمههاي حکمت آفريد.»
در کلام ديگري مي فرمايد : «پيامبر بهترين آفريدگان در خردسالي و طفوليت ، و در سن کمال و پيري نجيبترين و بزرگوارترين مردم است اخلاقش ازهمه پاکان پاکتر و باران کرمش از هر چيزي بادوامتر بود.»
اميرالمؤمنين (ع) در بيان ديگري دربارهي سرشت پاک و نسل مطهر پيامبر(ص)، سخني نويد بخش دارد که مايهي اميد و شادماني دلدادگان وعاشقان پيامبر رحمت است.
سخن حضرت اين است : « قرار گاه پيامبر (ص) بهترين قرار گاه وخاندان او شريف ترين پايگاه است. در معدن کرامت و بزرگواري و مهدهاي عفت و پاکيزگي رشد کرد. دلهاي نيکوکاران شيفتهي او گشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد. خداوند به برکت وجود او کينهها را مدفون و آتش خصومتها را خاموش نمود.»
اين جملهي امام علي (ع) که مي فرمايد: دلهاي نيکوکاران شيفتهي اوگشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد ، بارقهي اميد را در دل ما ايجاد ميکند حالا كه خداوند به لطف و بزرگواري خود برما منت نهاده و محبت و عشق آن حضرت را در دل ما قرار داده، شايد مارا از زمره ابرار و نيکان قلمداد فرموده و اين فضل و عنايت را برما ارزاني داشته که دل مردهي ما را به حيات محبت او زنده و چشم دل را به جمال سيماي ملکوتيش روشن سازد.
ابنابيالحديد در شرح اين فراز از خطبه ميگويد : اينکه کلام را به صورت فعل مجهول بيان کرد (صُرفت) ، قطعاً صارف و ميل دهنده خداوند است. يعني خداوند دلهاي نيکوکاران را به سوي وجود پيامبر متمايل و مشتاق ساخت. اما نه به صورت جبر و قهر بلکه به توفيق و لطف آنگونه که علماي ما ميگويند. به عبارت ديگر دلهاي ابرار را ارباب دلها (خداوند) به پيامبر مشتاق گردانيد.
پیامبر از دید دکتر شریعتی
شریعتی می گوید : من که نه از آغاز تحقیق تعهدی داشتم محمد را از این اتهام تبرئه کنم و نه تعصبی که شان او را عجل از عشق بدانم ، در پایان بررسی حس می کنم که داستان زینب و محمد شور انگیز ترین تجلی روح رهبری است که به خاطر حقیقت از حیثیت خود می گذرد 514تا 526 . (در این نکته که حقیقت مورد نظر شریعتی (عشق ) ، یا هوس بازی باید واقعا شک کرد البته از دیدگاه بی طرفانه نه از دیدگاه یک مسلمان که نمی تواند چنین چیزی را در ارتباط با پیامبر خویش قبول کند نویسنده . ) شریعتی خود معترض بدین نکته می باشد که پیامبر زید را به جنگی می فرستد که می داند در آن برگشتی نیست . نتیجه گیری : علی شریعتی توجیحات زیبا و احساساتی پیرامون کردار پیامبر در این کتاب دارد که به یک نمونه اشاره شد . علی شریعتی یک مسلمان است و به قول هواخواهانش روشن فکر مسلمان او تاریخ اسلام را در این کتاب به خوبی جمع آوری کرده است . منطقی به نظر نمی رسد که وقایع را به دروغ نوشته باشد چون اصولا از منابع معتبری استفاده کرده است هر چند که به مواردی از تاریخ اسلام نیز اشارت نداشته است همچون غرانیق که این خود بیانگر گلچین کردن مطالب می باشد . علی شریعتی سعی بر مهم جلوه دادن و یا از اهمیت انداختن مواردی دارد و با احساسات و بیان رسای خود این کار را به خوبی انجام می دهد . مشکل در آنجاست که موارد را تفسیر به رای می کند و آن را به خورد ملت می دهد . اینجانب شخصا بدین موضوع معترفم که در بر انگیختن احساسات همچون وی ندیده ام که این مطلب شاید از مذهبی و ملا بودن خانواده وی که احتمالا با نوحه سرایی زیاد در ارتباط بوده نشات می گیرد .
کیارش مریدی 

ساعت23:07---29 مهر 1391
سرشت وطينت پاک رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)
علي (ع) در بسياري از خطبه ها و نامههاي خويش به سرشت پاک و طينت نوراني پيامبر (ص) اشاره کرده آن حضرت را بدين ويژگي والا مي ستايد . شرافت نسب وپاکي وفضيلت نياکان ونيز عظمت وشرافت دودمان پيامبر (ص) از جمله صفاتي است که امير المؤمنين آنها را بيان ميکند. آن حضرت ميفرمايد : «تا اينکه کرامت خداوند در اعزام پيامبران، به حضرت محمد (ص) منتهي گشت خداوند آن وجود مقدس را از بهترين معادن روياننده و اصيلترين و عزيزترين اصول و ريشهها آفريد. او از همان شجرهي طيبهاي که ديگر پيامبران و امينان خود را از آن آفريد، به وجود آورد. عترت او بهترين عترتهاست و دودمانش بهترين دودمانها. درخت وجودش از بهترين درختان که در حرم روييده و رشد و نمو کرده است و در آغوش خانوادهاي کريم و با فضيلت بزرگ شد. شاخههاي بلند آن سربه فلک کشيده و ثمره آن غير قابل وصول است .» يعني براي عترت پيامبر (ص) شاخههايي است بلند ( در معرفت،کرم، تقوي، حکمت و عرفان) و ثمري است غير قابل وصول به اين معنا که محصول زندگي پرخير و برکت عترت پيامبر بالاتر و با عظمت تر از آن است که از درخت حيات مردم معمولي بر آيد .
پيامبر(ص) پيشواي پارسايان و وسيلهي بينايي و بصيرت براي هدايت جويان است او چراغي با نور درخشان و ستارهاي فروزان است ... در خطبهي ديگر ميفرمايد : «خداوند سبحان پيامبر اکرم را از درخت انبياء وچراغدان روشنايي و پيشاني عظمت و از ناف بطحا ء و چراغهاي روشنگر و سرچشمههاي حکمت آفريد.»
در کلام ديگري مي فرمايد : «پيامبر بهترين آفريدگان در خردسالي و طفوليت ، و در سن کمال و پيري نجيبترين و بزرگوارترين مردم است اخلاقش ازهمه پاکان پاکتر و باران کرمش از هر چيزي بادوامتر بود.»
اميرالمؤمنين (ع) در بيان ديگري دربارهي سرشت پاک و نسل مطهر پيامبر(ص)، سخني نويد بخش دارد که مايهي اميد و شادماني دلدادگان وعاشقان پيامبر رحمت است.
سخن حضرت اين است : « قرار گاه پيامبر (ص) بهترين قرار گاه وخاندان او شريف ترين پايگاه است. در معدن کرامت و بزرگواري و مهدهاي عفت و پاکيزگي رشد کرد. دلهاي نيکوکاران شيفتهي او گشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد. خداوند به برکت وجود او کينهها را مدفون و آتش خصومتها را خاموش نمود.»
اين جملهي امام علي (ع) که مي فرمايد: دلهاي نيکوکاران شيفتهي اوگشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد ، بارقهي اميد را در دل ما ايجاد ميکند حالا كه خداوند به لطف و بزرگواري خود برما منت نهاده و محبت و عشق آن حضرت را در دل ما قرار داده، شايد مارا از زمره ابرار و نيکان قلمداد فرموده و اين فضل و عنايت را برما ارزاني داشته که دل مردهي ما را به حيات محبت او زنده و چشم دل را به جمال سيماي ملکوتيش روشن سازد.
ابنابيالحديد در شرح اين فراز از خطبه ميگويد : اينکه کلام را به صورت فعل مجهول بيان کرد (صُرفت) ، قطعاً صارف و ميل دهنده خداوند است. يعني خداوند دلهاي نيکوکاران را به سوي وجود پيامبر متمايل و مشتاق ساخت. اما نه به صورت جبر و قهر بلکه به توفيق و لطف آنگونه که علماي ما ميگويند. به عبارت ديگر دلهاي ابرار را ارباب دلها (خداوند) به پيامبر مشتاق گردانيد.
پیامبر از دید دکتر شریعتی
شریعتی می گوید : من که نه از آغاز تحقیق تعهدی داشتم محمد را از این اتهام تبرئه کنم و نه تعصبی که شان او را عجل از عشق بدانم ، در پایان بررسی حس می کنم که داستان زینب و محمد شور انگیز ترین تجلی روح رهبری است که به خاطر حقیقت از حیثیت خود می گذرد 514تا 526 . (در این نکته که حقیقت مورد نظر شریعتی (عشق ) ، یا هوس بازی باید واقعا شک کرد البته از دیدگاه بی طرفانه نه از دیدگاه یک مسلمان که نمی تواند چنین چیزی را در ارتباط با پیامبر خویش قبول کند نویسنده . ) شریعتی خود معترض بدین نکته می باشد که پیامبر زید را به جنگی می فرستد که می داند در آن برگشتی نیست . نتیجه گیری : علی شریعتی توجیحات زیبا و احساساتی پیرامون کردار پیامبر در این کتاب دارد که به یک نمونه اشاره شد . علی شریعتی یک مسلمان است و به قول هواخواهانش روشن فکر مسلمان او تاریخ اسلام را در این کتاب به خوبی جمع آوری کرده است . منطقی به نظر نمی رسد که وقایع را به دروغ نوشته باشد چون اصولا از منابع معتبری استفاده کرده است هر چند که به مواردی از تاریخ اسلام نیز اشارت نداشته است همچون غرانیق که این خود بیانگر گلچین کردن مطالب می باشد . علی شریعتی سعی بر مهم جلوه دادن و یا از اهمیت انداختن مواردی دارد و با احساسات و بیان رسای خود این کار را به خوبی انجام می دهد . مشکل در آنجاست که موارد را تفسیر به رای می کند و آن را به خورد ملت می دهد . اینجانب شخصا بدین موضوع معترفم که در بر انگیختن احساسات همچون وی ندیده ام که این مطلب شاید از مذهبی و ملا بودن خانواده وی که احتمالا با نوحه سرایی زیاد در ارتباط بوده نشات می گیرد .
![]()
علي (ع) در بسياري از خطبه ها و نامههاي خويش به سرشت پاک و طينت نوراني پيامبر (ص) اشاره کرده آن حضرت را بدين ويژگي والا مي ستايد . شرافت نسب وپاکي وفضيلت نياکان ونيز عظمت وشرافت دودمان پيامبر (ص) از جمله صفاتي است که امير المؤمنين آنها را بيان ميکند. آن حضرت ميفرمايد : «تا اينکه کرامت خداوند در اعزام پيامبران، به حضرت محمد (ص) منتهي گشت خداوند آن وجود مقدس را از بهترين معادن روياننده و اصيلترين و عزيزترين اصول و ريشهها آفريد. او از همان شجرهي طيبهاي که ديگر پيامبران و امينان خود را از آن آفريد، به وجود آورد. عترت او بهترين عترتهاست و دودمانش بهترين دودمانها. درخت وجودش از بهترين درختان که در حرم روييده و رشد و نمو کرده است و در آغوش خانوادهاي کريم و با فضيلت بزرگ شد. شاخههاي بلند آن سربه فلک کشيده و ثمره آن غير قابل وصول است .» يعني براي عترت پيامبر (ص) شاخههايي است بلند ( در معرفت،کرم، تقوي، حکمت و عرفان) و ثمري است غير قابل وصول به اين معنا که محصول زندگي پرخير و برکت عترت پيامبر بالاتر و با عظمت تر از آن است که از درخت حيات مردم معمولي بر آيد .
پيامبر(ص) پيشواي پارسايان و وسيلهي بينايي و بصيرت براي هدايت جويان است او چراغي با نور درخشان و ستارهاي فروزان است ... در خطبهي ديگر ميفرمايد : «خداوند سبحان پيامبر اکرم را از درخت انبياء وچراغدان روشنايي و پيشاني عظمت و از ناف بطحا ء و چراغهاي روشنگر و سرچشمههاي حکمت آفريد.»
در کلام ديگري مي فرمايد : «پيامبر بهترين آفريدگان در خردسالي و طفوليت ، و در سن کمال و پيري نجيبترين و بزرگوارترين مردم است اخلاقش ازهمه پاکان پاکتر و باران کرمش از هر چيزي بادوامتر بود.»
اميرالمؤمنين (ع) در بيان ديگري دربارهي سرشت پاک و نسل مطهر پيامبر(ص)، سخني نويد بخش دارد که مايهي اميد و شادماني دلدادگان وعاشقان پيامبر رحمت است.
سخن حضرت اين است : « قرار گاه پيامبر (ص) بهترين قرار گاه وخاندان او شريف ترين پايگاه است. در معدن کرامت و بزرگواري و مهدهاي عفت و پاکيزگي رشد کرد. دلهاي نيکوکاران شيفتهي او گشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد. خداوند به برکت وجود او کينهها را مدفون و آتش خصومتها را خاموش نمود.»
اين جملهي امام علي (ع) که مي فرمايد: دلهاي نيکوکاران شيفتهي اوگشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد ، بارقهي اميد را در دل ما ايجاد ميکند حالا كه خداوند به لطف و بزرگواري خود برما منت نهاده و محبت و عشق آن حضرت را در دل ما قرار داده، شايد مارا از زمره ابرار و نيکان قلمداد فرموده و اين فضل و عنايت را برما ارزاني داشته که دل مردهي ما را به حيات محبت او زنده و چشم دل را به جمال سيماي ملکوتيش روشن سازد.
ابنابيالحديد در شرح اين فراز از خطبه ميگويد : اينکه کلام را به صورت فعل مجهول بيان کرد (صُرفت) ، قطعاً صارف و ميل دهنده خداوند است. يعني خداوند دلهاي نيکوکاران را به سوي وجود پيامبر متمايل و مشتاق ساخت. اما نه به صورت جبر و قهر بلکه به توفيق و لطف آنگونه که علماي ما ميگويند. به عبارت ديگر دلهاي ابرار را ارباب دلها (خداوند) به پيامبر مشتاق گردانيد.
پیامبر از دید دکتر شریعتی
شریعتی می گوید : من که نه از آغاز تحقیق تعهدی داشتم محمد را از این اتهام تبرئه کنم و نه تعصبی که شان او را عجل از عشق بدانم ، در پایان بررسی حس می کنم که داستان زینب و محمد شور انگیز ترین تجلی روح رهبری است که به خاطر حقیقت از حیثیت خود می گذرد 514تا 526 . (در این نکته که حقیقت مورد نظر شریعتی (عشق ) ، یا هوس بازی باید واقعا شک کرد البته از دیدگاه بی طرفانه نه از دیدگاه یک مسلمان که نمی تواند چنین چیزی را در ارتباط با پیامبر خویش قبول کند نویسنده . ) شریعتی خود معترض بدین نکته می باشد که پیامبر زید را به جنگی می فرستد که می داند در آن برگشتی نیست . نتیجه گیری : علی شریعتی توجیحات زیبا و احساساتی پیرامون کردار پیامبر در این کتاب دارد که به یک نمونه اشاره شد . علی شریعتی یک مسلمان است و به قول هواخواهانش روشن فکر مسلمان او تاریخ اسلام را در این کتاب به خوبی جمع آوری کرده است . منطقی به نظر نمی رسد که وقایع را به دروغ نوشته باشد چون اصولا از منابع معتبری استفاده کرده است هر چند که به مواردی از تاریخ اسلام نیز اشارت نداشته است همچون غرانیق که این خود بیانگر گلچین کردن مطالب می باشد . علی شریعتی سعی بر مهم جلوه دادن و یا از اهمیت انداختن مواردی دارد و با احساسات و بیان رسای خود این کار را به خوبی انجام می دهد . مشکل در آنجاست که موارد را تفسیر به رای می کند و آن را به خورد ملت می دهد . اینجانب شخصا بدین موضوع معترفم که در بر انگیختن احساسات همچون وی ندیده ام که این مطلب شاید از مذهبی و ملا بودن خانواده وی که احتمالا با نوحه سرایی زیاد در ارتباط بوده نشات می گیرد .
اميد كريم زاده 

ساعت18:41---29 مهر 1391
اميرالمؤمنين (ع) در مورد چگونگي تربيت پيامبر اکرم و شکل گيري شخصيت آسماني آن حضرت ميفرمايد: از آن لحظهاي که پيامبر (ص) را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشتهي خود (جبرئيل ) را مامور تربيت پيامبر (ص) کرد تا شب و روز اورا به راههاي کرامت و زيباترين اخلاق عالميان راهنمايي کند.
از ويژگيهاي پيامبر اکرم(ص) در دورا ن چهل سال قبل از بعثت اين است که در آن محيطي که فقط محيط شرک و بت پرستي بود ، او هرگز بتي را سجده نکرد . از اول کودکي تا آخر هرگز اعتنايي به بت و سجده بت نکرد نه تنها بتي را سجده نکرد بلکه در تمام دوران کودکي وجواني در مکه که شهر لهو و لعب بود به اين امور آلوده نشد. مکه دو خصوصيت داشت: يکي اينکه مرکز بت پرستي عربستان بود و ديگر اينکه مرکز تجارت و بازرگاني و سرمايه داران عرب عمدتاً در مکه بودند اينها بردهها وکنيزها را خريد و فروش ميکردند. در نتيجه مرکز عيش و نوش اعيان و اشراف همين شهر بود و انواع لهو و لعبها، شرابخواريها و رقاصيها داير بود. پيغمبر اکرم در تمام عمرش هرگز در هيچ مجلسي از اين مجالس شرکت نکرد. اين ناشي از همان تاييدات الهي است.
رسول خدا (ص) بعدها در دورهي رسالت، از کودکي خودش فرمود : « من در کارهاي اينها شرکت نميکردم. گاهي هم احساس ميکردم که گويي نيروي غيبي مرا تأييد ميکند. ميفرمايد: من هفت سالم بيشتر نبود عبدالله بن جدعان که يکي از اشراف مکه بود عمارتي ميساخت . بچههاي مکه به عنوان کار ذوقي و کمک دادن به او ميرفتند از نقطهاي به نقطهي ديگر سنگ حمل ميکردند من هم ميرفتم همين کار را ميکردم. آنها سنگ را در دامنشان ميريختند دامنشان را بالا ميزدند و چون شلوار نداشتند کشف عورت ميشد. من يک دفعه رفتم سنگ را گذاشتم در دامنم . مثل اينکه احساس کردم که دستي آمد و زد دامن را از دست من انداخت. حس کردم من نبايد اين کار را بکنم. امام باقر (ع) ميفرمايد: فرشتگان الهي از کودکي او را همراهي ميکردند. پيامبر (ص) فرمود: من گاهي سلام ميشنيدم يک کسي به من ميگفت: السلام عليک يا محمد نگاه ميکردم کسي را نميديدم. گاهي با خود فکر ميکردم شايد اين سنگ يا درخت است که دارد به من سلام ميدهد. بعد فهميدم فرشتهي الهي بوده که به من سلام ميداده است .
بدين سان پيامبر اکرم (ص) با عنايت خداوندي بوسيلهي بزرگترين فرشتهي الهي تربيت شد و متخلق به اخلاق الله ميگشت راههاي کرامت انساني را پيمود و روز و شب و در لحظه لحظهي زندگي آن حضرت را به اتخاذ زيباييهاي اخلاق عالم انساني وادار مينمود.
بديهي است، پيامبري كه از جانب پروردگار عالم، مأموريت تربيت و تهذيب همه بشريت تا پايان عمر دنيا را به عهده ميگيرد بايد از تربيت الهي برخوردار باشد و چنان متخلق به اخلاق الهي و فضيلتهاي انساني باشد که به حق خليفهالله و تجسم جمال و جلال آفريدگار هستي باشد و پيامبر اکرم (ص) از اين تربيت الهي به خوبي برخوردار بود و صورت و سيرت آن حضرت آئينهي تمام نماي خداوند بود. دكتر شريعتي:
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند...
پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی كه امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید كلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج كردند، بنای مخالفت را با حوزههای فكری و علمی آزاد گذاشتند تا این كه سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال 529 میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراكز علمی را صادر كرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد كه در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت كه آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
آری چنین است كه دكتر شریعتی در بیان شخصیت ارزنده پیامبر خاتم چنین مینگارد: ... به راستی میتوان گفت كه محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی كه اشیا و اشخاص را مینگریم نباید نگریست، باید از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص) افكند. او را باید در صف شخصیتهای عظیم تاریخ، قیصران و حكیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ رق نشاند و تماشایش كرد.
در این هنگام است كه تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیفناپذیر مینماید كه گویی هرگز او را ندیدهایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمیشناختهایم. برای شناخت دقیق و تصویر كلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، كتاب آن و پیغمبر آن ضروری است و این روش سادهترین، ممكنترین و در عین حال علمیترین و مطمئنترین روش شناخت یك مذهب است.
محمد تركیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم كه از شمشیرش خون میچكد و پیشاپیش یارانش كه برای كشتن یا كشته شدن بیقراری میكنند، میتازد و گاه وی را میبینیم كه وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانهاش خاكستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیكشد و یك روز كه از كنار خانه وی میگذرد و از خاكستر مرد خبری نمیشود، میپرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود كه بیمار شده است به عیادتش میرود.
در اوج قدرت در آن لحظه كه سپاهیانش مكه را، شهری كه 20سال او و یارانش را شكنجه داده و آواره كرده است، اشغال كردهاند، بر مسند قدرت اما در سیمای مهربان مسیح، كنار كعبه میایستد و در حالی كه 10 هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش، در اطرافش برق میزنند و... میپرسد؛ «ای قریش فكر میكنید با شما چه خواهم كرد؟»، قریش كه سیمای مسیح را در این موسایی كه اكنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد، خوب میشناسند و به چشم میبینند، پاسخ میدهند كه «تو برادری بزرگوار و برادرزادهای بزرگواری» و آن گاه با آهنگی كه از گذشت و مهربانی گرم شده است، میگوید: «بروید، همگی آزادید.»
آری، پس از آن كه به بعثت برانگیخته شد، اولین كسی كه به وی ایمان آورد حضرت علی(ع) بود، علی بود كه با وی همپیمان شد و از آن پس همه لحظات عمر را در این پیمان و پیوند نهاد و در پرستش خداوند و وفای محمد و دوستی خلق و پارسایی روح، آیتی شگفت شد و با صدها رشته پنهان و پیدا با ر
از ويژگيهاي پيامبر اکرم(ص) در دورا ن چهل سال قبل از بعثت اين است که در آن محيطي که فقط محيط شرک و بت پرستي بود ، او هرگز بتي را سجده نکرد . از اول کودکي تا آخر هرگز اعتنايي به بت و سجده بت نکرد نه تنها بتي را سجده نکرد بلکه در تمام دوران کودکي وجواني در مکه که شهر لهو و لعب بود به اين امور آلوده نشد. مکه دو خصوصيت داشت: يکي اينکه مرکز بت پرستي عربستان بود و ديگر اينکه مرکز تجارت و بازرگاني و سرمايه داران عرب عمدتاً در مکه بودند اينها بردهها وکنيزها را خريد و فروش ميکردند. در نتيجه مرکز عيش و نوش اعيان و اشراف همين شهر بود و انواع لهو و لعبها، شرابخواريها و رقاصيها داير بود. پيغمبر اکرم در تمام عمرش هرگز در هيچ مجلسي از اين مجالس شرکت نکرد. اين ناشي از همان تاييدات الهي است.
رسول خدا (ص) بعدها در دورهي رسالت، از کودکي خودش فرمود : « من در کارهاي اينها شرکت نميکردم. گاهي هم احساس ميکردم که گويي نيروي غيبي مرا تأييد ميکند. ميفرمايد: من هفت سالم بيشتر نبود عبدالله بن جدعان که يکي از اشراف مکه بود عمارتي ميساخت . بچههاي مکه به عنوان کار ذوقي و کمک دادن به او ميرفتند از نقطهاي به نقطهي ديگر سنگ حمل ميکردند من هم ميرفتم همين کار را ميکردم. آنها سنگ را در دامنشان ميريختند دامنشان را بالا ميزدند و چون شلوار نداشتند کشف عورت ميشد. من يک دفعه رفتم سنگ را گذاشتم در دامنم . مثل اينکه احساس کردم که دستي آمد و زد دامن را از دست من انداخت. حس کردم من نبايد اين کار را بکنم. امام باقر (ع) ميفرمايد: فرشتگان الهي از کودکي او را همراهي ميکردند. پيامبر (ص) فرمود: من گاهي سلام ميشنيدم يک کسي به من ميگفت: السلام عليک يا محمد نگاه ميکردم کسي را نميديدم. گاهي با خود فکر ميکردم شايد اين سنگ يا درخت است که دارد به من سلام ميدهد. بعد فهميدم فرشتهي الهي بوده که به من سلام ميداده است .
بدين سان پيامبر اکرم (ص) با عنايت خداوندي بوسيلهي بزرگترين فرشتهي الهي تربيت شد و متخلق به اخلاق الله ميگشت راههاي کرامت انساني را پيمود و روز و شب و در لحظه لحظهي زندگي آن حضرت را به اتخاذ زيباييهاي اخلاق عالم انساني وادار مينمود.
بديهي است، پيامبري كه از جانب پروردگار عالم، مأموريت تربيت و تهذيب همه بشريت تا پايان عمر دنيا را به عهده ميگيرد بايد از تربيت الهي برخوردار باشد و چنان متخلق به اخلاق الهي و فضيلتهاي انساني باشد که به حق خليفهالله و تجسم جمال و جلال آفريدگار هستي باشد و پيامبر اکرم (ص) از اين تربيت الهي به خوبي برخوردار بود و صورت و سيرت آن حضرت آئينهي تمام نماي خداوند بود. دكتر شريعتي:
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند...
پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی كه امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید كلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج كردند، بنای مخالفت را با حوزههای فكری و علمی آزاد گذاشتند تا این كه سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال 529 میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراكز علمی را صادر كرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد كه در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت كه آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
آری چنین است كه دكتر شریعتی در بیان شخصیت ارزنده پیامبر خاتم چنین مینگارد: ... به راستی میتوان گفت كه محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی كه اشیا و اشخاص را مینگریم نباید نگریست، باید از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص) افكند. او را باید در صف شخصیتهای عظیم تاریخ، قیصران و حكیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ رق نشاند و تماشایش كرد.
در این هنگام است كه تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیفناپذیر مینماید كه گویی هرگز او را ندیدهایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمیشناختهایم. برای شناخت دقیق و تصویر كلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، كتاب آن و پیغمبر آن ضروری است و این روش سادهترین، ممكنترین و در عین حال علمیترین و مطمئنترین روش شناخت یك مذهب است.
محمد تركیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم كه از شمشیرش خون میچكد و پیشاپیش یارانش كه برای كشتن یا كشته شدن بیقراری میكنند، میتازد و گاه وی را میبینیم كه وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانهاش خاكستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیكشد و یك روز كه از كنار خانه وی میگذرد و از خاكستر مرد خبری نمیشود، میپرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود كه بیمار شده است به عیادتش میرود.
در اوج قدرت در آن لحظه كه سپاهیانش مكه را، شهری كه 20سال او و یارانش را شكنجه داده و آواره كرده است، اشغال كردهاند، بر مسند قدرت اما در سیمای مهربان مسیح، كنار كعبه میایستد و در حالی كه 10 هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش، در اطرافش برق میزنند و... میپرسد؛ «ای قریش فكر میكنید با شما چه خواهم كرد؟»، قریش كه سیمای مسیح را در این موسایی كه اكنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد، خوب میشناسند و به چشم میبینند، پاسخ میدهند كه «تو برادری بزرگوار و برادرزادهای بزرگواری» و آن گاه با آهنگی كه از گذشت و مهربانی گرم شده است، میگوید: «بروید، همگی آزادید.»
آری، پس از آن كه به بعثت برانگیخته شد، اولین كسی كه به وی ایمان آورد حضرت علی(ع) بود، علی بود كه با وی همپیمان شد و از آن پس همه لحظات عمر را در این پیمان و پیوند نهاد و در پرستش خداوند و وفای محمد و دوستی خلق و پارسایی روح، آیتی شگفت شد و با صدها رشته پنهان و پیدا با ر
حسین سرداری 

ساعت18:12---29 مهر 1391
حضرت علی درموردشخصیت پیامبرتأکیدداردومیفرمایدبرای کافی است که راه ورسم زندگی پیامبراسلام (ص)رااطاعت نمایی تاراهنمای خوبی برای تودرشناخت بدی هاوعیب های دنیاورسوایی هاوزشتی های ان باشیدچه این که دنیاازهرسوبرپیامبر(ص)بازداشته برایغیر اوگسترانده شدازپستان دنیاشیرنخوردواززیورهای ان فاصله گرفتونیزفرمودمحبوب ترین بنده نزدخداکسی است که ازپیامبرش پیروی کندوگام برجایگاه قدم اونهدورازالگوبودن حضرت نیزاصالت حضرت نیزاصالت وجامعیت اوصاف آن حضرت است.
مهدی سلطان محمدی 

ساعت17:48---29 مهر 1391
محمد پیامبر در بيان علي شريعتي
آري چنين است كه دكتر شريعتي در بيان شخصيت ارزنده پيامبر خاتم چنين مينگارد: … به راستي ميتوان گفت كه محمد را اين چنين «بايد از نو ديد»، «از نو شناخت»، او را با نگاهي كه اشيا و اشخاص را مينگريم نبايد نگريست، بايد از روانشناسي، جامعهشناسي و تاريخ، نگاهي تازه ساخت و بر سيماي محمد(ص) افكند. او را بايد در صف شخصيتهاي عظيم تاريخ، قيصران و حكيمان و انبيا ديد، در جمع پيامبران بزرگ رق نشاند و تماشايش كرد.
در اين هنگام است كه تصوير او در چشم ما چنان شگفت و توصيفناپذير مينمايد كه گويي هرگز او را نديدهايم و هرگز چنين تصويري را از مردي در جهان نميشناختهايم. براي شناخت دقيق و تصوير كلي و تمام هر مذهبي، شناختن خداي آن، كتاب آن و پيغمبر آن ضروري است و اين روش سادهترين، ممكنترين و در عين حال علميترين و مطمئنترين روش شناخت يك مذهب است.
محمد تركيبي از موسي و عيسي است، گاه او را در صحنههاي مرگبار جنگ ميبينيم كه از شمشيرش خون ميچكد و پيشاپيش يارانش كه براي كشتن يا كشته شدن بيقراري ميكنند، ميتازد و گاه وي را ميبينيم كه وقتي هر روز در رهگذرش مرد يهودي از بام خانهاش خاكستر بر سرش ميريزد و او نرمتر از مسيح، همچون بايزيد، روي درهم نميكشد و يك روز كه از كنار خانه وي ميگذرد و از خاكستر مرد خبري نميشود، ميپرسد رفيق ما امروز سراغ ما نيامد؟ و چون ميشنود كه بيمار شده است به عيادتش ميرود.
در اوج قدرت در آن لحظه كه سپاهيانش مكه را، شهري كه 20سال او و يارانش را شكنجه داده و آواره كرده است، اشغال كردهاند، بر مسند قدرت اما در سيماي مهربان مسيح، كنار كعبه ميايستد و در حالي كه 10 هزار شمشير تشنه انتقام از قريش، در اطرافش برق ميزنند و… ميپرسد؛ «اي قريش فكر ميكنيد با شما چه خواهم كرد؟»، قريش كه سيماي مسيح را در اين موسايي كه اكنون سرنوشتشان را در دم شمشير خويش دارد، خوب ميشناسند و به چشم ميبينند، پاسخ ميدهند كه «تو برادري بزرگوار و برادرزادهاي بزرگواري» و آن گاه با آهنگي كه از گذشت و مهرباني گرم شده است، ميگويد: «برويد، همگي آزاديد.»
آري چنين است كه دكتر شريعتي در بيان شخصيت ارزنده پيامبر خاتم چنين مينگارد: … به راستي ميتوان گفت كه محمد را اين چنين «بايد از نو ديد»، «از نو شناخت»، او را با نگاهي كه اشيا و اشخاص را مينگريم نبايد نگريست، بايد از روانشناسي، جامعهشناسي و تاريخ، نگاهي تازه ساخت و بر سيماي محمد(ص) افكند. او را بايد در صف شخصيتهاي عظيم تاريخ، قيصران و حكيمان و انبيا ديد، در جمع پيامبران بزرگ رق نشاند و تماشايش كرد.
در اين هنگام است كه تصوير او در چشم ما چنان شگفت و توصيفناپذير مينمايد كه گويي هرگز او را نديدهايم و هرگز چنين تصويري را از مردي در جهان نميشناختهايم. براي شناخت دقيق و تصوير كلي و تمام هر مذهبي، شناختن خداي آن، كتاب آن و پيغمبر آن ضروري است و اين روش سادهترين، ممكنترين و در عين حال علميترين و مطمئنترين روش شناخت يك مذهب است.
محمد تركيبي از موسي و عيسي است، گاه او را در صحنههاي مرگبار جنگ ميبينيم كه از شمشيرش خون ميچكد و پيشاپيش يارانش كه براي كشتن يا كشته شدن بيقراري ميكنند، ميتازد و گاه وي را ميبينيم كه وقتي هر روز در رهگذرش مرد يهودي از بام خانهاش خاكستر بر سرش ميريزد و او نرمتر از مسيح، همچون بايزيد، روي درهم نميكشد و يك روز كه از كنار خانه وي ميگذرد و از خاكستر مرد خبري نميشود، ميپرسد رفيق ما امروز سراغ ما نيامد؟ و چون ميشنود كه بيمار شده است به عيادتش ميرود.
در اوج قدرت در آن لحظه كه سپاهيانش مكه را، شهري كه 20سال او و يارانش را شكنجه داده و آواره كرده است، اشغال كردهاند، بر مسند قدرت اما در سيماي مهربان مسيح، كنار كعبه ميايستد و در حالي كه 10 هزار شمشير تشنه انتقام از قريش، در اطرافش برق ميزنند و… ميپرسد؛ «اي قريش فكر ميكنيد با شما چه خواهم كرد؟»، قريش كه سيماي مسيح را در اين موسايي كه اكنون سرنوشتشان را در دم شمشير خويش دارد، خوب ميشناسند و به چشم ميبينند، پاسخ ميدهند كه «تو برادري بزرگوار و برادرزادهاي بزرگواري» و آن گاه با آهنگي كه از گذشت و مهرباني گرم شده است، ميگويد: «برويد، همگي آزاديد.»
علی (ع) در بسیاری از خطبه ها و نامههای خویش به سرشت پاک و طینت نورانی پیامبر (ص) اشاره کرده آن حضرت را بدین ویژگی والا می ستاید . شرافت نسب وپاکی وفضیلت نیاکان ونیز عظمت وشرافت دودمان پیامبر (ص) از جمله صفاتی است که امیر المؤمنین آنها را بیان میکند. آن حضرت میفرماید : «تا اینکه کرامت خداوند در اعزام پیامبران، به حضرت محمد (ص) منتهی گشت خداوند آن وجود مقدس را از بهترین معادن رویاننده و اصیلترین و عزیزترین اصول و ریشهها آفرید. او از همان شجرهی طیبهای که دیگر پیامبران و امینان خود را از آن آفرید، به وجود آورد. عترت او بهترین عترتهاست و دودمانش بهترین دودمانها. درخت وجودش از بهترین درختان که در حرم روییده و رشد و نمو کرده است و در آغوش خانوادهای کریم و با فضیلت بزرگ شد. شاخههای بلند آن سربه فلک کشیده و ثمره آن غیر قابل وصول است .» یعنی برای عترت پیامبر (ص) شاخههایی است بلند ( در معرفت،کرم، تقوی، حکمت و عرفان) و ثمری است غیر قابل وصول به این معنا که محصول زندگی پرخیر و برکت عترت پیامبر بالاتر و با عظمت تر از آن است که از درخت حیات مردم معمولی بر آید .
پیامبر(ص) پیشوای پارسایان و وسیلهی بینایی و بصیرت برای هدایت جویان است او چراغی با نور درخشان و ستارهای فروزان است … در خطبهی دیگر میفرماید : «خداوند سبحان پیامبر اکرم را از درخت انبیاء وچراغدان روشنایی و پیشانی عظمت و از ناف بطحا ء و چراغهای روشنگر و سرچشمههای حکمت آفرید.»
در کلام دیگری می فرماید : «پیامبر بهترین آفریدگان در خردسالی و طفولیت ، و در سن کمال و پیری نجیبترین و بزرگوارترین مردم است اخلاقش ازهمه پاکان پاکتر و باران کرمش از هر چیزی بادوامتر بود.»
امیرالمؤمنین (ع) در بیان دیگری دربارهی سرشت پاک و نسل مطهر پیامبر(ص)، سخنی نوید بخش دارد که مایهی امید و شادمانی دلدادگان وعاشقان پیامبر رحمت است.
سخن حضرت این است : « قرار گاه پیامبر (ص) بهترین قرار گاه وخاندان او شریف ترین پایگاه است. در معدن کرامت و بزرگواری و مهدهای عفت و پاکیزگی رشد کرد. دلهای نیکوکاران شیفتهی او گشته و توجه چشمها به سوی اوگردید. خداوند به برکت وجود او کینهها را مدفون و آتش خصومتها را خاموش نمود.»
این جملهی امام علی (ع) که می فرماید: دلهای نیکوکاران شیفتهی اوگشته و توجه چشمها به سوی اوگردید ، بارقهی امید را در دل ما ایجاد میکند حالا که خداوند به لطف و بزرگواری خود برما منت نهاده و محبت و عشق آن حضرت را در دل ما قرار داده، شاید مارا از زمره ابرار و نیکان قلمداد فرموده و این فضل و عنایت را برما ارزانی داشته که دل مردهی ما را به حیات محبت او زنده و چشم دل را به جمال سیمای ملکوتیش روشن سازد.
ابنابیالحدید در شرح این فراز از خطبه میگوید : اینکه کلام را به صورت فعل مجهول بیان کرد (صُرفت) ، قطعاً صارف و میل دهنده خداوند است. یعنی خداوند دلهای نیکوکاران را به سوی وجود پیامبر متمایل و مشتاق ساخت. اما نه به صورت جبر و قهر بلکه به توفیق و لطف آنگونه که علمای ما میگویند. به عبارت دیگر دلهای ابرار را ارباب دلها (خداوند) به پیامبر مشتاق گردانید
پیامبر(ص) پیشوای پارسایان و وسیلهی بینایی و بصیرت برای هدایت جویان است او چراغی با نور درخشان و ستارهای فروزان است … در خطبهی دیگر میفرماید : «خداوند سبحان پیامبر اکرم را از درخت انبیاء وچراغدان روشنایی و پیشانی عظمت و از ناف بطحا ء و چراغهای روشنگر و سرچشمههای حکمت آفرید.»
در کلام دیگری می فرماید : «پیامبر بهترین آفریدگان در خردسالی و طفولیت ، و در سن کمال و پیری نجیبترین و بزرگوارترین مردم است اخلاقش ازهمه پاکان پاکتر و باران کرمش از هر چیزی بادوامتر بود.»
امیرالمؤمنین (ع) در بیان دیگری دربارهی سرشت پاک و نسل مطهر پیامبر(ص)، سخنی نوید بخش دارد که مایهی امید و شادمانی دلدادگان وعاشقان پیامبر رحمت است.
سخن حضرت این است : « قرار گاه پیامبر (ص) بهترین قرار گاه وخاندان او شریف ترین پایگاه است. در معدن کرامت و بزرگواری و مهدهای عفت و پاکیزگی رشد کرد. دلهای نیکوکاران شیفتهی او گشته و توجه چشمها به سوی اوگردید. خداوند به برکت وجود او کینهها را مدفون و آتش خصومتها را خاموش نمود.»
این جملهی امام علی (ع) که می فرماید: دلهای نیکوکاران شیفتهی اوگشته و توجه چشمها به سوی اوگردید ، بارقهی امید را در دل ما ایجاد میکند حالا که خداوند به لطف و بزرگواری خود برما منت نهاده و محبت و عشق آن حضرت را در دل ما قرار داده، شاید مارا از زمره ابرار و نیکان قلمداد فرموده و این فضل و عنایت را برما ارزانی داشته که دل مردهی ما را به حیات محبت او زنده و چشم دل را به جمال سیمای ملکوتیش روشن سازد.
ابنابیالحدید در شرح این فراز از خطبه میگوید : اینکه کلام را به صورت فعل مجهول بیان کرد (صُرفت) ، قطعاً صارف و میل دهنده خداوند است. یعنی خداوند دلهای نیکوکاران را به سوی وجود پیامبر متمایل و مشتاق ساخت. اما نه به صورت جبر و قهر بلکه به توفیق و لطف آنگونه که علمای ما میگویند. به عبارت دیگر دلهای ابرار را ارباب دلها (خداوند) به پیامبر مشتاق گردانید
علیرضا اسماعیلی چگنی 

ساعت13:46---29 مهر 1391
مفهوم تربيت ديني در عناصر تشكيلدهنده اجتماع از همان ابتداي تولد انسان مورد توجه اسلام بوده و شخصيت پيامبر اعظم(ص) در بارور ساختن آن در قالبهاي مختلف تأثير بهسزايي داشته است. آنچه در اين تحقيق به آن اشاره ميگردد، شخصيتبخشي پيامبر اعظم(ص) به كودكان در عرصه اجتماعي و چگونگيهاي تربيت ديني آنان است.
كليدواژهها: پيامبر اعظم(ص)، كودك، تربيت، شخصيت.
مقدمه
گرچه امروز به كودك بسيار توجه ميگردد اما در گذشته اينگونه نبوده و با وجود اين كه دوران كودكي مهمترين دوره در زندگي هر فرد، است اما در بسياري از ادوار تاريخي و جوامع متعدد مورد بيمهري قرار گرفته است.
در كشورهاي مختلف، كودكان مورد بهرهكشي اقتصادي و حتي جنسي قرار ميگرفتند. «در دوران قديم كودككشي، بهخصوص در مورد كودكاني كه داراي مشكلات جسمي و يا ناتواناييهايي بودند، امري عادي و پذيرفته شده تلقي ميشد.»
«در دوران باستاني بسيار اتفاق ميافتد كه كودكان را به دلايل مختلف از بين ميبردند.» مثلاً «روميان عقيده داشتند نوزادي كه شكل و اندازه غيرعادي دارد يا بيش از اندازه ميگريد نبايد زنده بماند و آنها بيشتر، اولين فرزند را به ويژه اگر پسر بود زنده نگه ميداشتند و بقيه را نابود ميكردند.» چنين روندي تقريباً در بيشتر جوامع وجود داشته ولي شيوههاي آن متفاوت بوده است.
در دوران گذشته آن چه بيشتر از همه مانع اين جنايات شد تعاليم اديان الهي بود. «اسلام بهعنوان كاملترين و آخرين دين الهي با انقلابي در بينشها خصوصاً نسبت به كودك ظهور كرد.»
در اسلام و بهخصوص در زندگي پيامبر(ص)، نمونههاي بسياري از تكريم كودكان را توسط پيامبر(ص) ميخوانيم. براي مثال، پيامبر سر از سجده برنميداشت تنها بدين علت كه كودكي بر دوش او سوار شده بود.
هر جا كودكان را ميديد به آنها سلام ميكرد. و سلام كردن را جزء كارهايي ميدانست كه تا لحظه مرگ از آن دست نخواهد كشيد. و در حقيقت ايشان اسوه حسنهاي بودند كه هر برگ از دفتر زرينشان سرشار از نكات ارزندهاي است كه به جاست آنها را فرا گيريم و رهرو زندگي خويش گردانيم.
با توجه به آيه سه سوره مائده: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم ا لاسلام دينا فمن اضطر في مخمضة غير متجانف لاثم فان الله غفور رحيم»
امروز دين شما را به حد كمال رسانديم و بر شما نعمتم را تمام كردم و بهترين آيين را كه اسلام است برايتان برگزيدم. پس هرگاه كسي در ايام سختي از روي اضطرار به قصد گناه چيزي از حرام مرتكب شود خدا بر خلق بخشنده و مهربان است.»
با نگاهي گذرا به زندگي سرشار از رمز و راز پيامبر اعظم(ص) شيوههاي رفتاري پيامبر در شكلدهي شخصيت فردي و اجتماعي كودكان و حفظ كرامت و پاسداشت حقوق آنان، درسآموز خوبي براي بشر امروز بوده و اين امر جز با شناخت و معرفت، انديشههاي تابناك ايشان ميسر نخواهد بود.
مفهومشناسي تربيت
تربيت واژهاي است بسيار وسيع و گسترده كه ابعاد متفاوت جسمي، روحي، ديني و ... را شامل ميشود و در كتب بسياري، صحبت از آن به ميان آمده است ولي در عين حال توافق چنداني بر سر آن وجود ندارد.
در كتاب المعجم العربي الحديث؛ ذيل عنوان تربيت چنين آمده است: تربيت «فني است كه به پرورش نيروهاي طبيعي و عقلي و ادبي و هنري انسان ميپردازد.»
دكتر محمود منصور؛ در واژهنامه روانشناسي خويش، ذيل عنوان تربيت مينويسد: تربيت «مجموعه وسايل يا روشهايي است كه به كمك آنها به هدايت تحول كودك ميپردازد.»
و نيز در واژهنامه المنجد الابجدي؛ در ضمن اين كه تربيت را از ريشهي «ربو» دانسته از آن به نام «پرورش تربيتي و اخلاقي» ياد كرده است.
گرچه نميتوان در مفهوم واژه تربيت به تعريف دقيقي رسيد، ولي ميتوان با توجه به سطرهاي بالا مطرح نمود كه همه تعاريف فوق، به نوعي تغيير و دگرگوني در فرد قائل هستند و اين مسئله را مد نظر قرار دادهاند. و از اين تغيير و دگرگوني زماني ميتوان صحبت كرد كه بتوان براي انسان، نوعي ويژگي با توان بالقوه قائل شد.
كليدواژهها: پيامبر اعظم(ص)، كودك، تربيت، شخصيت.
مقدمه
گرچه امروز به كودك بسيار توجه ميگردد اما در گذشته اينگونه نبوده و با وجود اين كه دوران كودكي مهمترين دوره در زندگي هر فرد، است اما در بسياري از ادوار تاريخي و جوامع متعدد مورد بيمهري قرار گرفته است.
در كشورهاي مختلف، كودكان مورد بهرهكشي اقتصادي و حتي جنسي قرار ميگرفتند. «در دوران قديم كودككشي، بهخصوص در مورد كودكاني كه داراي مشكلات جسمي و يا ناتواناييهايي بودند، امري عادي و پذيرفته شده تلقي ميشد.»
«در دوران باستاني بسيار اتفاق ميافتد كه كودكان را به دلايل مختلف از بين ميبردند.» مثلاً «روميان عقيده داشتند نوزادي كه شكل و اندازه غيرعادي دارد يا بيش از اندازه ميگريد نبايد زنده بماند و آنها بيشتر، اولين فرزند را به ويژه اگر پسر بود زنده نگه ميداشتند و بقيه را نابود ميكردند.» چنين روندي تقريباً در بيشتر جوامع وجود داشته ولي شيوههاي آن متفاوت بوده است.
در دوران گذشته آن چه بيشتر از همه مانع اين جنايات شد تعاليم اديان الهي بود. «اسلام بهعنوان كاملترين و آخرين دين الهي با انقلابي در بينشها خصوصاً نسبت به كودك ظهور كرد.»
در اسلام و بهخصوص در زندگي پيامبر(ص)، نمونههاي بسياري از تكريم كودكان را توسط پيامبر(ص) ميخوانيم. براي مثال، پيامبر سر از سجده برنميداشت تنها بدين علت كه كودكي بر دوش او سوار شده بود.
هر جا كودكان را ميديد به آنها سلام ميكرد. و سلام كردن را جزء كارهايي ميدانست كه تا لحظه مرگ از آن دست نخواهد كشيد. و در حقيقت ايشان اسوه حسنهاي بودند كه هر برگ از دفتر زرينشان سرشار از نكات ارزندهاي است كه به جاست آنها را فرا گيريم و رهرو زندگي خويش گردانيم.
با توجه به آيه سه سوره مائده: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم ا لاسلام دينا فمن اضطر في مخمضة غير متجانف لاثم فان الله غفور رحيم»
امروز دين شما را به حد كمال رسانديم و بر شما نعمتم را تمام كردم و بهترين آيين را كه اسلام است برايتان برگزيدم. پس هرگاه كسي در ايام سختي از روي اضطرار به قصد گناه چيزي از حرام مرتكب شود خدا بر خلق بخشنده و مهربان است.»
با نگاهي گذرا به زندگي سرشار از رمز و راز پيامبر اعظم(ص) شيوههاي رفتاري پيامبر در شكلدهي شخصيت فردي و اجتماعي كودكان و حفظ كرامت و پاسداشت حقوق آنان، درسآموز خوبي براي بشر امروز بوده و اين امر جز با شناخت و معرفت، انديشههاي تابناك ايشان ميسر نخواهد بود.
مفهومشناسي تربيت
تربيت واژهاي است بسيار وسيع و گسترده كه ابعاد متفاوت جسمي، روحي، ديني و ... را شامل ميشود و در كتب بسياري، صحبت از آن به ميان آمده است ولي در عين حال توافق چنداني بر سر آن وجود ندارد.
در كتاب المعجم العربي الحديث؛ ذيل عنوان تربيت چنين آمده است: تربيت «فني است كه به پرورش نيروهاي طبيعي و عقلي و ادبي و هنري انسان ميپردازد.»
دكتر محمود منصور؛ در واژهنامه روانشناسي خويش، ذيل عنوان تربيت مينويسد: تربيت «مجموعه وسايل يا روشهايي است كه به كمك آنها به هدايت تحول كودك ميپردازد.»
و نيز در واژهنامه المنجد الابجدي؛ در ضمن اين كه تربيت را از ريشهي «ربو» دانسته از آن به نام «پرورش تربيتي و اخلاقي» ياد كرده است.
گرچه نميتوان در مفهوم واژه تربيت به تعريف دقيقي رسيد، ولي ميتوان با توجه به سطرهاي بالا مطرح نمود كه همه تعاريف فوق، به نوعي تغيير و دگرگوني در فرد قائل هستند و اين مسئله را مد نظر قرار دادهاند. و از اين تغيير و دگرگوني زماني ميتوان صحبت كرد كه بتوان براي انسان، نوعي ويژگي با توان بالقوه قائل شد.
ترديدي نيست که شناخت ابعاد شخصيت عظيم وآسماني پيامبر اکرم (ص) هرگز براي ما ميسور نيست وگستره دانش آدمي به کرانه وجودش نخواهد رسيد و عقاب انديشه را ياراي پرکشيدن بر قله عظمت و رفعت او نباشد.
پيامبر اکرم – حضرت محمد (ص)- آئينه ي تمام نماي جمال وجلال خداوند ذوالجلال است و پروردگار بزرگ که آفريدگار همه زيبايي ها ست در کتاب کريمش ، به تعريف وتحسين اين پيامبر برگزيده پرداخته و او را مايه ي رحمت براي همه جهانيان وداراي خلق عظيم معرفي کرده است. اگرچه عقل از ادراک و زبان از توصيف وقلم از ترسيم سيماي محمد (ص) عاجز است.
اما از آنجا که آن خورشيدعالم تاب ، اسوه ي زيبا و الگوي کامل انسانيت است ،بايد در کسب معرفت و محبت ودلدادگي به شمع وجودش تلاش کرد .
براين اساس صحيفه دل و گوش جان را به کلام شيواي علي عليه السلام ميسپاريم که تربيت شده مکتب پيامبر(ص) و پرورش يافته دامن پرمهرش ميباشد وآنچنان فضيلتها و کمالات شخصيتي و وجودي پيامبر در جان او شکل گرفته است.که خداوندسبحان او را جان پيامبر (ص) معرفي کرد و از اين رهگذر اشارتي نيز براي کساني داشته باشيم که گاه از سر غفلت ، شخصيت و عظمت آن امام عزيز وآن خورشيد ولايت را همتاي پيامبر (ص) دانسته يا شيوه بيان و اظهارات آنان به گونهاي است که گويا عظمت و بزرگي شخصيت علي (ع) را برتر و بالاتر از پيامبر اکرم (ص) ميدانند در حالي که حضرت رسول (ص) از ديدگاه اميرالمؤمنين چنان عظمت روحي و معنوي دارد که هرگاه نام پيامبر و ياد او به ميان ميآورد با شيواترين ادبيات و زيباترين کلمات به تعظيم و ستايش آن حضرت پرداخته و ابعاد شخصيتش را با حالتي سرشار از عشق و ايمان و خضوع بيان ميکند.
از آنجا که بيشترين سخنان امير المؤمنين (ع) درباره ابعاد شخصيت پيامبر اکرم (ص) در نهج البلاغه شريف و در ضمن خطبهها ونامهها بيان شده است. در اين مقاله به توصيف شخصيت الهي رسول خدا از زبان امام علي (ع) در نهج البلاغه ميپردازيم و براي تيمن و تبرک به سخنان و واژهها زیبای زيباي امام علي (ع) متن عربي مطالب نيز ذکر ميكنيم.
پيامبر اکرم – حضرت محمد (ص)- آئينه ي تمام نماي جمال وجلال خداوند ذوالجلال است و پروردگار بزرگ که آفريدگار همه زيبايي ها ست در کتاب کريمش ، به تعريف وتحسين اين پيامبر برگزيده پرداخته و او را مايه ي رحمت براي همه جهانيان وداراي خلق عظيم معرفي کرده است. اگرچه عقل از ادراک و زبان از توصيف وقلم از ترسيم سيماي محمد (ص) عاجز است.
اما از آنجا که آن خورشيدعالم تاب ، اسوه ي زيبا و الگوي کامل انسانيت است ،بايد در کسب معرفت و محبت ودلدادگي به شمع وجودش تلاش کرد .
براين اساس صحيفه دل و گوش جان را به کلام شيواي علي عليه السلام ميسپاريم که تربيت شده مکتب پيامبر(ص) و پرورش يافته دامن پرمهرش ميباشد وآنچنان فضيلتها و کمالات شخصيتي و وجودي پيامبر در جان او شکل گرفته است.که خداوندسبحان او را جان پيامبر (ص) معرفي کرد و از اين رهگذر اشارتي نيز براي کساني داشته باشيم که گاه از سر غفلت ، شخصيت و عظمت آن امام عزيز وآن خورشيد ولايت را همتاي پيامبر (ص) دانسته يا شيوه بيان و اظهارات آنان به گونهاي است که گويا عظمت و بزرگي شخصيت علي (ع) را برتر و بالاتر از پيامبر اکرم (ص) ميدانند در حالي که حضرت رسول (ص) از ديدگاه اميرالمؤمنين چنان عظمت روحي و معنوي دارد که هرگاه نام پيامبر و ياد او به ميان ميآورد با شيواترين ادبيات و زيباترين کلمات به تعظيم و ستايش آن حضرت پرداخته و ابعاد شخصيتش را با حالتي سرشار از عشق و ايمان و خضوع بيان ميکند.
از آنجا که بيشترين سخنان امير المؤمنين (ع) درباره ابعاد شخصيت پيامبر اکرم (ص) در نهج البلاغه شريف و در ضمن خطبهها ونامهها بيان شده است. در اين مقاله به توصيف شخصيت الهي رسول خدا از زبان امام علي (ع) در نهج البلاغه ميپردازيم و براي تيمن و تبرک به سخنان و واژهها زیبای زيباي امام علي (ع) متن عربي مطالب نيز ذکر ميكنيم.
انسانهاي بزرگ در راه رسيدن به اهداف بلند و آرمانهاي مقدس خود نه تنها سختيها و ناملايمات را به جان ميخرند، بلكه تمام آنچه دارند و حتي جان خود را با عشق و ايمان فدا ميكنند و به حقيقت كلمه در كام هر سختي و هنگامه هر ميدان پر خطر فرو ميروند.
پيامبر اسلام (ص) براي اعتلاي كلمه الله و انجام ماموريت الهي خود، آنچنان شجاعانه در ميدان نبرد با صلابت و قدرت روحي گام ميگذاشت كه هيچكس نزديكتر از او به دشمن نبود.
آنگاه كه آتش جنگ شعله ور ميشد و راد مردان و جنگ آوران تاب مقاومت را از دست ميدادند خود را در پناه پيامبر قرار داده و در سايهي صلابت و عظمت و شجاعت آن حضرت، قوت قلب و پايداري مييافتند. حتي اميرالمؤمنين (ع)كه شجاعت و دلاوريش در غزوات و نبردهاي مردافكن بركسي پوشيده نيست و تاريخ اسلام با شجاعت حضرت امير عجين گشته است، از اين مطلب مستثني نيست.
آن حضرت درباره شجاعت و صلابت روحي پيامبر اكرم ميفرمايد: هرگاه آتش جنگ شعله ميكشيد، ما به
رسول خدا (ص) پناه ميبرديم و او را سپر ميگرفتيم كه در آن لحظه كسي از ما همانند پيامبر(ص) به دشمن نزديكتر نبود.
مرحوم سيد رضي (ره) در توضيح اين سخن مي فرمايد: معناي كلام امير المؤمنين (ع) آن است كه وقتي ترس از دشمن بردلها چيره ميشد و نائره جنگ چنان شعله ميكشيد كه گويا جنگ جويان را ميخواهد در كام خود فرو برد، مسلمانان به پيامبر (ص) پناهنده ميشدند، تارسول خدا شخصاً به نبرد بپردازد وخداوند به وسيلهي او نصرت و پيروزي را برآنان نازل گرداند و در سايه ي آن حضرت ايمن گردند.
نكته زيبا و شاهكار ادبي در اين كلام كوتاه آن است كه علي (ع) شدت و داغي جنگ را به افروختگي و شدت شعلهوري آتش تشبيه كرده است. سپس مي فرمايد در چنين لحظه حساس و پرخطر پيامبر از همه مجاهدان به دشمن نزديكتر بود و ما به او پناه مي برديم. اين در حالي است كه از رشادت و شجاعت و كارزار بيامان پيامبر در ميدانهاي نبرد همچون اٌحد و حنين و... كمتر ذكر ميشود. گويا پيامبر در غزوات گوناگون نقشي جز رهبري و فرماندهي در مقر لشگر نداشته است.!
پيامبر اكرم (ص) علاوه بر آنكه جان پاك و مطهر خود را در دشوارترين ميدانهاي نبرد به خطر ميافكند، براي اعتلاي كلمه الله و تحقق رسالت خود، عزيزان و خويشاوندان خود را بر ديگران مقدم ميداشت و آنان را قبل از ديگر مؤمنان و مبارزان به ميدان مبارزه و كانون خطر ميفرستاد و اين نشانگر ايثار وصف ناپذير آن حضرت است.
حضرت علي (ع) در نامهاي به معاويه مينويسد: آنگاه كه آتش جنگ در ميگرفت و صحنه كارزار گرم ميشد، پيامبر (ص) اهل بيت خود را پيش ميفرستاد تابه وسيلهي آنها اصحابش را از سوزش شمشيرها و نيزهها حفظ فرمايد. چنانكه عبيده ابن حارث (پسر عمومي پيامبر) در جنگ بدر و حمزه سيد الشهداء (عموي پيامبر) در جنگ اًحد و جعفرابنابيطالب (پسر عمومي پيامبر) در جنگ موته شهيد شدند.
وكسي هم بود كه اگر ميخواستم نامش را ميآوردم او هم آرزو داشت چون شهيدان اسلام، شهيد شود، اما مقدر چنين نبود وآرزويش به تاخير افتاد.
بدون ترديد منظور امام (ع) از آن شخص كه آرزوي شهادت ولي تقدير الهي آن را به تاخير انداخت ، خود آن حضرت ميباشد.
پيامبر اسلام (ص) براي اعتلاي كلمه الله و انجام ماموريت الهي خود، آنچنان شجاعانه در ميدان نبرد با صلابت و قدرت روحي گام ميگذاشت كه هيچكس نزديكتر از او به دشمن نبود.
آنگاه كه آتش جنگ شعله ور ميشد و راد مردان و جنگ آوران تاب مقاومت را از دست ميدادند خود را در پناه پيامبر قرار داده و در سايهي صلابت و عظمت و شجاعت آن حضرت، قوت قلب و پايداري مييافتند. حتي اميرالمؤمنين (ع)كه شجاعت و دلاوريش در غزوات و نبردهاي مردافكن بركسي پوشيده نيست و تاريخ اسلام با شجاعت حضرت امير عجين گشته است، از اين مطلب مستثني نيست.
آن حضرت درباره شجاعت و صلابت روحي پيامبر اكرم ميفرمايد: هرگاه آتش جنگ شعله ميكشيد، ما به
رسول خدا (ص) پناه ميبرديم و او را سپر ميگرفتيم كه در آن لحظه كسي از ما همانند پيامبر(ص) به دشمن نزديكتر نبود.
مرحوم سيد رضي (ره) در توضيح اين سخن مي فرمايد: معناي كلام امير المؤمنين (ع) آن است كه وقتي ترس از دشمن بردلها چيره ميشد و نائره جنگ چنان شعله ميكشيد كه گويا جنگ جويان را ميخواهد در كام خود فرو برد، مسلمانان به پيامبر (ص) پناهنده ميشدند، تارسول خدا شخصاً به نبرد بپردازد وخداوند به وسيلهي او نصرت و پيروزي را برآنان نازل گرداند و در سايه ي آن حضرت ايمن گردند.
نكته زيبا و شاهكار ادبي در اين كلام كوتاه آن است كه علي (ع) شدت و داغي جنگ را به افروختگي و شدت شعلهوري آتش تشبيه كرده است. سپس مي فرمايد در چنين لحظه حساس و پرخطر پيامبر از همه مجاهدان به دشمن نزديكتر بود و ما به او پناه مي برديم. اين در حالي است كه از رشادت و شجاعت و كارزار بيامان پيامبر در ميدانهاي نبرد همچون اٌحد و حنين و... كمتر ذكر ميشود. گويا پيامبر در غزوات گوناگون نقشي جز رهبري و فرماندهي در مقر لشگر نداشته است.!
پيامبر اكرم (ص) علاوه بر آنكه جان پاك و مطهر خود را در دشوارترين ميدانهاي نبرد به خطر ميافكند، براي اعتلاي كلمه الله و تحقق رسالت خود، عزيزان و خويشاوندان خود را بر ديگران مقدم ميداشت و آنان را قبل از ديگر مؤمنان و مبارزان به ميدان مبارزه و كانون خطر ميفرستاد و اين نشانگر ايثار وصف ناپذير آن حضرت است.
حضرت علي (ع) در نامهاي به معاويه مينويسد: آنگاه كه آتش جنگ در ميگرفت و صحنه كارزار گرم ميشد، پيامبر (ص) اهل بيت خود را پيش ميفرستاد تابه وسيلهي آنها اصحابش را از سوزش شمشيرها و نيزهها حفظ فرمايد. چنانكه عبيده ابن حارث (پسر عمومي پيامبر) در جنگ بدر و حمزه سيد الشهداء (عموي پيامبر) در جنگ اًحد و جعفرابنابيطالب (پسر عمومي پيامبر) در جنگ موته شهيد شدند.
وكسي هم بود كه اگر ميخواستم نامش را ميآوردم او هم آرزو داشت چون شهيدان اسلام، شهيد شود، اما مقدر چنين نبود وآرزويش به تاخير افتاد.
بدون ترديد منظور امام (ع) از آن شخص كه آرزوي شهادت ولي تقدير الهي آن را به تاخير انداخت ، خود آن حضرت ميباشد.
سعید مرادی سلطانی 

ساعت17:28---28 مهر 1391
شخصیت حضرت محمد (ص) از نگاه حضرت علی (ع)
حضرت علی (ع) می گوید : او عابد ترین مردم روزگار خویش بود.اغلب روز ها را روزه می گرفت وشب ها به نماز می ایستاد. زندگی اش در کمال سادگی می گذشت زیر اندازش حصیری از نی وبرگ درخت خرما و غذایش اغلب نان جو وچند عدد خرما وگاهی نان وآب بود. به دست خود شیر می دوشید وگندم آسیاب می کرد و با وجود سادگی نظافت و پاکیزگی را به دقت رعایت می کرد. ایشان بر مسواک کردن دندان ها وشستن بدن تاکید می فرمود. در شرم وحیا بی مانند بود و آرام وشمرده سخن می گفت وهیچ گاه زبانش را به دشنام نمی آلود. عدل ورحمت رابه هم آمیخته بودو در عین بخشش بزرگوارانه در اجرای عدالت درباره ی هیچ کس کوتاهی وسستی نمی کرد. زندگی اوباید سرمشق زندگانی همه ی ما باشد.
شخصیت حضرت محمد( ص) از نگاه دکتر شریعتی
محمد ترکیبی از موسی وعیسی است گاه او را در صحنه های مرگبار جنگ می بینیم که از شمشیرش خون می چکد و پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بی قراری می کنند می تازد و گاه وی را می بینیم که وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانه اشخاکستر بر سرش می ریزد واو نرم تر از مسیح همچون بایزید روی در هم نمی کشد ویک روزکه از کنار خانه وی می گذرد و از خاکستر مرد خبری نمی شود می پرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ وچون می شنود که بیمار شده است به عیادتش می رود.
حضرت علی (ع) می گوید : او عابد ترین مردم روزگار خویش بود.اغلب روز ها را روزه می گرفت وشب ها به نماز می ایستاد. زندگی اش در کمال سادگی می گذشت زیر اندازش حصیری از نی وبرگ درخت خرما و غذایش اغلب نان جو وچند عدد خرما وگاهی نان وآب بود. به دست خود شیر می دوشید وگندم آسیاب می کرد و با وجود سادگی نظافت و پاکیزگی را به دقت رعایت می کرد. ایشان بر مسواک کردن دندان ها وشستن بدن تاکید می فرمود. در شرم وحیا بی مانند بود و آرام وشمرده سخن می گفت وهیچ گاه زبانش را به دشنام نمی آلود. عدل ورحمت رابه هم آمیخته بودو در عین بخشش بزرگوارانه در اجرای عدالت درباره ی هیچ کس کوتاهی وسستی نمی کرد. زندگی اوباید سرمشق زندگانی همه ی ما باشد.
شخصیت حضرت محمد( ص) از نگاه دکتر شریعتی
محمد ترکیبی از موسی وعیسی است گاه او را در صحنه های مرگبار جنگ می بینیم که از شمشیرش خون می چکد و پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بی قراری می کنند می تازد و گاه وی را می بینیم که وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانه اشخاکستر بر سرش می ریزد واو نرم تر از مسیح همچون بایزید روی در هم نمی کشد ویک روزکه از کنار خانه وی می گذرد و از خاکستر مرد خبری نمی شود می پرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ وچون می شنود که بیمار شده است به عیادتش می رود.
امیرمحمدکلهری 

ساعت15:23---28 مهر 1391
از آنجا که علی بن ابیطالب (ع) از همه استعدادهای بزرگ و معرفت های بنیادین انسان و جهان و عالیترین کمالات برخودار بوده است و نظر به اینکه آن حضرت دارای شخصیت فوق تصوری است که بوسیله آن توانسته است از هرگونه علائق نژادی و عاطفی و احساسات خام و خود محوری و گرفتار شدن در میان حلقه های زنجیر تاریخ و جاذبه های مقام پرستی خود را رها و آزاد سازد، و با عنایت به چگونگی رابطهای که از دوران طفولیت با رسول خدا (ص) داشته است و در یک کلام معرفت و شناخت امیرالمؤمنین به آن پیشوای الهی در حد اعلا بوده است، این سئوال مطرح می شود که شخصیت پیامبر اکرم (ص) از منظر علی (ع) چگونه ترسیم شده است و دیدگاه امام علی (ع) در معرفی ابعاد شخصیت آسمانی رسول خدا (ص)، چیست؟
در این نوشتار به معرفی و تبیین ابعادی از شخصیت الهی پیامبر اکرم (ص) از منظر و کلام امیرالمؤمنین(ع) میپردازیم و هدف آن است که علاوه بر شناخت و کسب معرفت نسبت به رسول خدا (ص)، میزان تعظیم و تسلیم علی (ع) و دلدادگی او نسبت به آن پیشوای الهی روشنتر گردد.
همه مسلمانان و شیفتگان رسول ا… (ص)، بخصوص شیعیان و موالیان امیرالمؤمنین (ع)، بدانند که آن بزرگ مرد تاریخ و پیشوای متقیان و تجسم عدالت و انسانیت چگونه در برابر عظمت شخصیت پیامبر (ص) و کمالات و فضیلت های الهی آن بزرگوار، به تعظیم و تجلیل عاشقانه پرداخته و قلب پاکش سرشار از عشق و ایمان و ارادت به ساحت مقدس آن خورشید تابناک بوده و آن امیر سخن چگونه با سحر کلامش دلدادگان پیامبر (ص) را مسحور آن همه جمال آسمانی می سازد.
مقدمه
تردیدی نیست که شناخت ابعاد شخصیت عظیم وآسمانی پیامبر اکرم (ص) هرگز برای ما میسور نیست وگستره دانش آدمی به کرانه وجودش نخواهد رسید و عقاب اندیشه را یارای پرکشیدن بر قله عظمت و رفعت او نباشد.
پیامبر اکرم – حضرت محمد (ص)- آئینه ی تمام نمای جمال وجلال خداوند ذوالجلال است و پروردگار بزرگ که آفریدگار همه زیبایی ها ست در کتاب کریمش ، به تعریف وتحسین این پیامبر برگزیده پرداخته و او را مایه ی رحمت برای همه جهانیان ودارای خلق عظیم معرفی کرده است. اگرچه عقل از ادراک و زبان از توصیف وقلم از ترسیم سیمای محمد (ص) عاجز است.
اما از آنجا که آن خورشیدعالم تاب ، اسوه ی زیبا و الگوی کامل انسانیت است ،باید در کسب معرفت و محبت ودلدادگی به شمع وجودش تلاش کرد .
براین اساس صحیفه دل و گوش جان را به کلام شیوای علی علیه السلام میسپاریم که تربیت شده مکتب پیامبر(ص) و پرورش یافته دامن پرمهرش میباشد وآنچنان فضیلتها و کمالات شخصیتی و وجودی پیامبر در جان او شکل گرفته است.که خداوندسبحان او را جان پیامبر (ص) معرفی کرد و از این رهگذر اشارتی نیز برای کسانی داشته باشیم که گاه از سر غفلت ، شخصیت و عظمت آن امام عزیز وآن خورشید ولایت را همتای پیامبر (ص) دانسته یا شیوه بیان و اظهارات آنان به گونهای است که گویا عظمت و بزرگی شخصیت علی (ع) را برتر و بالاتر از پیامبر اکرم (ص) میدانند در حالی که حضرت رسول (ص) از دیدگاه امیرالمؤمنین چنان عظمت روحی و معنوی دارد که هرگاه نام پیامبر و یاد او به میان میآورد با شیواترین ادبیات و زیباترین کلمات به تعظیم و ستایش آن حضرت پرداخته و ابعاد شخصیتش را با حالتی سرشار از عشق و ایمان و خضوع بیان میکند.
از آنجا که بیشترین سخنان امیر المؤمنین (ع) درباره ابعاد شخصیت پیامبر اکرم (ص) در نهج البلاغه شریف و در ضمن خطبهها ونامهها بیان شده است. در این مقاله به توصیف شخصیت الهی رسول خدا از زبان امام علی (ع) در نهج البلاغه میپردازیم و برای تیمن و تبرک به سخنان و واژههای زیبای امام علی (ع) متن عربی مطالب نیز ذکر میکنیم.
علی (ع) پرورش یافته مکتب پیامبر (ص)
امیرالمؤمنین علی (ع) خود را پرورش یافته مکتب پیامبر (ص) میداند و شکل گیری شخصیت وکمالات وجودی خود را مرهون تربیت پیامبر (ص) میداند.
آن حضرت در خصوص دوران طفولیت و چگونگی رشد شخصیت و شکلگیری فضیلتهای اخلاقی و انسانی خود در دامن پر مهر پیامبر (ص) میفرماید:
«شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا (ص) ، درخویشاوندی نزدیک ودر مقام و منزلت ویژه میدانید. پیامبر (ص) مرا در دامن خویش مینشاند در حالی که کودک بودم و در آغوش پر مهر خود میگرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید . بوی پاکیزه ودل انگیز خودرا به من می بویانید . وگاهی غذا را لقمه لقمه در دهانم میگذارد.
هرگز دروغی در گفتار من و اشتباهی در کردارم نیافت . از همان لحظه ای که پیامبر (ص)را از شیر گرفتند خداوند بزرگترین فرشته (جبرئیل ) خود را مأمور تربیت پیامبر (ص)کرد تا شب و روز او را در پیمودن راههای کرامت و زیباترین اخلاق عالم انسانی راهنمایی کند و من همواره با پیامبر(ص) بودم چونان فرزند که همواره با مادر است. آن بزرگوار هر روز نشانهی تازهای از اخلاق نیکو و زیبا برایم آشکار میفرمود و به من فرمان میداد که به او اقتدا نمایم.»
بدین سان امیر المؤمنین تربیت یافتهی مکتب پیامبر اکرم است.
آن حضرت می فرماید : در آغاز رسالت پیامبر (ص)، من نور وحی ورسالت را می دیدم و بوی نبوت را میبوییدم هنگامی که وحی بر پیامبر فرود میآمد، نالهی شیطان را شنیدم. گفتم ای رسول خدا این نالهی کیست ؟ فرمود ناله شیطان است که از پرستش خویش ناامید گشت .
در خلوت گزینی پر راز و رمز پیامبر (ص) در حرا و عبادتهای آن حضرت قبل از بعثت می فرماید:« در هر سال چند ماه را در حرا میگذراند تنها من او را مشاهده میکردم و کسی جز من او را نمی دید .»
در پایان عمر پربرکت رحمهللعالمین و در لحظهی عروج ملکوتیش نیز در حالی روح مطهرش به ملکوت اعلی پیوست که سر مطهرش روی سینه علی (ع) بود.
آن حضرت جریان ارتحال پیامبر را اینگونه بیان فرمود :« رسول خدا(ص) در حالی که سرش بر روی سینه ام بود ، قبض روح گردید وجان او در کف من روان شد آن را برچهره خویش کشیدم . متصدی غسل پیامبر (ص) من بودم و فرشتگان مرا یاری می کردند . گویا در و دیوار خانه فریاد می زد . گروهی از فرشتگان فرود می آمدند و گروهی دیگر به آسمان پرواز می کردند . گوش من از صدای آهسته ی آنان که برآن حضرت نماز می خواندند پربود . تا آنگاه که اورا در حجره اش دفن کردیم . چه کسی به آن حضرت در زندگی و لحظات مرگ از من سزاوار تر است ؟»
ذکر این مطالب و بیان میزان قرب و نزدیکی امیرالمؤمنین (ع) به پیامبر اکرم (ص) و منزلت و جایگاه ویژهی امام نزد رسول خدا (ص) فقط به این منظور است که بدانیم هیچ کس به اندازه ی امیر المؤمنین (ع) نسبت به پیامبر (ص) معرفت و شناخت ندارد و کسی سزاوارتر از علی (ع) به آن حضرت نیست که بتوان ابعاد شخصیت و فضیلت های تابناک پیامبر را از او فرا گرفت . زیرا او تنها کسی است که از دوران طفولیت در
در این نوشتار به معرفی و تبیین ابعادی از شخصیت الهی پیامبر اکرم (ص) از منظر و کلام امیرالمؤمنین(ع) میپردازیم و هدف آن است که علاوه بر شناخت و کسب معرفت نسبت به رسول خدا (ص)، میزان تعظیم و تسلیم علی (ع) و دلدادگی او نسبت به آن پیشوای الهی روشنتر گردد.
همه مسلمانان و شیفتگان رسول ا… (ص)، بخصوص شیعیان و موالیان امیرالمؤمنین (ع)، بدانند که آن بزرگ مرد تاریخ و پیشوای متقیان و تجسم عدالت و انسانیت چگونه در برابر عظمت شخصیت پیامبر (ص) و کمالات و فضیلت های الهی آن بزرگوار، به تعظیم و تجلیل عاشقانه پرداخته و قلب پاکش سرشار از عشق و ایمان و ارادت به ساحت مقدس آن خورشید تابناک بوده و آن امیر سخن چگونه با سحر کلامش دلدادگان پیامبر (ص) را مسحور آن همه جمال آسمانی می سازد.
مقدمه
تردیدی نیست که شناخت ابعاد شخصیت عظیم وآسمانی پیامبر اکرم (ص) هرگز برای ما میسور نیست وگستره دانش آدمی به کرانه وجودش نخواهد رسید و عقاب اندیشه را یارای پرکشیدن بر قله عظمت و رفعت او نباشد.
پیامبر اکرم – حضرت محمد (ص)- آئینه ی تمام نمای جمال وجلال خداوند ذوالجلال است و پروردگار بزرگ که آفریدگار همه زیبایی ها ست در کتاب کریمش ، به تعریف وتحسین این پیامبر برگزیده پرداخته و او را مایه ی رحمت برای همه جهانیان ودارای خلق عظیم معرفی کرده است. اگرچه عقل از ادراک و زبان از توصیف وقلم از ترسیم سیمای محمد (ص) عاجز است.
اما از آنجا که آن خورشیدعالم تاب ، اسوه ی زیبا و الگوی کامل انسانیت است ،باید در کسب معرفت و محبت ودلدادگی به شمع وجودش تلاش کرد .
براین اساس صحیفه دل و گوش جان را به کلام شیوای علی علیه السلام میسپاریم که تربیت شده مکتب پیامبر(ص) و پرورش یافته دامن پرمهرش میباشد وآنچنان فضیلتها و کمالات شخصیتی و وجودی پیامبر در جان او شکل گرفته است.که خداوندسبحان او را جان پیامبر (ص) معرفی کرد و از این رهگذر اشارتی نیز برای کسانی داشته باشیم که گاه از سر غفلت ، شخصیت و عظمت آن امام عزیز وآن خورشید ولایت را همتای پیامبر (ص) دانسته یا شیوه بیان و اظهارات آنان به گونهای است که گویا عظمت و بزرگی شخصیت علی (ع) را برتر و بالاتر از پیامبر اکرم (ص) میدانند در حالی که حضرت رسول (ص) از دیدگاه امیرالمؤمنین چنان عظمت روحی و معنوی دارد که هرگاه نام پیامبر و یاد او به میان میآورد با شیواترین ادبیات و زیباترین کلمات به تعظیم و ستایش آن حضرت پرداخته و ابعاد شخصیتش را با حالتی سرشار از عشق و ایمان و خضوع بیان میکند.
از آنجا که بیشترین سخنان امیر المؤمنین (ع) درباره ابعاد شخصیت پیامبر اکرم (ص) در نهج البلاغه شریف و در ضمن خطبهها ونامهها بیان شده است. در این مقاله به توصیف شخصیت الهی رسول خدا از زبان امام علی (ع) در نهج البلاغه میپردازیم و برای تیمن و تبرک به سخنان و واژههای زیبای امام علی (ع) متن عربی مطالب نیز ذکر میکنیم.
علی (ع) پرورش یافته مکتب پیامبر (ص)
امیرالمؤمنین علی (ع) خود را پرورش یافته مکتب پیامبر (ص) میداند و شکل گیری شخصیت وکمالات وجودی خود را مرهون تربیت پیامبر (ص) میداند.
آن حضرت در خصوص دوران طفولیت و چگونگی رشد شخصیت و شکلگیری فضیلتهای اخلاقی و انسانی خود در دامن پر مهر پیامبر (ص) میفرماید:
«شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا (ص) ، درخویشاوندی نزدیک ودر مقام و منزلت ویژه میدانید. پیامبر (ص) مرا در دامن خویش مینشاند در حالی که کودک بودم و در آغوش پر مهر خود میگرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید . بوی پاکیزه ودل انگیز خودرا به من می بویانید . وگاهی غذا را لقمه لقمه در دهانم میگذارد.
هرگز دروغی در گفتار من و اشتباهی در کردارم نیافت . از همان لحظه ای که پیامبر (ص)را از شیر گرفتند خداوند بزرگترین فرشته (جبرئیل ) خود را مأمور تربیت پیامبر (ص)کرد تا شب و روز او را در پیمودن راههای کرامت و زیباترین اخلاق عالم انسانی راهنمایی کند و من همواره با پیامبر(ص) بودم چونان فرزند که همواره با مادر است. آن بزرگوار هر روز نشانهی تازهای از اخلاق نیکو و زیبا برایم آشکار میفرمود و به من فرمان میداد که به او اقتدا نمایم.»
بدین سان امیر المؤمنین تربیت یافتهی مکتب پیامبر اکرم است.
آن حضرت می فرماید : در آغاز رسالت پیامبر (ص)، من نور وحی ورسالت را می دیدم و بوی نبوت را میبوییدم هنگامی که وحی بر پیامبر فرود میآمد، نالهی شیطان را شنیدم. گفتم ای رسول خدا این نالهی کیست ؟ فرمود ناله شیطان است که از پرستش خویش ناامید گشت .
در خلوت گزینی پر راز و رمز پیامبر (ص) در حرا و عبادتهای آن حضرت قبل از بعثت می فرماید:« در هر سال چند ماه را در حرا میگذراند تنها من او را مشاهده میکردم و کسی جز من او را نمی دید .»
در پایان عمر پربرکت رحمهللعالمین و در لحظهی عروج ملکوتیش نیز در حالی روح مطهرش به ملکوت اعلی پیوست که سر مطهرش روی سینه علی (ع) بود.
آن حضرت جریان ارتحال پیامبر را اینگونه بیان فرمود :« رسول خدا(ص) در حالی که سرش بر روی سینه ام بود ، قبض روح گردید وجان او در کف من روان شد آن را برچهره خویش کشیدم . متصدی غسل پیامبر (ص) من بودم و فرشتگان مرا یاری می کردند . گویا در و دیوار خانه فریاد می زد . گروهی از فرشتگان فرود می آمدند و گروهی دیگر به آسمان پرواز می کردند . گوش من از صدای آهسته ی آنان که برآن حضرت نماز می خواندند پربود . تا آنگاه که اورا در حجره اش دفن کردیم . چه کسی به آن حضرت در زندگی و لحظات مرگ از من سزاوار تر است ؟»
ذکر این مطالب و بیان میزان قرب و نزدیکی امیرالمؤمنین (ع) به پیامبر اکرم (ص) و منزلت و جایگاه ویژهی امام نزد رسول خدا (ص) فقط به این منظور است که بدانیم هیچ کس به اندازه ی امیر المؤمنین (ع) نسبت به پیامبر (ص) معرفت و شناخت ندارد و کسی سزاوارتر از علی (ع) به آن حضرت نیست که بتوان ابعاد شخصیت و فضیلت های تابناک پیامبر را از او فرا گرفت . زیرا او تنها کسی است که از دوران طفولیت در
شجاعت وايثارپيامبر اكرم (ص) در ميدان مبارزه وجهاد ازنظر امام علی (ع)
انسانهاي بزرگ در راه رسيدن به اهداف بلند و آرمانهاي مقدس خود نه تنها سختيها و ناملايمات را به جان ميخرند، بلكه تمام آنچه دارند و حتي جان خود را با عشق و ايمان فدا ميكنند و به حقيقت كلمه در كام هر سختي و هنگامه هر ميدان پر خطر فرو ميروند.
پيامبر اسلام (ص) براي اعتلاي كلمه الله و انجام ماموريت الهي خود، آنچنان شجاعانه در ميدان نبرد با صلابت و قدرت روحي گام ميگذاشت كه هيچكس نزديكتر از او به دشمن نبود.
آنگاه كه آتش جنگ شعله ور ميشد و راد مردان و جنگ آوران تاب مقاومت را از دست ميدادند خود را در پناه پيامبر قرار داده و در سايهي صلابت و عظمت و شجاعت آن حضرت، قوت قلب و پايداري مييافتند. حتي اميرالمؤمنين (ع)كه شجاعت و دلاوريش در غزوات و نبردهاي مردافكن بركسي پوشيده نيست و تاريخ اسلام با شجاعت حضرت امير عجين گشته است، از اين مطلب مستثني نيست.
آن حضرت درباره شجاعت و صلابت روحي پيامبر اكرم ميفرمايد: هرگاه آتش جنگ شعله ميكشيد، ما به
رسول خدا (ص) پناه ميبرديم و او را سپر ميگرفتيم كه در آن لحظه كسي از ما همانند پيامبر(ص) به دشمن نزديكتر نبود.
مرحوم سيد رضي (ره) در توضيح اين سخن مي فرمايد: معناي كلام امير المؤمنين (ع) آن است كه وقتي ترس از دشمن بردلها چيره ميشد و نائره جنگ چنان شعله ميكشيد كه گويا جنگ جويان را ميخواهد در كام خود فرو برد، مسلمانان به پيامبر (ص) پناهنده ميشدند، تارسول خدا شخصاً به نبرد بپردازد وخداوند به وسيلهي او نصرت و پيروزي را برآنان نازل گرداند و در سايه ي آن حضرت ايمن گردند.
نكته زيبا و شاهكار ادبي در اين كلام كوتاه آن است كه علي (ع) شدت و داغي جنگ را به افروختگي و شدت شعلهوري آتش تشبيه كرده است. سپس مي فرمايد در چنين لحظه حساس و پرخطر پيامبر از همه مجاهدان به دشمن نزديكتر بود و ما به او پناه مي برديم. اين در حالي است كه از رشادت و شجاعت و كارزار بيامان پيامبر در ميدانهاي نبرد همچون اٌحد و حنين و... كمتر ذكر ميشود. گويا پيامبر در غزوات گوناگون نقشي جز رهبري و فرماندهي در مقر لشگر نداشته است.!
پيامبر اكرم (ص) علاوه بر آنكه جان پاك و مطهر خود را در دشوارترين ميدانهاي نبرد به خطر ميافكند، براي اعتلاي كلمه الله و تحقق رسالت خود، عزيزان و خويشاوندان خود را بر ديگران مقدم ميداشت و آنان را قبل از ديگر مؤمنان و مبارزان به ميدان مبارزه و كانون خطر ميفرستاد و اين نشانگر ايثار وصف ناپذير آن حضرت است.
حضرت علي (ع) در نامهاي به معاويه مينويسد: آنگاه كه آتش جنگ در ميگرفت و صحنه كارزار گرم ميشد، پيامبر (ص) اهل بيت خود را پيش ميفرستاد تابه وسيلهي آنها اصحابش را از سوزش شمشيرها و نيزهها حفظ فرمايد. چنانكه عبيده ابن حارث (پسر عمومي پيامبر) در جنگ بدر و حمزه سيد الشهداء (عموي پيامبر) در جنگ اًحد و جعفرابنابيطالب (پسر عمومي پيامبر) در جنگ موته شهيد شدند.
وكسي هم بود كه اگر ميخواستم نامش را ميآوردم او هم آرزو داشت چون شهيدان اسلام، شهيد شود، اما مقدر چنين نبود وآرزويش به تاخير افتاد.
بدون ترديد منظور امام (ع) از آن شخص كه آرزوي شهادت ولي تقدير الهي آن را به تاخير انداخت ، خود آن حضرت ميباشد.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم :
العِلمُ خَزائنُ ومَفاتِیحُهُ السُّؤالُ ، فَاسألُوا رَحِمَکُمُ اللّهُ فإنّهُ یُؤجَرُ أربَعةٌ : السائلُ ، والمُتَکلِّمُ ، والمُستَمِعُ ، والُمحِبُّ لَهُم؛
دانش گنجینه هایى اسـت و کـلـیدهاى آن پرسش است ؛ پس ، خدایتان رحمت کند ، بپرسید ، که با این کار چهار نفر اجر مى یابند : پرسشگر ، پاسخگو ، شنونده و دوستدار آنان .
تحف العقول : ۴۱ منتخب میزان الحکمة : ۲۶۰
سلام من دوتا وبلاگ دارم ادرس یکی رونوشتم ادرس دومی www.spah.saybri.loxblog.com
انسانهاي بزرگ در راه رسيدن به اهداف بلند و آرمانهاي مقدس خود نه تنها سختيها و ناملايمات را به جان ميخرند، بلكه تمام آنچه دارند و حتي جان خود را با عشق و ايمان فدا ميكنند و به حقيقت كلمه در كام هر سختي و هنگامه هر ميدان پر خطر فرو ميروند.
پيامبر اسلام (ص) براي اعتلاي كلمه الله و انجام ماموريت الهي خود، آنچنان شجاعانه در ميدان نبرد با صلابت و قدرت روحي گام ميگذاشت كه هيچكس نزديكتر از او به دشمن نبود.
آنگاه كه آتش جنگ شعله ور ميشد و راد مردان و جنگ آوران تاب مقاومت را از دست ميدادند خود را در پناه پيامبر قرار داده و در سايهي صلابت و عظمت و شجاعت آن حضرت، قوت قلب و پايداري مييافتند. حتي اميرالمؤمنين (ع)كه شجاعت و دلاوريش در غزوات و نبردهاي مردافكن بركسي پوشيده نيست و تاريخ اسلام با شجاعت حضرت امير عجين گشته است، از اين مطلب مستثني نيست.
آن حضرت درباره شجاعت و صلابت روحي پيامبر اكرم ميفرمايد: هرگاه آتش جنگ شعله ميكشيد، ما به
رسول خدا (ص) پناه ميبرديم و او را سپر ميگرفتيم كه در آن لحظه كسي از ما همانند پيامبر(ص) به دشمن نزديكتر نبود.
مرحوم سيد رضي (ره) در توضيح اين سخن مي فرمايد: معناي كلام امير المؤمنين (ع) آن است كه وقتي ترس از دشمن بردلها چيره ميشد و نائره جنگ چنان شعله ميكشيد كه گويا جنگ جويان را ميخواهد در كام خود فرو برد، مسلمانان به پيامبر (ص) پناهنده ميشدند، تارسول خدا شخصاً به نبرد بپردازد وخداوند به وسيلهي او نصرت و پيروزي را برآنان نازل گرداند و در سايه ي آن حضرت ايمن گردند.
نكته زيبا و شاهكار ادبي در اين كلام كوتاه آن است كه علي (ع) شدت و داغي جنگ را به افروختگي و شدت شعلهوري آتش تشبيه كرده است. سپس مي فرمايد در چنين لحظه حساس و پرخطر پيامبر از همه مجاهدان به دشمن نزديكتر بود و ما به او پناه مي برديم. اين در حالي است كه از رشادت و شجاعت و كارزار بيامان پيامبر در ميدانهاي نبرد همچون اٌحد و حنين و... كمتر ذكر ميشود. گويا پيامبر در غزوات گوناگون نقشي جز رهبري و فرماندهي در مقر لشگر نداشته است.!
پيامبر اكرم (ص) علاوه بر آنكه جان پاك و مطهر خود را در دشوارترين ميدانهاي نبرد به خطر ميافكند، براي اعتلاي كلمه الله و تحقق رسالت خود، عزيزان و خويشاوندان خود را بر ديگران مقدم ميداشت و آنان را قبل از ديگر مؤمنان و مبارزان به ميدان مبارزه و كانون خطر ميفرستاد و اين نشانگر ايثار وصف ناپذير آن حضرت است.
حضرت علي (ع) در نامهاي به معاويه مينويسد: آنگاه كه آتش جنگ در ميگرفت و صحنه كارزار گرم ميشد، پيامبر (ص) اهل بيت خود را پيش ميفرستاد تابه وسيلهي آنها اصحابش را از سوزش شمشيرها و نيزهها حفظ فرمايد. چنانكه عبيده ابن حارث (پسر عمومي پيامبر) در جنگ بدر و حمزه سيد الشهداء (عموي پيامبر) در جنگ اًحد و جعفرابنابيطالب (پسر عمومي پيامبر) در جنگ موته شهيد شدند.
وكسي هم بود كه اگر ميخواستم نامش را ميآوردم او هم آرزو داشت چون شهيدان اسلام، شهيد شود، اما مقدر چنين نبود وآرزويش به تاخير افتاد.
بدون ترديد منظور امام (ع) از آن شخص كه آرزوي شهادت ولي تقدير الهي آن را به تاخير انداخت ، خود آن حضرت ميباشد.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم :
العِلمُ خَزائنُ ومَفاتِیحُهُ السُّؤالُ ، فَاسألُوا رَحِمَکُمُ اللّهُ فإنّهُ یُؤجَرُ أربَعةٌ : السائلُ ، والمُتَکلِّمُ ، والمُستَمِعُ ، والُمحِبُّ لَهُم؛
دانش گنجینه هایى اسـت و کـلـیدهاى آن پرسش است ؛ پس ، خدایتان رحمت کند ، بپرسید ، که با این کار چهار نفر اجر مى یابند : پرسشگر ، پاسخگو ، شنونده و دوستدار آنان .
تحف العقول : ۴۱ منتخب میزان الحکمة : ۲۶۰
سلام من دوتا وبلاگ دارم ادرس یکی رونوشتم ادرس دومی www.spah.saybri.loxblog.com
امیرمحمدکلهری 

ساعت17:11---26 مهر 1391
سیمای پیامبر از دیدگاه امام علی(ع)
هر جامعه نياز به الگويي دارد که شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن کريم برترين الگوى جامعه اسلامى را پيامبر اکرم(ص) معرفي کرده است، حضرت علي(ع) در خطبه هايي که در نهج البلاغه آمده، سيمايي از حضرت محمد(ص) را ارائه کرده است .
پایگاه اطلاع رسانی رسالات به نقل از سایت شیعه ها، حضرت محمد(ص) در هفدهم ربيع الاول سال عام الفيل پا به عرصه وجود گذاشت در حالى که پدر را قبل از ولادت از دست داده بود.
اين حادثه، بزرگترين حادثه تاريخ بشرى محسوب مي شود، دليل آن نيز حوادثى است که بدنبال حادثه ولادت آن حضرت اتفاق افتاد.
با ولادت آن بزرگمرد عالم هستى، تمام بتهاى عالم سرنگون شده، طاق کسرى به لرزه افتاده، درياچه ساوه که سالها مورد پرستش قرار مى گرفت به زمين فرو رفته و خشکيد و آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب به خاموشى گرائيد، دانش کاهنان زائل شد و سحر ساحران بر باد رفت .
اين همه نشان از عظمت شخصيتى دارد که در چنين روزى به دنيا آمده است، لذا جا دارد جامعه اسلامى بيش از پيش با شخصيت او آشنا شده و خصلتهاى آن ح ضرت را الگو و سرمشق قرار دهند .
در سخنان علی (ع) در نهج البلاغه و چگونگی رابطه او با پیامبر اکرم (ص)، تسلیم و تعظیم فوق العاده شگفت انگیزی را می بینیم که علی (ع) درباره خاتم الانبیاء (ص) داشته است. نظیر این تعظیم و تجلیل شخصی، درباره هیچ شخص دیگری دیده نشده است. بدون تردید شناخت و معرفت علی (ع) به آن پیشوای بزرگ الهی، در حد اعلا بوده است و این تعظیم و تکریم و اظهار عشق و دلدادگی امیرالمؤمنین روشنترین و قاطعترین دلیل بر عظمت پیامبر و صدق رسالت آن سرور کائنات است.
ایمان بسیار محکم شخصیتی مانند امیرالمؤمنین (ع) به وجود عالیترین صفات انسانی – الهی در وجود پیامبر اکرم (ص) برای اثبات بالاترین کمالات ممکن در وجود یک انسان کافی است.
بخشی از صفات عالیه الهی که در وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) جمع شده و امیرالمؤمنین (ع) آنها را مشاهده فرموده و در کلام و سخن شیوای خود با دریایی از معرفت، عشق و دلدادگی بیان کرده است عبارت است از:
۱٫ پیامبر اکرم (ص) با عنایات خداوندی بوسیله بزرگترین فرشته (جبرئیل) از کودکی، شب و روز برای تخلق به اخلاق الله توجیه می گشت.
۲٫ در هر سال در کوه حرا خلوت می گزید و با خداوند سبحان به راز و نیاز می پرداخت و آمادگی و شایستگی دریافت وحی را تحصیل نمی نمود.
۳٫ در خلوتهای پیامبر (ص) و حضور پر راز و رمز آن حضرت در حرا، فقط علی (ع) او را میدید. (همراه او بود.)
۴٫ از دوران کودکی همانند فرزند که به دنبال مادرش می رود، علی (ع) به دنبال آن حضرت می رفته و او هر روز اخلاقی از اخلاق عالیه – الهی را به او می آموخت.
۵٫ خداوند اخلاق عالیه همه بشریت را به او تعلیم و برای تخلق به آن او را یاری می فرمود.
۶٫ پیامبر کرم (ص) باطل را شکافت و حق را آشکار و مردم را به سوی حق که رشد و کمال بدون آن امکان پذیر نیست، دعوت کرد.
۷٫ میلاد آن حضرت با کرامت بود یعنی با نظر به شرافت و کرامت پدران و مادران آن حضرت، هیچ مزدی از انسان به پایه او نمی رسد.
۸٫ شرافت خاص محیط ولادت آن حضرت که مکه مکرمه بوده است.
۹٫ امین در تلقی وحی و رساندن آن به مردم
۱۰٫ دودمان او بهترین دودمان (ائمه معصومین و اولاد پاک و متقی آن بزرگوار)
۱۱٫ درخت وجودش از بهترین درختان که در حرم امن الهی روییده و خاستگاهش کریمترین و با فضیلت ترین خاستگاه است.
۱۲٫ در معدن کرامت و بزرگواری متولد شده و در گهواره عفت و پاکیزگی رشد کرد.
۱۳٫ پیامبر (ص) در نائره جنگ و هنگامه خطر آنچنان با صلابت و شجاعت و عظمت می جنگید که دیگر مجاهدان او را سپر قرارداده و ایمن می گشتند.
۱۴٫ او برای اعتلای کلمه الله ، بهترین عزیزان خود را به کام خطر می فرستاد تا اصحاب از تیزی شمشیر و نفوذ نیزه مصون بمانند.
۱۵٫ رسول خدا (ص) بدون سستی و کوتاهی رسالت پروردگارش را رسانید و در راه خدا با دشمنان بدون هیچ عذر تراشی جنگید.
۱۶٫ همدستی دشمنان در تکذیب رسالت پیامبر و اتحاد آنان در دشمنی و کینه توزی علیه آن حضرت، هرگز موجب نشد که او را از دعوت حق باز دارد.
۱۷٫ پیامبر (ص)، دنیا و مظاهر فریبنده آن را کوچک شمرد و در چشم دیگران، ناچیز جلوه داد. آن را خوار شمرد و در نزد دیگران خوار و بی ارزش معرفی کرد.
۱۸٫ زندگی پیامبر (ص) بهترین الگوست برای کسی که در زندگی سرمشقی بطلبد و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد.
۱۹٫ رسول خدا (ص) با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان بر آخرت وارد شد او سنگی بر روی سنگ نگذاشت (خانه ای برای خود نساخت) تا به لقای الهی شتافت.
۲۰٫ غم رحلت و فقدان پیامبر (ص) چنان سنگین و ناگوار است که هر مصیبتی پیش از آن و پس از آن، در برابرش ناچیز است.
۲۱٫ دوستان واقعی پیامبر (ص) کسانی هستند که خدا را اطاعت کنند اگر چه پیوند خویشاوندی آنان دور باشد.
پنجشنبه
• صفحه ی نخست
• پست الکترونیک
• آرشیو مطالب
• عناوین مطالب وبلاگ
• لينك
• پروفایل مدیر وبلاگ
درباره وب محمد پیامبر در بیان دکتر علی شریعتی
به راستی میتوان گفت که محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی که اشیا و اشخاص را مینگریم نباید نگریست، باید از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص) افکند. او را باید در صف شخصیتهای عظیم تاریخ، قیصران و حکیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ رق نشاند و تماشایش کرد.
در این هنگام است که تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیفناپذیر مینماید که گویی هرگز او را ندیدهایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمیشناختهایم. برای شناخت دقیق و تصویر کلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، کتاب آن و پیغمبر آن ضروری است و این روش سادهترین، ممکنترین و در عین حال علمیترین و مطمئنترین روش شناخت یک مذهب است.محمد ترکیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم که از شمشیرش خون میچکد و پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بیقراری میکنند، میتازد و گاه وی را میبینیم که وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانهاش خاکستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیکشد و یک روز که از کنار خانه وی میگذرد و از خاکستر مرد خبری نمیشود، میپرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود که بیمار شده است به عیادتش میرود.در اوج قدرت در آن لحظه که سپاهیانش مکه را، شهری که ۲۰سال او و
علی حسین زاده 

ساعت20:44---25 مهر 1391
سیمای پیامبر از دیدگاه امام علی(ع)
هر جامعه نياز به الگويي دارد که شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن کريم برترين الگوى جامعه اسلامى را پيامبر اکرم(ص) معرفي کرده است، حضرت علي(ع) در خطبه هايي که در نهج البلاغه آمده، سيمايي از حضرت محمد(ص) را ارائه کرده است .
پایگاه اطلاع رسانی رسالات به نقل از سایت شیعه ها، حضرت محمد(ص) در هفدهم ربيع الاول سال عام الفيل پا به عرصه وجود گذاشت در حالى که پدر را قبل از ولادت از دست داده بود.
اين حادثه، بزرگترين حادثه تاريخ بشرى محسوب مي شود، دليل آن نيز حوادثى است که بدنبال حادثه ولادت آن حضرت اتفاق افتاد.
با ولادت آن بزرگمرد عالم هستى، تمام بتهاى عالم سرنگون شده، طاق کسرى به لرزه افتاده، درياچه ساوه که سالها مورد پرستش قرار مى گرفت به زمين فرو رفته و خشکيد و آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب به خاموشى گرائيد، دانش کاهنان زائل شد و سحر ساحران بر باد رفت .
اين همه نشان از عظمت شخصيتى دارد که در چنين روزى به دنيا آمده است، لذا جا دارد جامعه اسلامى بيش از پيش با شخصيت او آشنا شده و خصلتهاى آن ح ضرت را الگو و سرمشق قرار دهند .
در سخنان علی (ع) در نهج البلاغه و چگونگی رابطه او با پیامبر اکرم (ص)، تسلیم و تعظیم فوق العاده شگفت انگیزی را می بینیم که علی (ع) درباره خاتم الانبیاء (ص) داشته است. نظیر این تعظیم و تجلیل شخصی، درباره هیچ شخص دیگری دیده نشده است. بدون تردید شناخت و معرفت علی (ع) به آن پیشوای بزرگ الهی، در حد اعلا بوده است و این تعظیم و تکریم و اظهار عشق و دلدادگی امیرالمؤمنین روشنترین و قاطعترین دلیل بر عظمت پیامبر و صدق رسالت آن سرور کائنات است.
ایمان بسیار محکم شخصیتی مانند امیرالمؤمنین (ع) به وجود عالیترین صفات انسانی – الهی در وجود پیامبر اکرم (ص) برای اثبات بالاترین کمالات ممکن در وجود یک انسان کافی است.
بخشی از صفات عالیه الهی که در وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) جمع شده و امیرالمؤمنین (ع) آنها را مشاهده فرموده و در کلام و سخن شیوای خود با دریایی از معرفت، عشق و دلدادگی بیان کرده است عبارت است از:
۱٫ پیامبر اکرم (ص) با عنایات خداوندی بوسیله بزرگترین فرشته (جبرئیل) از کودکی، شب و روز برای تخلق به اخلاق الله توجیه می گشت.
۲٫ در هر سال در کوه حرا خلوت می گزید و با خداوند سبحان به راز و نیاز می پرداخت و آمادگی و شایستگی دریافت وحی را تحصیل نمی نمود.
۳٫ در خلوتهای پیامبر (ص) و حضور پر راز و رمز آن حضرت در حرا، فقط علی (ع) او را میدید. (همراه او بود.)
۴٫ از دوران کودکی همانند فرزند که به دنبال مادرش می رود، علی (ع) به دنبال آن حضرت می رفته و او هر روز اخلاقی از اخلاق عالیه – الهی را به او می آموخت.
۵٫ خداوند اخلاق عالیه همه بشریت را به او تعلیم و برای تخلق به آن او را یاری می فرمود.
۶٫ پیامبر کرم (ص) باطل را شکافت و حق را آشکار و مردم را به سوی حق که رشد و کمال بدون آن امکان پذیر نیست، دعوت کرد.
۷٫ میلاد آن حضرت با کرامت بود یعنی با نظر به شرافت و کرامت پدران و مادران آن حضرت، هیچ مزدی از انسان به پایه او نمی رسد.
۸٫ شرافت خاص محیط ولادت آن حضرت که مکه مکرمه بوده است.
۹٫ امین در تلقی وحی و رساندن آن به مردم
۱۰٫ دودمان او بهترین دودمان (ائمه معصومین و اولاد پاک و متقی آن بزرگوار)
۱۱٫ درخت وجودش از بهترین درختان که در حرم امن الهی روییده و خاستگاهش کریمترین و با فضیلت ترین خاستگاه است.
۱۲٫ در معدن کرامت و بزرگواری متولد شده و در گهواره عفت و پاکیزگی رشد کرد.
۱۳٫ پیامبر (ص) در نائره جنگ و هنگامه خطر آنچنان با صلابت و شجاعت و عظمت می جنگید که دیگر مجاهدان او را سپر قرارداده و ایمن می گشتند.
۱۴٫ او برای اعتلای کلمه الله ، بهترین عزیزان خود را به کام خطر می فرستاد تا اصحاب از تیزی شمشیر و نفوذ نیزه مصون بمانند.
۱۵٫ رسول خدا (ص) بدون سستی و کوتاهی رسالت پروردگارش را رسانید و در راه خدا با دشمنان بدون هیچ عذر تراشی جنگید.
۱۶٫ همدستی دشمنان در تکذیب رسالت پیامبر و اتحاد آنان در دشمنی و کینه توزی علیه آن حضرت، هرگز موجب نشد که او را از دعوت حق باز دارد.
۱۷٫ پیامبر (ص)، دنیا و مظاهر فریبنده آن را کوچک شمرد و در چشم دیگران، ناچیز جلوه داد. آن را خوار شمرد و در نزد دیگران خوار و بی ارزش معرفی کرد.
۱۸٫ زندگی پیامبر (ص) بهترین الگوست برای کسی که در زندگی سرمشقی بطلبد و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد.
۱۹٫ رسول خدا (ص) با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان بر آخرت وارد شد او سنگی بر روی سنگ نگذاشت (خانه ای برای خود نساخت) تا به لقای الهی شتافت.
۲۰٫ غم رحلت و فقدان پیامبر (ص) چنان سنگین و ناگوار است که هر مصیبتی پیش از آن و پس از آن، در برابرش ناچیز است.
۲۱٫ دوستان واقعی پیامبر (ص) کسانی هستند که خدا را اطاعت کنند اگر چه پیوند خویشاوندی آنان دور باشد.
دكتر شريعتي
پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی که امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید کلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج کردند، بنای مخالفت را با حوزههای فکری و علمی آزاد گذاشتند تا این که سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال ۵۲۹ میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراکز علمی را صادر کرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد که در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت که آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
آری چنین است که دکتر شریعتی در بیان شخصیت ارزنده پیامبر خاتم چنین مینگارد: … به راستی میتوان گفت که محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی که اشیا و اشخاص را مینگریم نباید نگریست، باید از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص) افکند. او را باید در صف شخصیتهای عظیم تاریخ، قیصران و حکیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ رق نشاند و تماشایش کرد.
در این هنگام است که تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیفناپذیر مینماید که گویی هرگز او را ندیدهایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمیشناختهایم. برای شناخت دقیق و تصویر کلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، کتاب آن و پیغمبر آن ضروری است و این روش سادهترین، ممکنترین و در عین حال علمیترین و مطمئنترین روش شناخت یک مذ
علی (ع) پرورش یافته مکتب پیامبر (ص)
امیرالمؤمنین علی (ع) خود را پرورش یافته مکتب پیامبر (ص) میداند و شکل گیری شخصیت وکمالات وجودی خود را مرهون تربیت پیامبر (ص) میداند.
آن حضرت در خصوص دوران طفولیت و چگونگی رشد شخصیت و شکلگیری فضیلتهای اخلاقی و انسانی خود در دامن پر مهر پیامبر (ص) میفرماید:
«شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا (ص) ، درخویشاوندی نزدیک ودر مقام و منزلت ویژه میدانید. پیامبر (ص) مرا در دامن خویش مینشاند در حالی که کودک بودم و در آغوش پر مهر خود میگرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید . بوی پاکیزه ودل انگیز خودرا به من می بویانید . وگاهی غذا را لقمه لقمه در دهانم میگذارد.
هرگز دروغی در گفتار من و اشتباهی در کردارم نیافت . از همان لحظه ای که پیامبر (ص)را از شیر گرفتند خداوند بزرگترین فرشته (جبرئیل ) خود را مأمور تربیت پیامبر (ص)کرد تا شب و روز او را در پیمودن راههای کرامت و زیباترین اخلاق عالم انسانی راهنمایی کند و من همواره با پیامبر(ص) بودم چونان فرزند که همواره با مادر است. آن بزرگوار هر روز نشانهی تازهای از اخلاق نیکو و زیبا برایم آشکار میفرمود و به من فرمان میداد که به او اقتدا نمایم.»
بدین سان امیر المؤمنین تربیت یافتهی مکتب پیامبر اکرم است.
آن حضرت می فرماید : در آغاز رسالت پیامبر (ص)، من نور وحی ورسالت را می دیدم و بوی نبوت را میبوییدم هنگامی که وحی بر پیامبر فرود میآمد، نالهی شیطان را شنیدم. گفتم ای رسول خدا این نالهی کیست ؟ فرمود ناله شیطان است که از پرستش خویش ناامید گشت .
امیرالمؤمنین علی (ع) خود را پرورش یافته مکتب پیامبر (ص) میداند و شکل گیری شخصیت وکمالات وجودی خود را مرهون تربیت پیامبر (ص) میداند.
آن حضرت در خصوص دوران طفولیت و چگونگی رشد شخصیت و شکلگیری فضیلتهای اخلاقی و انسانی خود در دامن پر مهر پیامبر (ص) میفرماید:
«شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا (ص) ، درخویشاوندی نزدیک ودر مقام و منزلت ویژه میدانید. پیامبر (ص) مرا در دامن خویش مینشاند در حالی که کودک بودم و در آغوش پر مهر خود میگرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید . بوی پاکیزه ودل انگیز خودرا به من می بویانید . وگاهی غذا را لقمه لقمه در دهانم میگذارد.
هرگز دروغی در گفتار من و اشتباهی در کردارم نیافت . از همان لحظه ای که پیامبر (ص)را از شیر گرفتند خداوند بزرگترین فرشته (جبرئیل ) خود را مأمور تربیت پیامبر (ص)کرد تا شب و روز او را در پیمودن راههای کرامت و زیباترین اخلاق عالم انسانی راهنمایی کند و من همواره با پیامبر(ص) بودم چونان فرزند که همواره با مادر است. آن بزرگوار هر روز نشانهی تازهای از اخلاق نیکو و زیبا برایم آشکار میفرمود و به من فرمان میداد که به او اقتدا نمایم.»
بدین سان امیر المؤمنین تربیت یافتهی مکتب پیامبر اکرم است.
آن حضرت می فرماید : در آغاز رسالت پیامبر (ص)، من نور وحی ورسالت را می دیدم و بوی نبوت را میبوییدم هنگامی که وحی بر پیامبر فرود میآمد، نالهی شیطان را شنیدم. گفتم ای رسول خدا این نالهی کیست ؟ فرمود ناله شیطان است که از پرستش خویش ناامید گشت .
علی (ع) پرورش یافته مکتب پیامبر (ص)
امیرالمؤمنین علی (ع) خود را پرورش یافته مکتب پیامبر (ص) میداند و شکل گیری شخصیت وکمالات وجودی خود را مرهون تربیت پیامبر (ص) میداند.
آن حضرت در خصوص دوران طفولیت و چگونگی رشد شخصیت و شکلگیری فضیلتهای اخلاقی و انسانی خود در دامن پر مهر پیامبر (ص) میفرماید:
«شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا (ص) ، درخویشاوندی نزدیک ودر مقام و منزلت ویژه میدانید. پیامبر (ص) مرا در دامن خویش مینشاند در حالی که کودک بودم و در آغوش پر مهر خود میگرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید . بوی پاکیزه ودل انگیز خودرا به من می بویانید . وگاهی غذا را لقمه لقمه در دهانم میگذارد.
هرگز دروغی در گفتار من و اشتباهی در کردارم نیافت . از همان لحظه ای که پیامبر (ص)را از شیر گرفتند خداوند بزرگترین فرشته (جبرئیل ) خود را مأمور تربیت پیامبر (ص)کرد تا شب و روز او را در پیمودن راههای کرامت و زیباترین اخلاق عالم انسانی راهنمایی کند و من همواره با پیامبر(ص) بودم چونان فرزند که همواره با مادر است. آن بزرگوار هر روز نشانهی تازهای از اخلاق نیکو و زیبا برایم آشکار میفرمود و به من فرمان میداد که به او اقتدا نمایم.»
بدین سان امیر المؤمنین تربیت یافتهی مکتب پیامبر اکرم است.
آن حضرت می فرماید : در آغاز رسالت پیامبر (ص)، من نور وحی ورسالت را می دیدم و بوی نبوت را میبوییدم هنگامی که وحی بر پیامبر فرود میآمد، نالهی شیطان را شنیدم. گفتم ای رسول خدا این نالهی کیست ؟ فرمود ناله شیطان است که از پرستش خویش ناامید گشت .
امیرالمؤمنین علی (ع) خود را پرورش یافته مکتب پیامبر (ص) میداند و شکل گیری شخصیت وکمالات وجودی خود را مرهون تربیت پیامبر (ص) میداند.
آن حضرت در خصوص دوران طفولیت و چگونگی رشد شخصیت و شکلگیری فضیلتهای اخلاقی و انسانی خود در دامن پر مهر پیامبر (ص) میفرماید:
«شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا (ص) ، درخویشاوندی نزدیک ودر مقام و منزلت ویژه میدانید. پیامبر (ص) مرا در دامن خویش مینشاند در حالی که کودک بودم و در آغوش پر مهر خود میگرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید . بوی پاکیزه ودل انگیز خودرا به من می بویانید . وگاهی غذا را لقمه لقمه در دهانم میگذارد.
هرگز دروغی در گفتار من و اشتباهی در کردارم نیافت . از همان لحظه ای که پیامبر (ص)را از شیر گرفتند خداوند بزرگترین فرشته (جبرئیل ) خود را مأمور تربیت پیامبر (ص)کرد تا شب و روز او را در پیمودن راههای کرامت و زیباترین اخلاق عالم انسانی راهنمایی کند و من همواره با پیامبر(ص) بودم چونان فرزند که همواره با مادر است. آن بزرگوار هر روز نشانهی تازهای از اخلاق نیکو و زیبا برایم آشکار میفرمود و به من فرمان میداد که به او اقتدا نمایم.»
بدین سان امیر المؤمنین تربیت یافتهی مکتب پیامبر اکرم است.
آن حضرت می فرماید : در آغاز رسالت پیامبر (ص)، من نور وحی ورسالت را می دیدم و بوی نبوت را میبوییدم هنگامی که وحی بر پیامبر فرود میآمد، نالهی شیطان را شنیدم. گفتم ای رسول خدا این نالهی کیست ؟ فرمود ناله شیطان است که از پرستش خویش ناامید گشت .
علیرضا فتحی نیا 

ساعت0:28---23 مهر 1391
شخصیت پیامبراکرم(ص)ازدیدگاه دکترشریعتی: آري چنين است كه دكتر شريعتي در بيان شخصيت ارزنده پيامبر خاتم چنين مينگارد: … به راستي ميتوان گفت كه محمد را اين چنين «بايد از نو ديد»، «از نو شناخت»، او را با نگاهي كه اشيا و اشخاص را مينگريم نبايد نگريست، بايد از روانشناسي، جامعهشناسي و تاريخ، نگاهي تازه ساخت و بر سيماي محمد(ص) افكند. او را بايد در صف شخصيتهاي عظيم تاريخ، قيصران و حكيمان و انبيا ديد، در جمع پيامبران بزرگ رق نشاند و تماشايش كرد.
در اين هنگام است كه تصوير او در چشم ما چنان شگفت و توصيفناپذير مينمايد كه گويي هرگز او را نديدهايم و هرگز چنين تصويري را از مردي در جهان نميشناختهايم. براي شناخت دقيق و تصوير كلي و تمام هر مذهبي، شناختن خداي آن، كتاب آن و پيغمبر آن ضروري است و اين روش سادهترين، ممكنترين و در عين حال علميترين و مطمئنترين روش شناخت يك مذهب است.
محمد تركيبي از موسي و عيسي است، گاه او را در صحنههاي مرگبار جنگ ميبينيم كه از شمشيرش خون ميچكد و پيشاپيش يارانش كه براي كشتن يا كشته شدن بيقراري ميكنند، ميتازد و گاه وي را ميبينيم كه وقتي هر روز در رهگذرش مرد يهودي از بام خانهاش خاكستر بر سرش ميريزد و او نرمتر از مسيح، همچون بايزيد، روي درهم نميكشد و يك روز كه از كنار خانه وي ميگذرد و از خاكستر مرد خبري نميشود، ميپرسد رفيق ما امروز سراغ ما نيامد؟ و چون ميشنود كه بيمار شده است به عيادتش ميروددر اوج قدرت در آن لحظه كه سپاهيانش مكه را، شهري كه 20سال او و يارانش را شكنجه داده و آواره كرده است، اشغال كردهاند، بر مسند قدرت اما در سيماي مهربان مسيح، كنار كعبه ميايستد و در حالي كه 10 هزار شمشير تشنه انتقام از قريش، در اطرافش برق ميزنند و… ميپرسد؛ «اي قريش فكر ميكنيد با شما چه خواهم كرد؟»، قريش كه سيماي مسيح را در اين موسايي كه اكنون سرنوشتشان را در دم شمشير خويش دارد، خوب ميشناسند و به چشم ميبينند، پاسخ ميدهند كه «تو برادري بزرگوار و برادرزادهاي بزرگواري» و آن گاه با آهنگي كه از گذشت و مهرباني گرم شده است، ميگويد: «برويد، همگي آزاديد.»
آري، پس از آن كه به بعثت برانگيخته شد، اولين كسي كه به وي ايمان آورد حضرت علي(ع) بود، علي بود كه با وي همپيمان شد و از آن پس همه لحظات عمر را در اين پيمان و پيوند نهاد و در پرستش خداوند و وفاي محمد و دوستي خلق و پارسايي روح، آيتي شگفت شد و با صدها رشته پنهان و پيدا با روح و انديشه و قلب محمد پيوند يافت.
پيغمبر كه تاريخ آن همه از اراده و تصميم و قدرتش سخن ميگويد و خسروان و قيصران و قدرتمندان حاكم بر جهان آن همه از شمشيرش ميهراسند و دشمن از شدت غضبش ميلرزد، در عين حال مردي است سخت عاطفي، با دلي كه از كمترين موج محبتي ميتپد و روحي كه از نوازش نرم دست صداقتي، صميميتي و لطفي به هيجان ميآيد، در خانه و خانواده نيز چنين است. در بيرون، مرد رزم و سياست و فرماندهي و قدرت و ابهت است و در خانه پدري مهربان، شوهري نرم خوي و ساده و صميمي،… وي هرگز نميكوشيد تا خود را مرموز و غيرعادي و موجودي عجيب و غريب در چشمها بنماياند، بلكه بعكس حتي به مادي بودن تظاهر ميكرد، نهتنها از زبان قرآن ميگويد كه «من بشري هستم بمانند شما و فقط به من وحي ميشود، …/ كهف 110كه همواره اعتراف ميكند جز آنچه به من گفته ميشود، از چيزي خبر ندارم و در رفتار و زندگي و گفتگويش همه جا ميكوشيد تا در چشمها شگفتآور و فوقالعاده جلوه نكند و سعي ميكرد تا ابهت و جلالي را كه در دلها دارد، بشكند. ميگويند روزي پيرزني نزد وي ميآيد تا از او چيزي بپرسد.
آن همه خبرها و عظمتها كه از او شنيده بود چنان در او اثر ميكند كه تا خود را در حضور وي مييابد، ميلرزد و زبانش ميگيرد، پيغمبر احساس ميكند شخصيت و شكوه او وي را گرفته است، ساده و متواضع پيش ميآيد، به مهر دست بر شانههايش ميگذارد و با لحني كه از خضوع، نرم و صميمي شده است، ميگويد؟ مادر چه خبر است؟
من پسر آن زن قريشيام كه گوسفند ميدوشيد. بعد احساس و عمق عاطفه و اندازه رقت قلب محمد نيز شگفتانگيز است
وجود علي (ع) و فاطمه (س) كه همچون دو بال براي پيغمبر بودند و فرزندان آنها، تحمل زندگي پر تلاطم و پر مشقت را براي پيغمبر (ص) آسانتر كرده بود، چنانچه دكتر شريعتي در ادامه ميگويد: «اما اينها همه آرامش پيش از توفان بود و توفان در رسيد سياه، هولناك و بر باددهنده آشيانه و ويرانكننده خانه او.» (آري پس از 23 سال رسالت پيامبري و هدايت مردم) پيغمبر در بستر افتاد و ديگر نتوانست برخيزد و به اين گونه است كه محمد و رسالت چند بعدي و دو جهتش شايستگي آن را دارند كه آرزوي بزرگ انسان امروز را تحقق بخشد.
دكتر شريعتي در كتابهاي «فاطمه، فاطمه است» و «سيماي محمد(ص)» به تفضيل به بيان ابعاد شخصيتي حضرت نبياكرم(ص) ميپردازد و آن را شرح ميدهد كه قطرهاي از آن دريا در اين مقال مرقوم گرديد.
سیمای پیامبراکرم(ص)ازدیدگاه امام علی(ع):
ترديدي نيست که شناخت ابعاد شخصيت عظيم وآسماني پيامبر اکرم (ص) هرگز براي ما ميسور نيست وگستره دانش آدمي به کرانه وجودش نخواهد رسيد و عقاب انديشه را ياراي پرکشيدن بر قله عظمت و رفعت او نباشد.
پيامبر اکرم – حضرت محمد (ص)- آئينه ي تمام نماي جمال وجلال خداوند ذوالجلال است و پروردگار بزرگ که آفريدگار همه زيبايي ها ست در کتاب کريمش ، به تعريف وتحسين اين پيامبر برگزيده پرداخته و او را مايه ي رحمت براي همه جهانيان وداراي خلق عظيم معرفي کرده است. اگرچه عقل از ادراک و زبان از توصيف وقلم از ترسيم سيماي محمد (ص) عاجز است.
اما از آنجا که آن خورشيدعالم تاب ، اسوه ي زيبا و الگوي کامل انسانيت است ،بايد در کسب معرفت و محبت ودلدادگي به شمع وجودش تلاش کرد .
براين اساس صحيفه دل و گوش جان را به کلام شيواي علي عليه السلام ميسپاريم که تربيت شده مکتب پيامبر(ص) و پرورش يافته دامن پرمهرش ميباشد وآنچنان فضيلتها و کمالات شخصيتي و وجودي پيامبر در جان او شکل گرفته است.که خداوندسبحان او را جان پيامبر (ص) معرفي کرد و از اين رهگذر اشارتي نيز براي کساني داشته باشيم که گاه از سر غفلت ، شخصيت و عظمت آن امام عزيز وآن خورشيد ولايت را همتاي پيامبر (ص) دانسته يا شيوه بيان و اظهارات آنان به گونهاي است که گويا عظمت و بزرگي شخصيت علي (ع) را برتر و بالاتر از پيامبر اکرم (ص) ميدانند در حالي که حضرت رسول (ص) از
در اين هنگام است كه تصوير او در چشم ما چنان شگفت و توصيفناپذير مينمايد كه گويي هرگز او را نديدهايم و هرگز چنين تصويري را از مردي در جهان نميشناختهايم. براي شناخت دقيق و تصوير كلي و تمام هر مذهبي، شناختن خداي آن، كتاب آن و پيغمبر آن ضروري است و اين روش سادهترين، ممكنترين و در عين حال علميترين و مطمئنترين روش شناخت يك مذهب است.
محمد تركيبي از موسي و عيسي است، گاه او را در صحنههاي مرگبار جنگ ميبينيم كه از شمشيرش خون ميچكد و پيشاپيش يارانش كه براي كشتن يا كشته شدن بيقراري ميكنند، ميتازد و گاه وي را ميبينيم كه وقتي هر روز در رهگذرش مرد يهودي از بام خانهاش خاكستر بر سرش ميريزد و او نرمتر از مسيح، همچون بايزيد، روي درهم نميكشد و يك روز كه از كنار خانه وي ميگذرد و از خاكستر مرد خبري نميشود، ميپرسد رفيق ما امروز سراغ ما نيامد؟ و چون ميشنود كه بيمار شده است به عيادتش ميروددر اوج قدرت در آن لحظه كه سپاهيانش مكه را، شهري كه 20سال او و يارانش را شكنجه داده و آواره كرده است، اشغال كردهاند، بر مسند قدرت اما در سيماي مهربان مسيح، كنار كعبه ميايستد و در حالي كه 10 هزار شمشير تشنه انتقام از قريش، در اطرافش برق ميزنند و… ميپرسد؛ «اي قريش فكر ميكنيد با شما چه خواهم كرد؟»، قريش كه سيماي مسيح را در اين موسايي كه اكنون سرنوشتشان را در دم شمشير خويش دارد، خوب ميشناسند و به چشم ميبينند، پاسخ ميدهند كه «تو برادري بزرگوار و برادرزادهاي بزرگواري» و آن گاه با آهنگي كه از گذشت و مهرباني گرم شده است، ميگويد: «برويد، همگي آزاديد.»
آري، پس از آن كه به بعثت برانگيخته شد، اولين كسي كه به وي ايمان آورد حضرت علي(ع) بود، علي بود كه با وي همپيمان شد و از آن پس همه لحظات عمر را در اين پيمان و پيوند نهاد و در پرستش خداوند و وفاي محمد و دوستي خلق و پارسايي روح، آيتي شگفت شد و با صدها رشته پنهان و پيدا با روح و انديشه و قلب محمد پيوند يافت.
پيغمبر كه تاريخ آن همه از اراده و تصميم و قدرتش سخن ميگويد و خسروان و قيصران و قدرتمندان حاكم بر جهان آن همه از شمشيرش ميهراسند و دشمن از شدت غضبش ميلرزد، در عين حال مردي است سخت عاطفي، با دلي كه از كمترين موج محبتي ميتپد و روحي كه از نوازش نرم دست صداقتي، صميميتي و لطفي به هيجان ميآيد، در خانه و خانواده نيز چنين است. در بيرون، مرد رزم و سياست و فرماندهي و قدرت و ابهت است و در خانه پدري مهربان، شوهري نرم خوي و ساده و صميمي،… وي هرگز نميكوشيد تا خود را مرموز و غيرعادي و موجودي عجيب و غريب در چشمها بنماياند، بلكه بعكس حتي به مادي بودن تظاهر ميكرد، نهتنها از زبان قرآن ميگويد كه «من بشري هستم بمانند شما و فقط به من وحي ميشود، …/ كهف 110كه همواره اعتراف ميكند جز آنچه به من گفته ميشود، از چيزي خبر ندارم و در رفتار و زندگي و گفتگويش همه جا ميكوشيد تا در چشمها شگفتآور و فوقالعاده جلوه نكند و سعي ميكرد تا ابهت و جلالي را كه در دلها دارد، بشكند. ميگويند روزي پيرزني نزد وي ميآيد تا از او چيزي بپرسد.
آن همه خبرها و عظمتها كه از او شنيده بود چنان در او اثر ميكند كه تا خود را در حضور وي مييابد، ميلرزد و زبانش ميگيرد، پيغمبر احساس ميكند شخصيت و شكوه او وي را گرفته است، ساده و متواضع پيش ميآيد، به مهر دست بر شانههايش ميگذارد و با لحني كه از خضوع، نرم و صميمي شده است، ميگويد؟ مادر چه خبر است؟
من پسر آن زن قريشيام كه گوسفند ميدوشيد. بعد احساس و عمق عاطفه و اندازه رقت قلب محمد نيز شگفتانگيز است
وجود علي (ع) و فاطمه (س) كه همچون دو بال براي پيغمبر بودند و فرزندان آنها، تحمل زندگي پر تلاطم و پر مشقت را براي پيغمبر (ص) آسانتر كرده بود، چنانچه دكتر شريعتي در ادامه ميگويد: «اما اينها همه آرامش پيش از توفان بود و توفان در رسيد سياه، هولناك و بر باددهنده آشيانه و ويرانكننده خانه او.» (آري پس از 23 سال رسالت پيامبري و هدايت مردم) پيغمبر در بستر افتاد و ديگر نتوانست برخيزد و به اين گونه است كه محمد و رسالت چند بعدي و دو جهتش شايستگي آن را دارند كه آرزوي بزرگ انسان امروز را تحقق بخشد.
دكتر شريعتي در كتابهاي «فاطمه، فاطمه است» و «سيماي محمد(ص)» به تفضيل به بيان ابعاد شخصيتي حضرت نبياكرم(ص) ميپردازد و آن را شرح ميدهد كه قطرهاي از آن دريا در اين مقال مرقوم گرديد.
سیمای پیامبراکرم(ص)ازدیدگاه امام علی(ع):
ترديدي نيست که شناخت ابعاد شخصيت عظيم وآسماني پيامبر اکرم (ص) هرگز براي ما ميسور نيست وگستره دانش آدمي به کرانه وجودش نخواهد رسيد و عقاب انديشه را ياراي پرکشيدن بر قله عظمت و رفعت او نباشد.
پيامبر اکرم – حضرت محمد (ص)- آئينه ي تمام نماي جمال وجلال خداوند ذوالجلال است و پروردگار بزرگ که آفريدگار همه زيبايي ها ست در کتاب کريمش ، به تعريف وتحسين اين پيامبر برگزيده پرداخته و او را مايه ي رحمت براي همه جهانيان وداراي خلق عظيم معرفي کرده است. اگرچه عقل از ادراک و زبان از توصيف وقلم از ترسيم سيماي محمد (ص) عاجز است.
اما از آنجا که آن خورشيدعالم تاب ، اسوه ي زيبا و الگوي کامل انسانيت است ،بايد در کسب معرفت و محبت ودلدادگي به شمع وجودش تلاش کرد .
براين اساس صحيفه دل و گوش جان را به کلام شيواي علي عليه السلام ميسپاريم که تربيت شده مکتب پيامبر(ص) و پرورش يافته دامن پرمهرش ميباشد وآنچنان فضيلتها و کمالات شخصيتي و وجودي پيامبر در جان او شکل گرفته است.که خداوندسبحان او را جان پيامبر (ص) معرفي کرد و از اين رهگذر اشارتي نيز براي کساني داشته باشيم که گاه از سر غفلت ، شخصيت و عظمت آن امام عزيز وآن خورشيد ولايت را همتاي پيامبر (ص) دانسته يا شيوه بيان و اظهارات آنان به گونهاي است که گويا عظمت و بزرگي شخصيت علي (ع) را برتر و بالاتر از پيامبر اکرم (ص) ميدانند در حالي که حضرت رسول (ص) از
علی اسکندری 

ساعت17:07---22 مهر 1391
حضرت محمد از دیدگاه دکتر علی شریعتی
« بسم الله الرحمن الرحيم . اقرا باسم ربك . اقرا بسم ربك الذي خلق , خلق الانسان من علق , اقرا و ربك الاكرم الذي علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم »
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند...
پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی كه امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید كلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج كردند، بنای مخالفت را با حوزههای فكری و علمی آزاد گذاشتند تا این كه سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال 529 میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراكز علمی را صادر كرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد كه در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت كه آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
آری چنین است كه دكتر شریعتی در بیان شخصیت ارزنده پیامبر خاتم چنین مینگارد: ... به راستی میتوان گفت كه محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی كه اشیا و اشخاص را مینگریم نباید نگریست، باید از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص) افكند. او را باید در صف شخصیتهای عظیم تاریخ، قیصران و حكیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ رق نشاند و تماشایش كرد.
« بسم الله الرحمن الرحيم . اقرا باسم ربك . اقرا بسم ربك الذي خلق , خلق الانسان من علق , اقرا و ربك الاكرم الذي علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم »
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند...
پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی كه امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید كلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج كردند، بنای مخالفت را با حوزههای فكری و علمی آزاد گذاشتند تا این كه سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال 529 میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراكز علمی را صادر كرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد كه در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت كه آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
آری چنین است كه دكتر شریعتی در بیان شخصیت ارزنده پیامبر خاتم چنین مینگارد: ... به راستی میتوان گفت كه محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی كه اشیا و اشخاص را مینگریم نباید نگریست، باید از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص) افكند. او را باید در صف شخصیتهای عظیم تاریخ، قیصران و حكیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ رق نشاند و تماشایش كرد.
علی اسکندری 

ساعت17:06---22 مهر 1391
حضرت علی(ع) از نگاه قرآن، پیامبر(ص)، ائمه(ع) و شخصیتها
پدید آورنده : ، صفحه 46
ولایت علی(ع)
ابوذر می گوید: روزی در مسجد مشغول نماز بودیم؛ نیازمندی وارد شد و دست گدایی دراز کرد ولی کسی او را کمک نکرد. آن شخص دل شکسته شد و دستان خود را بالا برد و گفت: خدایا تو شاهد باش در مسجد رسولت تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی جوابم را نداد. علی(ع)، که در این هنگام در رکوع نماز بود، انگشتر خود را بیرون آورد و به او داد. پیامبر(ص) در بین نماز متوجه ماجرا شد؛ نماز را تمام کرد و دست به دعا برداشت: خداوندا علی را وزیر من گردان تا پشتم به او محکم گردد و یار من باشد. هنوز دعای حضرت تمام نشده بود که این آیه نازل شد: همانا سرپرست و رهبر شما تنها خدا است و رسول او و آن مؤمنانی که نماز را بپای می دارند و در حال رکوع صدقه می دهند.
آیه مُباهله
عده ای از دانشمندان مسیحی اهل نجران حق را پذیرا نبودند. خداوند به رسول(ص) خود امر فرمود: با آنها مباهله کن و بگو: ما فرزندان و زنان و نفوس خود را دعوت می کنیم شما هم چنین کنید و فرزندان و زنها و جانهایتان را بخوانید تا با هم مباهله کنیم و هر گروهی بر دیگری نفرین بفرستد تا خدا دروغگویان را نفرین و عذاب کند.
روز بعد مسیحیان نجران دیدند پیامبر(ص) با حسن و حسین و زهرا و علی(ع)، با پای پیاده به وعده گاه می آیند. بزرگ آنها این صحنه را که دید به افراد خود دستور داد برگردند و گفت: این افرادی را که من می بینم اگر دست به دعا بردارند و بخواهند خداوند کوه ها را آب کند، همان می شود لذا با پیامبر(ص) قرارداد بستند و محل را ترک کردند. مفسران علی(ع) را مصداق انفسنا (= جان هایمان) در آیه شریفه مباهله می دانند.
فضایل علی(ع) در قرآن
روزی ابن عباس از کوچه های مدینه می گذشت که معاویة بن ابی سفیان با او برخورد کرد. معاویه رو به ابن عباس کرد و گفت: ما گفتن فضایل علی را ممنوع کرده ایم. ابن عباس گفت یعنی از قرآن خواندن هم ما را باز می داری؟ در حالی که آیاتی از قرآن به فضایل علی(ع) اشاره دارد. معاویه گفت: قرآن را بخوان ولی تفسیر آن را بازگو مکن.
دفاع از پیامبر(ص)
در جنگ احد هنگامی که کار جنگ به جاهای دشوار رسید و سپاه دشمن مسلمانان را دور زدند، حدود پنجاه نفر از مشرکان پیامبر را محاصره و قصد جان آن حضرت کردند تنها حضرت علی(ع) بودند که با وجود زخم های زیادی که داشتند؛ از نبیّ اکرم(ص) دفاع می کردند. در این هنگام امین وحی نازل شد و ایثار علی(ع) را ستود. رسول خدا هم او را تصدیق کردند و فرمودند: «علیٌّ مِنّی وَ اَنَا مِنْ عَلیّ»؛ علی از من است و من از علی هستم. سپس ندائی در میدان نبرد شنیده شد که می گفت: «لا فَتی اِلاّ عَلیٌّ وَ لاسَیف اِلاّ ذُوالفَقار»؛ جوانمردی چون علی و شمشیری مانند ذوالفقار وجود ندارد.
برتری علی(ع)
احمدِ حنبل در «مُسنَد» خود می نویسد: پس از ساختن مسجد النّبی یاران پیامبر(ص) هر کدام اطراف مسجد برای خود خانه ای ساخته بودند که درِ آن به مسجد باز می شد. روزی پیامبر(ص) دستور فرمودند، همه این درها را ببندند، مگر درِ خانه علی بن ابیطالب. این مطلب بر اصحاب گران آمد. از این رو پیامبر بر منبر رفتند و در پاسخ به اعتراضات فرمودند: من از طرف خداوند مأمورم تمام درهایی را که به مسجد گشوده شده، ببندم، جز درِ خانه علی و در این مسئله پیرو فرمان خدا هستم.
علی(ع) آگاه به قرآن
در زمان پیامبر عدّه ای بودند که رسالت حضرت را انکار می کردند. از سوی خدا این آیه نازل شد: «ای پیامبر به این کافران بگو: کافی است خداوند و کسی که علم کتاب نزد اوست، میان من و شما گواه باشند. ابو سعید خِدْری می گوید: از پیامبر(ص) درباره اینکه چه کسی علم کتاب نزد اوست، سؤال کردم و گفتم در این آیه منظور از کسی که علم کتاب نزد اوست، کیست؟ حضرت فرمود او برادرم، علی بن ابیطالب است.
علی و یارانش اولین بهشتیان
ابن عباس گوید از رسول خدا(ص) سؤال کردم منظور از سابقون در آیه شریفه «السابقون السابقون اولئک المقربون» چه کسی می باشد؟ حضرت فرمودند: جبرئیل به من چنین گفته است که آنها علی و پیروان راستین او هستند که پیشگامان به سوی بهشت و مقربان درگاه خدایند.
علی(ع) و جهاد در راه خدا
روزی شَیْبه و عباس، دو تن از بزرگان مکه، با هم مجادله می کردند و هر کدام فضیلت خود را به رخ دیگری می کشید. عباس می گفت من افتخار آب دادن به حُجّاج را دارم و تو نداری. شیبه هم می گفت: عمارت و کلیدداری خانه خدا با من است. علی(ع) هم در این بین وارد شد و فرمود: من بودم که با شمشیر جهاد کردم تا شما به خدا و پیامبر او ایمان آوردید. آن دو خشمگین شدند و شکایت علی را نزد پیامبر بردند. در این هنگام این آیه نازل شد: «آیا سیراب کردن حجاج و آباد ساختن مسجد الحرام را همانند کار کسی می دانید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد نموده است؟ این دو نزد خدا مساوی نیستند».
بهنام فتاحي 

ساعت16:19---22 مهر 1391
در سخنان علی (ع) در نهج البلاغه و چگونگی رابطه او با پیامبر اکرم (ص)، تسلیم و تعظیم فوق العاده شگفت انگیزی را می بینیم که علی (ع) درباره خاتم الانبیاء (ص) داشته است. نظیر این تعظیم و تجلیل شخصی، درباره هیچ شخص دیگری دیده نشده است. بدون تردید شناخت و معرفت علی (ع) به آن پیشوای بزرگ الهی، در حد اعلا بوده است و این تعظیم و تکریم و اظهار عشق و دلدادگی امیرالمؤمنین روشنترین و قاطعترین دلیل بر عظمت پیامبر و صدق رسالت آن سرور کائنات است.
ایمان بسیار محکم شخصیتی مانند امیرالمؤمنین (ع) به وجود عالیترین صفات انسانی – الهی در وجود پیامبر اکرم (ص) برای اثبات بالاترین کمالات ممکن در وجود یک انسان کافی است.
بخشی از صفات عالیه الهی که در وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) جمع شده و امیرالمؤمنین (ع) آنها را مشاهده فرموده و در کلام و سخن شیوای خود با دریایی از معرفت، عشق و دلدادگی بیان کرده است عبارت است از:
۱٫ پیامبر اکرم (ص) با عنایات خداوندی بوسیله بزرگترین فرشته (جبرئیل) از کودکی، شب و روز برای تخلق به اخلاق الله توجیه می گشت.
۲٫ در هر سال در کوه حرا خلوت می گزید و با خداوند سبحان به راز و نیاز می پرداخت و آمادگی و شایستگی دریافت وحی را تحصیل نمی نمود.
۳٫ در خلوتهای پیامبر (ص) و حضور پر راز و رمز آن حضرت در حرا، فقط علی (ع) او را میدید. (همراه او بود.)
۴٫ از دوران کودکی همانند فرزند که به دنبال مادرش می رود، علی (ع) به دنبال آن حضرت می رفته و او هر روز اخلاقی از اخلاق عالیه – الهی را به او می آموخت.
۵٫ خداوند اخلاق عالیه همه بشریت را به او تعلیم و برای تخلق به آن او را یاری می فرمود.
۶٫ پیامبر کرم (ص) باطل را شکافت و حق را آشکار و مردم را به سوی حق که رشد و کمال بدون آن امکان پذیر نیست، دعوت کرد.
۷٫ میلاد آن حضرت با کرامت بود یعنی با نظر به شرافت و کرامت پدران و مادران آن حضرت، هیچ مزدی از انسان به پایه او نمی رسد.
۸٫ شرافت خاص محیط ولادت آن حضرت که مکه مکرمه بوده است.
۹٫ امین در تلقی وحی و رساندن آن به مردم
۱۰٫ دودمان او بهترین دودمان (ائمه معصومین و اولاد پاک و متقی آن بزرگوار)
۱۱٫ درخت وجودش از بهترین درختان که در حرم امن الهی روییده و خاستگاهش کریمترین و با فضیلت ترین خاستگاه است.
۱۲٫ در معدن کرامت و بزرگواری متولد شده و در گهواره عفت و پاکیزگی رشد کرد.
۱۳٫ پیامبر (ص) در نائره جنگ و هنگامه خطر آنچنان با صلابت و شجاعت و عظمت می جنگید که دیگر مجاهدان او را سپر قرارداده و ایمن می گشتند.
۱۴٫ او برای اعتلای کلمه الله ، بهترین عزیزان خود را به کام خطر می فرستاد تا اصحاب از تیزی شمشیر و نفوذ نیزه مصون بمانند.
۱۵٫ رسول خدا (ص) بدون سستی و کوتاهی رسالت پروردگارش را رسانید و در راه خدا با دشمنان بدون هیچ عذر تراشی جنگید.
۱۶٫ همدستی دشمنان در تکذیب رسالت پیامبر و اتحاد آنان در دشمنی و کینه توزی علیه آن حضرت، هرگز موجب نشد که او را از دعوت حق باز دارد.
۱۷٫ پیامبر (ص)، دنیا و مظاهر فریبنده آن را کوچک شمرد و در چشم دیگران، ناچیز جلوه داد. آن را خوار شمرد و در نزد دیگران خوار و بی ارزش معرفی کرد.
۱۸٫ زندگی پیامبر (ص) بهترین الگوست برای کسی که در زندگی سرمشقی بطلبد و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد.
۱۹٫ رسول خدا (ص) با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان بر آخرت وارد شد او سنگی بر روی سنگ نگذاشت (خانه ای برای خود نساخت) تا به لقای الهی شتافت.
۲۰٫ غم رحلت و فقدان پیامبر (ص) چنان سنگین و ناگوار است که هر مصیبتی پیش از آن و پس از آن، در برابرش ناچیز است.
۲۱٫ دوستان واقعی پیامبر (ص) کسانی هستند که خدا را اطاعت کنند اگر چه پیوند خویشاوندی آنان دور باشد.
دكتر شريعتي
پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی که امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید کلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج کردند، بنای مخالفت را با حوزههای فکری و علمی آزاد گذاشتند تا این که سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال ۵۲۹ میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراکز علمی را صادر کرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد که در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت که آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
آری چنین است که دکتر شریعتی در بیان شخصیت ارزنده پیامبر خاتم چنین مینگارد: … به راستی میتوان گفت که محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی که اشیا و اشخاص را مینگریم نباید نگریست، باید از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص) افکند. او را باید در صف شخصیتهای عظیم تاریخ، قیصران و حکیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ رق نشاند و تماشایش کرد.
در این هنگام است که تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیفناپذیر مینماید که گویی هرگز او را ندیدهایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمیشناختهایم. برای شناخت دقیق و تصویر کلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، کتاب آن و پیغمبر آن ضروری است و این روش سادهترین، ممکنترین و در عین حال علمیترین و مطمئنترین روش شناخت یک مذهب است.
محمد ترکیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم که از شمشیرش خون میچکد و پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بیقراری میکنند، میتازد و گاه وی را میبینیم که وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانهاش خاکستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیکشد و یک روز که از کنار خانه وی میگذرد و از خاکستر مرد خبری نمیشود، میپرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود که بیمار شده است به عیادتش میرود.
در اوج قدرت در آن لحظه که سپاهیانش مکه را، شهری که ۲۰سال او و یارانش را شکنجه داده و آواره کرده است، اشغال کردهاند، بر مسند قدرت اما در سیمای مهربان مسیح، کنار کعبه میایستد و در حالی که ۱۰ هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش، در اطرافش برق میزنند و… میپرسد؛ «ای قریش فکر میکنید با شما چه خواهم کرد؟»، قریش که سیمای مسیح را در این موسایی که اکنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد، خوب میشناسند و به چشم میبینند،
ایمان بسیار محکم شخصیتی مانند امیرالمؤمنین (ع) به وجود عالیترین صفات انسانی – الهی در وجود پیامبر اکرم (ص) برای اثبات بالاترین کمالات ممکن در وجود یک انسان کافی است.
بخشی از صفات عالیه الهی که در وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) جمع شده و امیرالمؤمنین (ع) آنها را مشاهده فرموده و در کلام و سخن شیوای خود با دریایی از معرفت، عشق و دلدادگی بیان کرده است عبارت است از:
۱٫ پیامبر اکرم (ص) با عنایات خداوندی بوسیله بزرگترین فرشته (جبرئیل) از کودکی، شب و روز برای تخلق به اخلاق الله توجیه می گشت.
۲٫ در هر سال در کوه حرا خلوت می گزید و با خداوند سبحان به راز و نیاز می پرداخت و آمادگی و شایستگی دریافت وحی را تحصیل نمی نمود.
۳٫ در خلوتهای پیامبر (ص) و حضور پر راز و رمز آن حضرت در حرا، فقط علی (ع) او را میدید. (همراه او بود.)
۴٫ از دوران کودکی همانند فرزند که به دنبال مادرش می رود، علی (ع) به دنبال آن حضرت می رفته و او هر روز اخلاقی از اخلاق عالیه – الهی را به او می آموخت.
۵٫ خداوند اخلاق عالیه همه بشریت را به او تعلیم و برای تخلق به آن او را یاری می فرمود.
۶٫ پیامبر کرم (ص) باطل را شکافت و حق را آشکار و مردم را به سوی حق که رشد و کمال بدون آن امکان پذیر نیست، دعوت کرد.
۷٫ میلاد آن حضرت با کرامت بود یعنی با نظر به شرافت و کرامت پدران و مادران آن حضرت، هیچ مزدی از انسان به پایه او نمی رسد.
۸٫ شرافت خاص محیط ولادت آن حضرت که مکه مکرمه بوده است.
۹٫ امین در تلقی وحی و رساندن آن به مردم
۱۰٫ دودمان او بهترین دودمان (ائمه معصومین و اولاد پاک و متقی آن بزرگوار)
۱۱٫ درخت وجودش از بهترین درختان که در حرم امن الهی روییده و خاستگاهش کریمترین و با فضیلت ترین خاستگاه است.
۱۲٫ در معدن کرامت و بزرگواری متولد شده و در گهواره عفت و پاکیزگی رشد کرد.
۱۳٫ پیامبر (ص) در نائره جنگ و هنگامه خطر آنچنان با صلابت و شجاعت و عظمت می جنگید که دیگر مجاهدان او را سپر قرارداده و ایمن می گشتند.
۱۴٫ او برای اعتلای کلمه الله ، بهترین عزیزان خود را به کام خطر می فرستاد تا اصحاب از تیزی شمشیر و نفوذ نیزه مصون بمانند.
۱۵٫ رسول خدا (ص) بدون سستی و کوتاهی رسالت پروردگارش را رسانید و در راه خدا با دشمنان بدون هیچ عذر تراشی جنگید.
۱۶٫ همدستی دشمنان در تکذیب رسالت پیامبر و اتحاد آنان در دشمنی و کینه توزی علیه آن حضرت، هرگز موجب نشد که او را از دعوت حق باز دارد.
۱۷٫ پیامبر (ص)، دنیا و مظاهر فریبنده آن را کوچک شمرد و در چشم دیگران، ناچیز جلوه داد. آن را خوار شمرد و در نزد دیگران خوار و بی ارزش معرفی کرد.
۱۸٫ زندگی پیامبر (ص) بهترین الگوست برای کسی که در زندگی سرمشقی بطلبد و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد.
۱۹٫ رسول خدا (ص) با شکمی گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان بر آخرت وارد شد او سنگی بر روی سنگ نگذاشت (خانه ای برای خود نساخت) تا به لقای الهی شتافت.
۲۰٫ غم رحلت و فقدان پیامبر (ص) چنان سنگین و ناگوار است که هر مصیبتی پیش از آن و پس از آن، در برابرش ناچیز است.
۲۱٫ دوستان واقعی پیامبر (ص) کسانی هستند که خدا را اطاعت کنند اگر چه پیوند خویشاوندی آنان دور باشد.
دكتر شريعتي
پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی که امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید کلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج کردند، بنای مخالفت را با حوزههای فکری و علمی آزاد گذاشتند تا این که سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال ۵۲۹ میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراکز علمی را صادر کرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد که در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت که آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
آری چنین است که دکتر شریعتی در بیان شخصیت ارزنده پیامبر خاتم چنین مینگارد: … به راستی میتوان گفت که محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی که اشیا و اشخاص را مینگریم نباید نگریست، باید از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص) افکند. او را باید در صف شخصیتهای عظیم تاریخ، قیصران و حکیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ رق نشاند و تماشایش کرد.
در این هنگام است که تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیفناپذیر مینماید که گویی هرگز او را ندیدهایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمیشناختهایم. برای شناخت دقیق و تصویر کلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، کتاب آن و پیغمبر آن ضروری است و این روش سادهترین، ممکنترین و در عین حال علمیترین و مطمئنترین روش شناخت یک مذهب است.
محمد ترکیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم که از شمشیرش خون میچکد و پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بیقراری میکنند، میتازد و گاه وی را میبینیم که وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانهاش خاکستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیکشد و یک روز که از کنار خانه وی میگذرد و از خاکستر مرد خبری نمیشود، میپرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود که بیمار شده است به عیادتش میرود.
در اوج قدرت در آن لحظه که سپاهیانش مکه را، شهری که ۲۰سال او و یارانش را شکنجه داده و آواره کرده است، اشغال کردهاند، بر مسند قدرت اما در سیمای مهربان مسیح، کنار کعبه میایستد و در حالی که ۱۰ هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش، در اطرافش برق میزنند و… میپرسد؛ «ای قریش فکر میکنید با شما چه خواهم کرد؟»، قریش که سیمای مسیح را در این موسایی که اکنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد، خوب میشناسند و به چشم میبینند،
امام علی(ع) درباره دودمان پاک نبی گرامی اسلام (ص) بیاناتی دارد و از آن جمله می فرماید:
فاستودعهم فی افضل مستودع و اقرهم فی خیر مستقر، تناسختهم کرائم الاصلاب الی مطهرات الارحام. کلما مضی منهم سلف قام منهم بدین الله خلف حتی افضت کرامة الله سبحانه و تعالی الی محمد(ص) فاخرجه من افضل المعاون منبتا و اعز الارومات مغرساً من الشجرة التی صدح منها انبیاءه و انتجب منها امناءه. عترته خیر العتر و اسرته خیر الاسر و شجرته خیر الشجر[4]
خداوند نطفه پاک پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت نهاد و در بهترین مکانها آنها را مستقر ساخت، صلب کریم پدران آنان را به رَحِم پاک مادران منتقل نمود. هرگاه یکی از آنان بدرود حیات می گفت، دیگری بعد از او برای پیشبرد دین خدا به پای خاست. تا اینکه این منصب بزرگ نبوت از جانب خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ به محمد(ص) رسید. او را از بهترین اصلها و مکانها که با ارزش ترین روییدنیها از آن به دست می آید استخراج کرد و نهال وجود او را در اصیل ترین و عزیزترین سرزمینها غرس کرد و شاخه های هستی او را از همان درختی که پیامبران را از آن آفرید به وجود آورد. از همان شجره ای که امینان درگاه خود را از آن برگزید. فرزندانش بهترین فرزندان اند و خاندانش بهترین خاندان و دودمانش بهترین دودمان ند.
منصب نبوت که مقام وساطت میان خداوند و بندگان اوست باید دارای ویژگی و خصوصیات والا باشد تا امر وصایت و هدایت الهی به خوبی محقق گردد. نقص و عیب در دودمان مانع از تأثیرپذیری از تعالیم الهی می شود. خواجه(ره) در بحث لزوم عصمت می گوید:
و یحب فی النبی العصمة لیحصل الوثوق فیحصل الغرض و عدم السهو و کلما ینفرعنه من دنائة الاباء و عهر الامهات.[5]
پیامبر باید معصوم باشد تا سخنان او قابل اعتماد بوده و از این رهگذر هدایت مردم که همانا غرض از ارسال رسل بود حاصل گردد و پیامبر نباید دچار سهو گردد و نباید صفاتی که باعث نفرت مردم می گردد از قبیل پستی پدران و ناپاکی مادران داشته باشد.
این نظر مورد تأیید شارح قوشجی اشعری نیز قرار گرفته[6] و دیگر متکلمان اسلامی از جمله فاضل مقداد بر این نکته تأکید دارند.[7]
ذیل آیه کریمه «لقد جاءکم رسول من انفسکم»[8] از نبی گرامی اسلام (ص) نقل شده است:
نسباً و صهراً و حسباً لیس فی آبائی من لدن آدم سفاح و کلنا بنکاح[9]
از جهت نسبی و سببی و حسبی در میان پدران من از حضرت آدم(ع) هرگز ناپاک دامنی نبوده و تمام دودمان ما از راه نکاح مشروع بوده است.
بر پاکی مادران و اجداد مادری آن حضرت (ص) نیز تصریح شده است؛ از جمله:
کتب للنبی علیه الصلاة والسلام خمسمأة ام فما وجدت فیهن سفاها و لاشیئاً مما کان من امر الجاهلیه[10]
برای نبی گرامی اسلام که بر او درود و سلام خدا، باد پانصد مادر نوشته شده که هرگز در میان آنان ناپاک دامنی و آنچه در زمان جاهلیت رواج داشته پیدا نکردم.
تربیت مخصوص نبی گرامی اسلام (ص)
امام علی(ع) درباره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام از دوران کودکی می فرماید:
لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان عظیماً اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره[11]
از همان زمان که رسول خدا (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد.
اما مراد از «اعظم ملک» را می توان از سخنان امام صادق(ع) به دست آورد. حضرت ذیل آیه کریمه «و کذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا»[12] می فرماید:
خلق والله اعظم من جبرئیل و میکائیل و قد کان مع رسول الله6 یخبره و یسدده و هو مع الأئمه یخبرهم و یسددهم[13]
به خدا سوگند، مخلوقی است بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل و او همواره با رسول خدا (ص) بود و او را آگاه ساخت و راهنمایی می نمود. او با امامان هست و آنها را آگاه می سازد و راهنمایی می نماید.
از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) نقل شده که فرمود:
سمعت رسول الله یقول: ما هممت بشیء مما کان اهل الجاهلیة یعملون به غیر مرتین کل ذلک یحول الله بینی و بین ما ارید من ذلک[14]
از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: هیچ گاه نخواستم کارهای رایج در زمان جاهلیت را انجام دهم مگر دو بار که در هر بار خداوند میان من و آنچه می خواستم حائلی قرار داد.
و امام صادق(ع) در باره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام می فرماید:
ان الله ادب محمداً (ص) فاحسن تأدیبه[15]
خداوند محمد(ص) را ادب نمود و چه خوب او را تربیت کرد.
فاستودعهم فی افضل مستودع و اقرهم فی خیر مستقر، تناسختهم کرائم الاصلاب الی مطهرات الارحام. کلما مضی منهم سلف قام منهم بدین الله خلف حتی افضت کرامة الله سبحانه و تعالی الی محمد(ص) فاخرجه من افضل المعاون منبتا و اعز الارومات مغرساً من الشجرة التی صدح منها انبیاءه و انتجب منها امناءه. عترته خیر العتر و اسرته خیر الاسر و شجرته خیر الشجر[4]
خداوند نطفه پاک پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت نهاد و در بهترین مکانها آنها را مستقر ساخت، صلب کریم پدران آنان را به رَحِم پاک مادران منتقل نمود. هرگاه یکی از آنان بدرود حیات می گفت، دیگری بعد از او برای پیشبرد دین خدا به پای خاست. تا اینکه این منصب بزرگ نبوت از جانب خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ به محمد(ص) رسید. او را از بهترین اصلها و مکانها که با ارزش ترین روییدنیها از آن به دست می آید استخراج کرد و نهال وجود او را در اصیل ترین و عزیزترین سرزمینها غرس کرد و شاخه های هستی او را از همان درختی که پیامبران را از آن آفرید به وجود آورد. از همان شجره ای که امینان درگاه خود را از آن برگزید. فرزندانش بهترین فرزندان اند و خاندانش بهترین خاندان و دودمانش بهترین دودمان ند.
منصب نبوت که مقام وساطت میان خداوند و بندگان اوست باید دارای ویژگی و خصوصیات والا باشد تا امر وصایت و هدایت الهی به خوبی محقق گردد. نقص و عیب در دودمان مانع از تأثیرپذیری از تعالیم الهی می شود. خواجه(ره) در بحث لزوم عصمت می گوید:
و یحب فی النبی العصمة لیحصل الوثوق فیحصل الغرض و عدم السهو و کلما ینفرعنه من دنائة الاباء و عهر الامهات.[5]
پیامبر باید معصوم باشد تا سخنان او قابل اعتماد بوده و از این رهگذر هدایت مردم که همانا غرض از ارسال رسل بود حاصل گردد و پیامبر نباید دچار سهو گردد و نباید صفاتی که باعث نفرت مردم می گردد از قبیل پستی پدران و ناپاکی مادران داشته باشد.
این نظر مورد تأیید شارح قوشجی اشعری نیز قرار گرفته[6] و دیگر متکلمان اسلامی از جمله فاضل مقداد بر این نکته تأکید دارند.[7]
ذیل آیه کریمه «لقد جاءکم رسول من انفسکم»[8] از نبی گرامی اسلام (ص) نقل شده است:
نسباً و صهراً و حسباً لیس فی آبائی من لدن آدم سفاح و کلنا بنکاح[9]
از جهت نسبی و سببی و حسبی در میان پدران من از حضرت آدم(ع) هرگز ناپاک دامنی نبوده و تمام دودمان ما از راه نکاح مشروع بوده است.
بر پاکی مادران و اجداد مادری آن حضرت (ص) نیز تصریح شده است؛ از جمله:
کتب للنبی علیه الصلاة والسلام خمسمأة ام فما وجدت فیهن سفاها و لاشیئاً مما کان من امر الجاهلیه[10]
برای نبی گرامی اسلام که بر او درود و سلام خدا، باد پانصد مادر نوشته شده که هرگز در میان آنان ناپاک دامنی و آنچه در زمان جاهلیت رواج داشته پیدا نکردم.
تربیت مخصوص نبی گرامی اسلام (ص)
امام علی(ع) درباره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام از دوران کودکی می فرماید:
لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان عظیماً اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره[11]
از همان زمان که رسول خدا (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد.
اما مراد از «اعظم ملک» را می توان از سخنان امام صادق(ع) به دست آورد. حضرت ذیل آیه کریمه «و کذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا»[12] می فرماید:
خلق والله اعظم من جبرئیل و میکائیل و قد کان مع رسول الله6 یخبره و یسدده و هو مع الأئمه یخبرهم و یسددهم[13]
به خدا سوگند، مخلوقی است بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل و او همواره با رسول خدا (ص) بود و او را آگاه ساخت و راهنمایی می نمود. او با امامان هست و آنها را آگاه می سازد و راهنمایی می نماید.
از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) نقل شده که فرمود:
سمعت رسول الله یقول: ما هممت بشیء مما کان اهل الجاهلیة یعملون به غیر مرتین کل ذلک یحول الله بینی و بین ما ارید من ذلک[14]
از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: هیچ گاه نخواستم کارهای رایج در زمان جاهلیت را انجام دهم مگر دو بار که در هر بار خداوند میان من و آنچه می خواستم حائلی قرار داد.
و امام صادق(ع) در باره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام می فرماید:
ان الله ادب محمداً (ص) فاحسن تأدیبه[15]
خداوند محمد(ص) را ادب نمود و چه خوب او را تربیت کرد.
امام علی(ع) درباره دودمان پاک نبی گرامی اسلام (ص) بیاناتی دارد و از آن جمله می فرماید:
فاستودعهم فی افضل مستودع و اقرهم فی خیر مستقر، تناسختهم کرائم الاصلاب الی مطهرات الارحام. کلما مضی منهم سلف قام منهم بدین الله خلف حتی افضت کرامة الله سبحانه و تعالی الی محمد(ص) فاخرجه من افضل المعاون منبتا و اعز الارومات مغرساً من الشجرة التی صدح منها انبیاءه و انتجب منها امناءه. عترته خیر العتر و اسرته خیر الاسر و شجرته خیر الشجر[4]
خداوند نطفه پاک پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت نهاد و در بهترین مکانها آنها را مستقر ساخت، صلب کریم پدران آنان را به رَحِم پاک مادران منتقل نمود. هرگاه یکی از آنان بدرود حیات می گفت، دیگری بعد از او برای پیشبرد دین خدا به پای خاست. تا اینکه این منصب بزرگ نبوت از جانب خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ به محمد(ص) رسید. او را از بهترین اصلها و مکانها که با ارزش ترین روییدنیها از آن به دست می آید استخراج کرد و نهال وجود او را در اصیل ترین و عزیزترین سرزمینها غرس کرد و شاخه های هستی او را از همان درختی که پیامبران را از آن آفرید به وجود آورد. از همان شجره ای که امینان درگاه خود را از آن برگزید. فرزندانش بهترین فرزندان اند و خاندانش بهترین خاندان و دودمانش بهترین دودمان ند.
منصب نبوت که مقام وساطت میان خداوند و بندگان اوست باید دارای ویژگی و خصوصیات والا باشد تا امر وصایت و هدایت الهی به خوبی محقق گردد. نقص و عیب در دودمان مانع از تأثیرپذیری از تعالیم الهی می شود. خواجه(ره) در بحث لزوم عصمت می گوید:
و یحب فی النبی العصمة لیحصل الوثوق فیحصل الغرض و عدم السهو و کلما ینفرعنه من دنائة الاباء و عهر الامهات.[5]
پیامبر باید معصوم باشد تا سخنان او قابل اعتماد بوده و از این رهگذر هدایت مردم که همانا غرض از ارسال رسل بود حاصل گردد و پیامبر نباید دچار سهو گردد و نباید صفاتی که باعث نفرت مردم می گردد از قبیل پستی پدران و ناپاکی مادران داشته باشد.
این نظر مورد تأیید شارح قوشجی اشعری نیز قرار گرفته[6] و دیگر متکلمان اسلامی از جمله فاضل مقداد بر این نکته تأکید دارند.[7]
ذیل آیه کریمه «لقد جاءکم رسول من انفسکم»[8] از نبی گرامی اسلام (ص) نقل شده است:
نسباً و صهراً و حسباً لیس فی آبائی من لدن آدم سفاح و کلنا بنکاح[9]
از جهت نسبی و سببی و حسبی در میان پدران من از حضرت آدم(ع) هرگز ناپاک دامنی نبوده و تمام دودمان ما از راه نکاح مشروع بوده است.
بر پاکی مادران و اجداد مادری آن حضرت (ص) نیز تصریح شده است؛ از جمله:
کتب للنبی علیه الصلاة والسلام خمسمأة ام فما وجدت فیهن سفاها و لاشیئاً مما کان من امر الجاهلیه[10]
برای نبی گرامی اسلام که بر او درود و سلام خدا، باد پانصد مادر نوشته شده که هرگز در میان آنان ناپاک دامنی و آنچه در زمان جاهلیت رواج داشته پیدا نکردم.
تربیت مخصوص نبی گرامی اسلام (ص)
امام علی(ع) درباره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام از دوران کودکی می فرماید:
لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان عظیماً اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره[11]
از همان زمان که رسول خدا (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد.
اما مراد از «اعظم ملک» را می توان از سخنان امام صادق(ع) به دست آورد. حضرت ذیل آیه کریمه «و کذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا»[12] می فرماید:
خلق والله اعظم من جبرئیل و میکائیل و قد کان مع رسول الله6 یخبره و یسدده و هو مع الأئمه یخبرهم و یسددهم[13]
به خدا سوگند، مخلوقی است بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل و او همواره با رسول خدا (ص) بود و او را آگاه ساخت و راهنمایی می نمود. او با امامان هست و آنها را آگاه می سازد و راهنمایی می نماید.
از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) نقل شده که فرمود:
سمعت رسول الله یقول: ما هممت بشیء مما کان اهل الجاهلیة یعملون به غیر مرتین کل ذلک یحول الله بینی و بین ما ارید من ذلک[14]
از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: هیچ گاه نخواستم کارهای رایج در زمان جاهلیت را انجام دهم مگر دو بار که در هر بار خداوند میان من و آنچه می خواستم حائلی قرار داد.
و امام صادق(ع) در باره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام می فرماید:
ان الله ادب محمداً (ص) فاحسن تأدیبه[15]
خداوند محمد(ص) را ادب نمود و چه خوب او را تربیت کرد.
فاستودعهم فی افضل مستودع و اقرهم فی خیر مستقر، تناسختهم کرائم الاصلاب الی مطهرات الارحام. کلما مضی منهم سلف قام منهم بدین الله خلف حتی افضت کرامة الله سبحانه و تعالی الی محمد(ص) فاخرجه من افضل المعاون منبتا و اعز الارومات مغرساً من الشجرة التی صدح منها انبیاءه و انتجب منها امناءه. عترته خیر العتر و اسرته خیر الاسر و شجرته خیر الشجر[4]
خداوند نطفه پاک پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت نهاد و در بهترین مکانها آنها را مستقر ساخت، صلب کریم پدران آنان را به رَحِم پاک مادران منتقل نمود. هرگاه یکی از آنان بدرود حیات می گفت، دیگری بعد از او برای پیشبرد دین خدا به پای خاست. تا اینکه این منصب بزرگ نبوت از جانب خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ به محمد(ص) رسید. او را از بهترین اصلها و مکانها که با ارزش ترین روییدنیها از آن به دست می آید استخراج کرد و نهال وجود او را در اصیل ترین و عزیزترین سرزمینها غرس کرد و شاخه های هستی او را از همان درختی که پیامبران را از آن آفرید به وجود آورد. از همان شجره ای که امینان درگاه خود را از آن برگزید. فرزندانش بهترین فرزندان اند و خاندانش بهترین خاندان و دودمانش بهترین دودمان ند.
منصب نبوت که مقام وساطت میان خداوند و بندگان اوست باید دارای ویژگی و خصوصیات والا باشد تا امر وصایت و هدایت الهی به خوبی محقق گردد. نقص و عیب در دودمان مانع از تأثیرپذیری از تعالیم الهی می شود. خواجه(ره) در بحث لزوم عصمت می گوید:
و یحب فی النبی العصمة لیحصل الوثوق فیحصل الغرض و عدم السهو و کلما ینفرعنه من دنائة الاباء و عهر الامهات.[5]
پیامبر باید معصوم باشد تا سخنان او قابل اعتماد بوده و از این رهگذر هدایت مردم که همانا غرض از ارسال رسل بود حاصل گردد و پیامبر نباید دچار سهو گردد و نباید صفاتی که باعث نفرت مردم می گردد از قبیل پستی پدران و ناپاکی مادران داشته باشد.
این نظر مورد تأیید شارح قوشجی اشعری نیز قرار گرفته[6] و دیگر متکلمان اسلامی از جمله فاضل مقداد بر این نکته تأکید دارند.[7]
ذیل آیه کریمه «لقد جاءکم رسول من انفسکم»[8] از نبی گرامی اسلام (ص) نقل شده است:
نسباً و صهراً و حسباً لیس فی آبائی من لدن آدم سفاح و کلنا بنکاح[9]
از جهت نسبی و سببی و حسبی در میان پدران من از حضرت آدم(ع) هرگز ناپاک دامنی نبوده و تمام دودمان ما از راه نکاح مشروع بوده است.
بر پاکی مادران و اجداد مادری آن حضرت (ص) نیز تصریح شده است؛ از جمله:
کتب للنبی علیه الصلاة والسلام خمسمأة ام فما وجدت فیهن سفاها و لاشیئاً مما کان من امر الجاهلیه[10]
برای نبی گرامی اسلام که بر او درود و سلام خدا، باد پانصد مادر نوشته شده که هرگز در میان آنان ناپاک دامنی و آنچه در زمان جاهلیت رواج داشته پیدا نکردم.
تربیت مخصوص نبی گرامی اسلام (ص)
امام علی(ع) درباره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام از دوران کودکی می فرماید:
لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان عظیماً اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره[11]
از همان زمان که رسول خدا (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد.
اما مراد از «اعظم ملک» را می توان از سخنان امام صادق(ع) به دست آورد. حضرت ذیل آیه کریمه «و کذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا»[12] می فرماید:
خلق والله اعظم من جبرئیل و میکائیل و قد کان مع رسول الله6 یخبره و یسدده و هو مع الأئمه یخبرهم و یسددهم[13]
به خدا سوگند، مخلوقی است بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل و او همواره با رسول خدا (ص) بود و او را آگاه ساخت و راهنمایی می نمود. او با امامان هست و آنها را آگاه می سازد و راهنمایی می نماید.
از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) نقل شده که فرمود:
سمعت رسول الله یقول: ما هممت بشیء مما کان اهل الجاهلیة یعملون به غیر مرتین کل ذلک یحول الله بینی و بین ما ارید من ذلک[14]
از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: هیچ گاه نخواستم کارهای رایج در زمان جاهلیت را انجام دهم مگر دو بار که در هر بار خداوند میان من و آنچه می خواستم حائلی قرار داد.
و امام صادق(ع) در باره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام می فرماید:
ان الله ادب محمداً (ص) فاحسن تأدیبه[15]
خداوند محمد(ص) را ادب نمود و چه خوب او را تربیت کرد.
محمد رضا قاسمي 

ساعت15:18---21 مهر 1391
پيامبر در17 ربي الاول سال العامل فيل در مكه به دنيا امد
1.پيامبر اكرم (ص) با عنايات خداوندي بوسيله بزرگترين فرشته (جبرئيل) از كودكي، شب و روز براي تخلق به اخلاق الله توجيه مي گشت.
2.در هر سال در كوه حرا خلوت مي گزيد و با خداوند سبحان به راز و نياز مي پرداخت و آمادگي و شايستگي دريافت وحي را تحصيل نمي نمود.
3.در خلوتهاي پيامبر (ص) و حضور پر راز و رمز آن حضرت در حرا، فقط علي (ع) او را ميديد. (همراه او بود.)
4. از دوران كودكي همانند فرزند كه به دنبال مادرش مي رود، علي (ع) به دنبال آن حضرت مي رفته و او هر روز اخلاقي از اخلاق عاليه – الهي را به او مي آموخت.
5.خداوند اخلاق عاليه همه بشريت را به او تعليم و براي تخلق به آن او را ياري مي فرمود.
6.پيامبر كرم (ص) باطل را شكافت و حق را آشكار و مردم را به سوي حق كه رشد و كمال بدون آن امكان پذير نيست، دعوت كرد.
7. ميلاد آن حضرت با كرامت بود يعني با نظر به شرافت و كرامت پدران و مادران آن حضرت، هيچ مزدي از انسان به پايه او نمي رسد.
8. شرافت خاص محيط ولادت آن حضرت كه مكه مكرمه بوده است.
9. امين در تلقي وحي و رساندن آن به مردم
10. دودمان او بهترين دودمان (ائمه معصومين و اولاد پاك و متقي آن بزرگوار)
11. درخت وجودش از بهترين درختان كه در حرم امن الهي روييده و خاستگاهش كريمترين و با فضيلت ترين خاستگاه است.
12.در معدن كرامت و بزرگواري متولد شده و در گهواره عفت و پاكيزگي رشد كرد.
13. پيامبر (ص) در نائره جنگ و هنگامه خطر آنچنان با صلابت و شجاعت و عظمت مي جنگيد كه ديگر مجاهدان او را سپر قرارداده و ايمن مي گشتند.
14. او براي اعتلاي كلمه الله ، بهترين عزيزان خود را به كام خطر مي فرستاد تا اصحاب از تيزي شمشير و نفوذ نيزه مصون بمانند.
15.رسول خدا (ص) بدون سستي و كوتاهي رسالت پروردگارش را رسانيد و در راه خدا با دشمنان بدون هيچ عذر تراشي جنگيد.
16.همدستي دشمنان در تكذيب رسالت پيامبر و اتحاد آنان در دشمني و كينه توزي عليه آن حضرت، هرگز موجب نشد كه او را از دعوت حق باز دارد.
17. پيامبر (ص)، دنيا و مظاهر فريبنده آن را كوچك شمرد و در چشم ديگران، ناچيز جلوه داد. آن را خوار شمرد و در نزد ديگران خوار و بي ارزش معرفي كرد.
18. زندگي پيامبر (ص) بهترين الگوست براي كسي كه در زندگي سرمشقي بطلبد و مايه فخر و بزرگي است براي كسي كه خواهان بزرگواري باشد.
19.رسول خدا (ص) با شكمي گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جسم و جان بر آخرت وارد شد او سنگي بر روي سنگ نگذاشت (خانه اي براي خود نساخت) تا به لقاي الهي شتافت.
20.غم رحلت و فقدان پيامبر (ص) چنان سنگين و ناگوار است كه هر مصيبتي پيش از آن و پس از آن، در برابرش ناچيز است.
21.دوستان واقعي پيامبر (ص) كساني هستند كه خدا را اطاعت كنند اگر چه پيوند خويشاوندي آنان دور باشد.
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
1.پيامبر اكرم (ص) با عنايات خداوندي بوسيله بزرگترين فرشته (جبرئيل) از كودكي، شب و روز براي تخلق به اخلاق الله توجيه مي گشت.
2.در هر سال در كوه حرا خلوت مي گزيد و با خداوند سبحان به راز و نياز مي پرداخت و آمادگي و شايستگي دريافت وحي را تحصيل نمي نمود.
3.در خلوتهاي پيامبر (ص) و حضور پر راز و رمز آن حضرت در حرا، فقط علي (ع) او را ميديد. (همراه او بود.)
4. از دوران كودكي همانند فرزند كه به دنبال مادرش مي رود، علي (ع) به دنبال آن حضرت مي رفته و او هر روز اخلاقي از اخلاق عاليه – الهي را به او مي آموخت.
5.خداوند اخلاق عاليه همه بشريت را به او تعليم و براي تخلق به آن او را ياري مي فرمود.
6.پيامبر كرم (ص) باطل را شكافت و حق را آشكار و مردم را به سوي حق كه رشد و كمال بدون آن امكان پذير نيست، دعوت كرد.
7. ميلاد آن حضرت با كرامت بود يعني با نظر به شرافت و كرامت پدران و مادران آن حضرت، هيچ مزدي از انسان به پايه او نمي رسد.
8. شرافت خاص محيط ولادت آن حضرت كه مكه مكرمه بوده است.
9. امين در تلقي وحي و رساندن آن به مردم
10. دودمان او بهترين دودمان (ائمه معصومين و اولاد پاك و متقي آن بزرگوار)
11. درخت وجودش از بهترين درختان كه در حرم امن الهي روييده و خاستگاهش كريمترين و با فضيلت ترين خاستگاه است.
12.در معدن كرامت و بزرگواري متولد شده و در گهواره عفت و پاكيزگي رشد كرد.
13. پيامبر (ص) در نائره جنگ و هنگامه خطر آنچنان با صلابت و شجاعت و عظمت مي جنگيد كه ديگر مجاهدان او را سپر قرارداده و ايمن مي گشتند.
14. او براي اعتلاي كلمه الله ، بهترين عزيزان خود را به كام خطر مي فرستاد تا اصحاب از تيزي شمشير و نفوذ نيزه مصون بمانند.
15.رسول خدا (ص) بدون سستي و كوتاهي رسالت پروردگارش را رسانيد و در راه خدا با دشمنان بدون هيچ عذر تراشي جنگيد.
16.همدستي دشمنان در تكذيب رسالت پيامبر و اتحاد آنان در دشمني و كينه توزي عليه آن حضرت، هرگز موجب نشد كه او را از دعوت حق باز دارد.
17. پيامبر (ص)، دنيا و مظاهر فريبنده آن را كوچك شمرد و در چشم ديگران، ناچيز جلوه داد. آن را خوار شمرد و در نزد ديگران خوار و بي ارزش معرفي كرد.
18. زندگي پيامبر (ص) بهترين الگوست براي كسي كه در زندگي سرمشقي بطلبد و مايه فخر و بزرگي است براي كسي كه خواهان بزرگواري باشد.
19.رسول خدا (ص) با شكمي گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جسم و جان بر آخرت وارد شد او سنگي بر روي سنگ نگذاشت (خانه اي براي خود نساخت) تا به لقاي الهي شتافت.
20.غم رحلت و فقدان پيامبر (ص) چنان سنگين و ناگوار است كه هر مصيبتي پيش از آن و پس از آن، در برابرش ناچيز است.
21.دوستان واقعي پيامبر (ص) كساني هستند كه خدا را اطاعت كنند اگر چه پيوند خويشاوندي آنان دور باشد.
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
امام علی(ع) درباره دودمان پاک نبی گرامی اسلام (ص) بیاناتی دارد و از آن جمله می فرماید:
فاستودعهم فی افضل مستودع و اقرهم فی خیر مستقر، تناسختهم کرائم الاصلاب الی مطهرات الارحام. کلما مضی منهم سلف قام منهم بدین الله خلف حتی افضت کرامة الله سبحانه و تعالی الی محمد(ص) فاخرجه من افضل المعاون منبتا و اعز الارومات مغرساً من الشجرة التی صدح منها انبیاءه و انتجب منها امناءه. عترته خیر العتر و اسرته خیر الاسر و شجرته خیر الشجر[4]
خداوند نطفه پاک پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت نهاد و در بهترین مکانها آنها را مستقر ساخت، صلب کریم پدران آنان را به رَحِم پاک مادران منتقل نمود. هرگاه یکی از آنان بدرود حیات می گفت، دیگری بعد از او برای پیشبرد دین خدا به پای خاست. تا اینکه این منصب بزرگ نبوت از جانب خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ به محمد(ص) رسید. او را از بهترین اصلها و مکانها که با ارزش ترین روییدنیها از آن به دست می آید استخراج کرد و نهال وجود او را در اصیل ترین و عزیزترین سرزمینها غرس کرد و شاخه های هستی او را از همان درختی که پیامبران را از آن آفرید به وجود آورد. از همان شجره ای که امینان درگاه خود را از آن برگزید. فرزندانش بهترین فرزندان اند و خاندانش بهترین خاندان و دودمانش بهترین دودمان ند.
منصب نبوت که مقام وساطت میان خداوند و بندگان اوست باید دارای ویژگی و خصوصیات والا باشد تا امر وصایت و هدایت الهی به خوبی محقق گردد. نقص و عیب در دودمان مانع از تأثیرپذیری از تعالیم الهی می شود. خواجه(ره) در بحث لزوم عصمت می گوید:
و یحب فی النبی العصمة لیحصل الوثوق فیحصل الغرض و عدم السهو و کلما ینفرعنه من دنائة الاباء و عهر الامهات.[5]
پیامبر باید معصوم باشد تا سخنان او قابل اعتماد بوده و از این رهگذر هدایت مردم که همانا غرض از ارسال رسل بود حاصل گردد و پیامبر نباید دچار سهو گردد و نباید صفاتی که باعث نفرت مردم می گردد از قبیل پستی پدران و ناپاکی مادران داشته باشد.
این نظر مورد تأیید شارح قوشجی اشعری نیز قرار گرفته[6] و دیگر متکلمان اسلامی از جمله فاضل مقداد بر این نکته تأکید دارند.[7]
ذیل آیه کریمه «لقد جاءکم رسول من انفسکم»[8] از نبی گرامی اسلام (ص) نقل شده است:
نسباً و صهراً و حسباً لیس فی آبائی من لدن آدم سفاح و کلنا بنکاح[9]
از جهت نسبی و سببی و حسبی در میان پدران من از حضرت آدم(ع) هرگز ناپاک دامنی نبوده و تمام دودمان ما از راه نکاح مشروع بوده است.
بر پاکی مادران و اجداد مادری آن حضرت (ص) نیز تصریح شده است؛ از جمله:
کتب للنبی علیه الصلاة والسلام خمسمأة ام فما وجدت فیهن سفاها و لاشیئاً مما کان من امر الجاهلیه[10]
برای نبی گرامی اسلام که بر او درود و سلام خدا، باد پانصد مادر نوشته شده که هرگز در میان آنان ناپاک دامنی و آنچه در زمان جاهلیت رواج داشته پیدا نکردم.
تربیت مخصوص نبی گرامی اسلام (ص)
امام علی(ع) درباره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام از دوران کودکی می فرماید:
لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان عظیماً اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره[11]
از همان زمان که رسول خدا (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد.
اما مراد از «اعظم ملک» را می توان از سخنان امام صادق(ع) به دست آورد. حضرت ذیل آیه کریمه «و کذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا»[12] می فرماید:
خلق والله اعظم من جبرئیل و میکائیل و قد کان مع رسول الله6 یخبره و یسدده و هو مع الأئمه یخبرهم و یسددهم[13]
به خدا سوگند، مخلوقی است بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل و او همواره با رسول خدا (ص) بود و او را آگاه ساخت و راهنمایی می نمود. او با امامان هست و آنها را آگاه می سازد و راهنمایی می نماید.
از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) نقل شده که فرمود:
سمعت رسول الله یقول: ما هممت بشیء مما کان اهل الجاهلیة یعملون به غیر مرتین کل ذلک یحول الله بینی و بین ما ارید من ذلک[14]
از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: هیچ گاه نخواستم کارهای رایج در زمان جاهلیت را انجام دهم مگر دو بار که در هر بار خداوند میان من و آنچه می خواستم حائلی قرار داد.
و امام صادق(ع) در باره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام می فرماید:
ان الله ادب محمداً (ص) فاحسن تأدیبه[15]
خداوند محمد(ص) را ادب نمود و چه خوب او را تربیت کرد.
فاستودعهم فی افضل مستودع و اقرهم فی خیر مستقر، تناسختهم کرائم الاصلاب الی مطهرات الارحام. کلما مضی منهم سلف قام منهم بدین الله خلف حتی افضت کرامة الله سبحانه و تعالی الی محمد(ص) فاخرجه من افضل المعاون منبتا و اعز الارومات مغرساً من الشجرة التی صدح منها انبیاءه و انتجب منها امناءه. عترته خیر العتر و اسرته خیر الاسر و شجرته خیر الشجر[4]
خداوند نطفه پاک پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت نهاد و در بهترین مکانها آنها را مستقر ساخت، صلب کریم پدران آنان را به رَحِم پاک مادران منتقل نمود. هرگاه یکی از آنان بدرود حیات می گفت، دیگری بعد از او برای پیشبرد دین خدا به پای خاست. تا اینکه این منصب بزرگ نبوت از جانب خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ به محمد(ص) رسید. او را از بهترین اصلها و مکانها که با ارزش ترین روییدنیها از آن به دست می آید استخراج کرد و نهال وجود او را در اصیل ترین و عزیزترین سرزمینها غرس کرد و شاخه های هستی او را از همان درختی که پیامبران را از آن آفرید به وجود آورد. از همان شجره ای که امینان درگاه خود را از آن برگزید. فرزندانش بهترین فرزندان اند و خاندانش بهترین خاندان و دودمانش بهترین دودمان ند.
منصب نبوت که مقام وساطت میان خداوند و بندگان اوست باید دارای ویژگی و خصوصیات والا باشد تا امر وصایت و هدایت الهی به خوبی محقق گردد. نقص و عیب در دودمان مانع از تأثیرپذیری از تعالیم الهی می شود. خواجه(ره) در بحث لزوم عصمت می گوید:
و یحب فی النبی العصمة لیحصل الوثوق فیحصل الغرض و عدم السهو و کلما ینفرعنه من دنائة الاباء و عهر الامهات.[5]
پیامبر باید معصوم باشد تا سخنان او قابل اعتماد بوده و از این رهگذر هدایت مردم که همانا غرض از ارسال رسل بود حاصل گردد و پیامبر نباید دچار سهو گردد و نباید صفاتی که باعث نفرت مردم می گردد از قبیل پستی پدران و ناپاکی مادران داشته باشد.
این نظر مورد تأیید شارح قوشجی اشعری نیز قرار گرفته[6] و دیگر متکلمان اسلامی از جمله فاضل مقداد بر این نکته تأکید دارند.[7]
ذیل آیه کریمه «لقد جاءکم رسول من انفسکم»[8] از نبی گرامی اسلام (ص) نقل شده است:
نسباً و صهراً و حسباً لیس فی آبائی من لدن آدم سفاح و کلنا بنکاح[9]
از جهت نسبی و سببی و حسبی در میان پدران من از حضرت آدم(ع) هرگز ناپاک دامنی نبوده و تمام دودمان ما از راه نکاح مشروع بوده است.
بر پاکی مادران و اجداد مادری آن حضرت (ص) نیز تصریح شده است؛ از جمله:
کتب للنبی علیه الصلاة والسلام خمسمأة ام فما وجدت فیهن سفاها و لاشیئاً مما کان من امر الجاهلیه[10]
برای نبی گرامی اسلام که بر او درود و سلام خدا، باد پانصد مادر نوشته شده که هرگز در میان آنان ناپاک دامنی و آنچه در زمان جاهلیت رواج داشته پیدا نکردم.
تربیت مخصوص نبی گرامی اسلام (ص)
امام علی(ع) درباره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام از دوران کودکی می فرماید:
لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان عظیماً اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره[11]
از همان زمان که رسول خدا (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد.
اما مراد از «اعظم ملک» را می توان از سخنان امام صادق(ع) به دست آورد. حضرت ذیل آیه کریمه «و کذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا»[12] می فرماید:
خلق والله اعظم من جبرئیل و میکائیل و قد کان مع رسول الله6 یخبره و یسدده و هو مع الأئمه یخبرهم و یسددهم[13]
به خدا سوگند، مخلوقی است بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل و او همواره با رسول خدا (ص) بود و او را آگاه ساخت و راهنمایی می نمود. او با امامان هست و آنها را آگاه می سازد و راهنمایی می نماید.
از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) نقل شده که فرمود:
سمعت رسول الله یقول: ما هممت بشیء مما کان اهل الجاهلیة یعملون به غیر مرتین کل ذلک یحول الله بینی و بین ما ارید من ذلک[14]
از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: هیچ گاه نخواستم کارهای رایج در زمان جاهلیت را انجام دهم مگر دو بار که در هر بار خداوند میان من و آنچه می خواستم حائلی قرار داد.
و امام صادق(ع) در باره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام می فرماید:
ان الله ادب محمداً (ص) فاحسن تأدیبه[15]
خداوند محمد(ص) را ادب نمود و چه خوب او را تربیت کرد.
امام علی(ع) درباره دودمان پاک نبی گرامی اسلام (ص) بیاناتی دارد و از آن جمله می فرماید:
فاستودعهم فی افضل مستودع و اقرهم فی خیر مستقر، تناسختهم کرائم الاصلاب الی مطهرات الارحام. کلما مضی منهم سلف قام منهم بدین الله خلف حتی افضت کرامة الله سبحانه و تعالی الی محمد(ص) فاخرجه من افضل المعاون منبتا و اعز الارومات مغرساً من الشجرة التی صدح منها انبیاءه و انتجب منها امناءه. عترته خیر العتر و اسرته خیر الاسر و شجرته خیر الشجر[4]
خداوند نطفه پاک پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت نهاد و در بهترین مکانها آنها را مستقر ساخت، صلب کریم پدران آنان را به رَحِم پاک مادران منتقل نمود. هرگاه یکی از آنان بدرود حیات می گفت، دیگری بعد از او برای پیشبرد دین خدا به پای خاست. تا اینکه این منصب بزرگ نبوت از جانب خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ به محمد(ص) رسید. او را از بهترین اصلها و مکانها که با ارزش ترین روییدنیها از آن به دست می آید استخراج کرد و نهال وجود او را در اصیل ترین و عزیزترین سرزمینها غرس کرد و شاخه های هستی او را از همان درختی که پیامبران را از آن آفرید به وجود آورد. از همان شجره ای که امینان درگاه خود را از آن برگزید. فرزندانش بهترین فرزندان اند و خاندانش بهترین خاندان و دودمانش بهترین دودمان ند.
منصب نبوت که مقام وساطت میان خداوند و بندگان اوست باید دارای ویژگی و خصوصیات والا باشد تا امر وصایت و هدایت الهی به خوبی محقق گردد. نقص و عیب در دودمان مانع از تأثیرپذیری از تعالیم الهی می شود. خواجه(ره) در بحث لزوم عصمت می گوید:
و یحب فی النبی العصمة لیحصل الوثوق فیحصل الغرض و عدم السهو و کلما ینفرعنه من دنائة الاباء و عهر الامهات.[5]
پیامبر باید معصوم باشد تا سخنان او قابل اعتماد بوده و از این رهگذر هدایت مردم که همانا غرض از ارسال رسل بود حاصل گردد و پیامبر نباید دچار سهو گردد و نباید صفاتی که باعث نفرت مردم می گردد از قبیل پستی پدران و ناپاکی مادران داشته باشد.
این نظر مورد تأیید شارح قوشجی اشعری نیز قرار گرفته[6] و دیگر متکلمان اسلامی از جمله فاضل مقداد بر این نکته تأکید دارند.[7]
ذیل آیه کریمه «لقد جاءکم رسول من انفسکم»[8] از نبی گرامی اسلام (ص) نقل شده است:
نسباً و صهراً و حسباً لیس فی آبائی من لدن آدم سفاح و کلنا بنکاح[9]
از جهت نسبی و سببی و حسبی در میان پدران من از حضرت آدم(ع) هرگز ناپاک دامنی نبوده و تمام دودمان ما از راه نکاح مشروع بوده است.
بر پاکی مادران و اجداد مادری آن حضرت (ص) نیز تصریح شده است؛ از جمله:
کتب للنبی علیه الصلاة والسلام خمسمأة ام فما وجدت فیهن سفاها و لاشیئاً مما کان من امر الجاهلیه[10]
برای نبی گرامی اسلام که بر او درود و سلام خدا، باد پانصد مادر نوشته شده که هرگز در میان آنان ناپاک دامنی و آنچه در زمان جاهلیت رواج داشته پیدا نکردم.
تربیت مخصوص نبی گرامی اسلام (ص)
امام علی(ع) درباره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام از دوران کودکی می فرماید:
لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان عظیماً اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره[11]
از همان زمان که رسول خدا (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد.
اما مراد از «اعظم ملک» را می توان از سخنان امام صادق(ع) به دست آورد. حضرت ذیل آیه کریمه «و کذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا»[12] می فرماید:
خلق والله اعظم من جبرئیل و میکائیل و قد کان مع رسول الله6 یخبره و یسدده و هو مع الأئمه یخبرهم و یسددهم[13]
به خدا سوگند، مخلوقی است بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل و او همواره با رسول خدا (ص) بود و او را آگاه ساخت و راهنمایی می نمود. او با امامان هست و آنها را آگاه می سازد و راهنمایی می نماید.
از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) نقل شده که فرمود:
سمعت رسول الله یقول: ما هممت بشیء مما کان اهل الجاهلیة یعملون به غیر مرتین کل ذلک یحول الله بینی و بین ما ارید من ذلک[14]
از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: هیچ گاه نخواستم کارهای رایج در زمان جاهلیت را انجام دهم مگر دو بار که در هر بار خداوند میان من و آنچه می خواستم حائلی قرار داد.
و امام صادق(ع) در باره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام می فرماید:
ان الله ادب محمداً (ص) فاحسن تأدیبه[15]
خداوند محمد(ص) را ادب نمود و چه خوب او را تربیت کرد.
فاستودعهم فی افضل مستودع و اقرهم فی خیر مستقر، تناسختهم کرائم الاصلاب الی مطهرات الارحام. کلما مضی منهم سلف قام منهم بدین الله خلف حتی افضت کرامة الله سبحانه و تعالی الی محمد(ص) فاخرجه من افضل المعاون منبتا و اعز الارومات مغرساً من الشجرة التی صدح منها انبیاءه و انتجب منها امناءه. عترته خیر العتر و اسرته خیر الاسر و شجرته خیر الشجر[4]
خداوند نطفه پاک پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت نهاد و در بهترین مکانها آنها را مستقر ساخت، صلب کریم پدران آنان را به رَحِم پاک مادران منتقل نمود. هرگاه یکی از آنان بدرود حیات می گفت، دیگری بعد از او برای پیشبرد دین خدا به پای خاست. تا اینکه این منصب بزرگ نبوت از جانب خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ به محمد(ص) رسید. او را از بهترین اصلها و مکانها که با ارزش ترین روییدنیها از آن به دست می آید استخراج کرد و نهال وجود او را در اصیل ترین و عزیزترین سرزمینها غرس کرد و شاخه های هستی او را از همان درختی که پیامبران را از آن آفرید به وجود آورد. از همان شجره ای که امینان درگاه خود را از آن برگزید. فرزندانش بهترین فرزندان اند و خاندانش بهترین خاندان و دودمانش بهترین دودمان ند.
منصب نبوت که مقام وساطت میان خداوند و بندگان اوست باید دارای ویژگی و خصوصیات والا باشد تا امر وصایت و هدایت الهی به خوبی محقق گردد. نقص و عیب در دودمان مانع از تأثیرپذیری از تعالیم الهی می شود. خواجه(ره) در بحث لزوم عصمت می گوید:
و یحب فی النبی العصمة لیحصل الوثوق فیحصل الغرض و عدم السهو و کلما ینفرعنه من دنائة الاباء و عهر الامهات.[5]
پیامبر باید معصوم باشد تا سخنان او قابل اعتماد بوده و از این رهگذر هدایت مردم که همانا غرض از ارسال رسل بود حاصل گردد و پیامبر نباید دچار سهو گردد و نباید صفاتی که باعث نفرت مردم می گردد از قبیل پستی پدران و ناپاکی مادران داشته باشد.
این نظر مورد تأیید شارح قوشجی اشعری نیز قرار گرفته[6] و دیگر متکلمان اسلامی از جمله فاضل مقداد بر این نکته تأکید دارند.[7]
ذیل آیه کریمه «لقد جاءکم رسول من انفسکم»[8] از نبی گرامی اسلام (ص) نقل شده است:
نسباً و صهراً و حسباً لیس فی آبائی من لدن آدم سفاح و کلنا بنکاح[9]
از جهت نسبی و سببی و حسبی در میان پدران من از حضرت آدم(ع) هرگز ناپاک دامنی نبوده و تمام دودمان ما از راه نکاح مشروع بوده است.
بر پاکی مادران و اجداد مادری آن حضرت (ص) نیز تصریح شده است؛ از جمله:
کتب للنبی علیه الصلاة والسلام خمسمأة ام فما وجدت فیهن سفاها و لاشیئاً مما کان من امر الجاهلیه[10]
برای نبی گرامی اسلام که بر او درود و سلام خدا، باد پانصد مادر نوشته شده که هرگز در میان آنان ناپاک دامنی و آنچه در زمان جاهلیت رواج داشته پیدا نکردم.
تربیت مخصوص نبی گرامی اسلام (ص)
امام علی(ع) درباره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام از دوران کودکی می فرماید:
لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان عظیماً اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره[11]
از همان زمان که رسول خدا (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد.
اما مراد از «اعظم ملک» را می توان از سخنان امام صادق(ع) به دست آورد. حضرت ذیل آیه کریمه «و کذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا»[12] می فرماید:
خلق والله اعظم من جبرئیل و میکائیل و قد کان مع رسول الله6 یخبره و یسدده و هو مع الأئمه یخبرهم و یسددهم[13]
به خدا سوگند، مخلوقی است بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل و او همواره با رسول خدا (ص) بود و او را آگاه ساخت و راهنمایی می نمود. او با امامان هست و آنها را آگاه می سازد و راهنمایی می نماید.
از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) نقل شده که فرمود:
سمعت رسول الله یقول: ما هممت بشیء مما کان اهل الجاهلیة یعملون به غیر مرتین کل ذلک یحول الله بینی و بین ما ارید من ذلک[14]
از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: هیچ گاه نخواستم کارهای رایج در زمان جاهلیت را انجام دهم مگر دو بار که در هر بار خداوند میان من و آنچه می خواستم حائلی قرار داد.
و امام صادق(ع) در باره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام می فرماید:
ان الله ادب محمداً (ص) فاحسن تأدیبه[15]
خداوند محمد(ص) را ادب نمود و چه خوب او را تربیت کرد.
محمد رضا قاسمي 

ساعت15:12---21 مهر 1391
پيامبر در روز 17 ربي الاول سال العامل فيل در مكه به دنيا امد.
1.پيامبر اكرم (ص) با عنايات خداوندي بوسيله بزرگترين فرشته (جبرئيل) از كودكي، شب و روز براي تخلق به اخلاق الله توجيه مي گشت.
2.در هر سال در كوه حرا خلوت مي گزيد و با خداوند سبحان به راز و نياز مي پرداخت و آمادگي و شايستگي دريافت وحي را تحصيل نمي نمود.
3.در خلوتهاي پيامبر (ص) و حضور پر راز و رمز آن حضرت در حرا، فقط علي (ع) او را ميديد. (همراه او بود.)
4.از دوران كودكي همانند فرزند كه به دنبال مادرش مي رود، علي (ع) به دنبال آن حضرت مي رفته و او هر روز اخلاقي از اخلاق عاليه – الهي را به او مي آموخت.
5.خداوند اخلاق عاليه همه بشريت را به او تعليم و براي تخلق به آن او را ياري مي فرمود.
6.پيامبر كرم (ص) باطل را شكافت و حق را آشكار و مردم را به سوي حق كه رشد و كمال بدون آن امكان پذير نيست، دعوت كرد.
7.ميلاد آن حضرت با كرامت بود يعني با نظر به شرافت و كرامت پدران و مادران آن حضرت، هيچ مزدي از انسان به پايه او نمي رسد.
8.شرافت خاص محيط ولادت آن حضرت كه مكه مكرمه بوده است.
9. امين در تلقي وحي و رساندن آن به مردم
10.دودمان او بهترين دودمان (ائمه معصومين و اولاد پاك و متقي آن بزرگوار)
11.درخت وجودش از بهترين درختان كه در حرم امن الهي روييده و خاستگاهش كريمترين و با فضيلت ترين خاستگاه است.
12.در معدن كرامت و بزرگواري متولد شده و در گهواره عفت و پاكيزگي رشد كرد.
13.پيامبر (ص) در نائره جنگ و هنگامه خطر آنچنان با صلابت و شجاعت و عظمت مي جنگيد كه ديگر مجاهدان او را سپر قرارداده و ايمن مي گشتند.
14.او براي اعتلاي كلمه الله ، بهترين عزيزان خود را به كام خطر مي فرستاد تا اصحاب از تيزي شمشير و نفوذ نيزه مصون بمانند.
15.رسول خدا (ص) بدون سستي و كوتاهي رسالت پروردگارش را رسانيد و در راه خدا با دشمنان بدون هيچ عذر تراشي جنگيد.
16_همدستي دشمنان در تكذيب رسالت پيامبر و اتحاد آنان در دشمني و كينه توزي عليه آن حضرت، هرگز موجب نشد كه او را از دعوت حق باز دارد.
17.پيامبر (ص)، دنيا و مظاهر فريبنده آن را كوچك شمرد و در چشم ديگران، ناچيز جلوه داد. آن را خوار شمرد و در نزد ديگران خوار و بي ارزش معرفي كرد.
18.زندگي پيامبر (ص) بهترين الگوست براي كسي كه در زندگي سرمشقي بطلبد و مايه فخر و بزرگي است براي كسي كه خواهان بزرگواري باشد.
19 رسول خدا (ص) با شكمي گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جسم و جان بر آخرت وارد شد او سنگي بر روي سنگ نگذاشت (خانه اي براي خود نساخت) تا به لقاي الهي شتافت.
20. غم رحلت و فقدان پيامبر (ص) چنان سنگين و ناگوار است كه هر مصيبتي پيش از آن و پس از آن، در برابرش ناچيز است.
21.دوستان واقعي پيامبر (ص) كساني هستند كه خدا را اطاعت كنند اگر چه پيوند خويشاوندي آنان دور باشد.
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
1.پيامبر اكرم (ص) با عنايات خداوندي بوسيله بزرگترين فرشته (جبرئيل) از كودكي، شب و روز براي تخلق به اخلاق الله توجيه مي گشت.
2.در هر سال در كوه حرا خلوت مي گزيد و با خداوند سبحان به راز و نياز مي پرداخت و آمادگي و شايستگي دريافت وحي را تحصيل نمي نمود.
3.در خلوتهاي پيامبر (ص) و حضور پر راز و رمز آن حضرت در حرا، فقط علي (ع) او را ميديد. (همراه او بود.)
4.از دوران كودكي همانند فرزند كه به دنبال مادرش مي رود، علي (ع) به دنبال آن حضرت مي رفته و او هر روز اخلاقي از اخلاق عاليه – الهي را به او مي آموخت.
5.خداوند اخلاق عاليه همه بشريت را به او تعليم و براي تخلق به آن او را ياري مي فرمود.
6.پيامبر كرم (ص) باطل را شكافت و حق را آشكار و مردم را به سوي حق كه رشد و كمال بدون آن امكان پذير نيست، دعوت كرد.
7.ميلاد آن حضرت با كرامت بود يعني با نظر به شرافت و كرامت پدران و مادران آن حضرت، هيچ مزدي از انسان به پايه او نمي رسد.
8.شرافت خاص محيط ولادت آن حضرت كه مكه مكرمه بوده است.
9. امين در تلقي وحي و رساندن آن به مردم
10.دودمان او بهترين دودمان (ائمه معصومين و اولاد پاك و متقي آن بزرگوار)
11.درخت وجودش از بهترين درختان كه در حرم امن الهي روييده و خاستگاهش كريمترين و با فضيلت ترين خاستگاه است.
12.در معدن كرامت و بزرگواري متولد شده و در گهواره عفت و پاكيزگي رشد كرد.
13.پيامبر (ص) در نائره جنگ و هنگامه خطر آنچنان با صلابت و شجاعت و عظمت مي جنگيد كه ديگر مجاهدان او را سپر قرارداده و ايمن مي گشتند.
14.او براي اعتلاي كلمه الله ، بهترين عزيزان خود را به كام خطر مي فرستاد تا اصحاب از تيزي شمشير و نفوذ نيزه مصون بمانند.
15.رسول خدا (ص) بدون سستي و كوتاهي رسالت پروردگارش را رسانيد و در راه خدا با دشمنان بدون هيچ عذر تراشي جنگيد.
16_همدستي دشمنان در تكذيب رسالت پيامبر و اتحاد آنان در دشمني و كينه توزي عليه آن حضرت، هرگز موجب نشد كه او را از دعوت حق باز دارد.
17.پيامبر (ص)، دنيا و مظاهر فريبنده آن را كوچك شمرد و در چشم ديگران، ناچيز جلوه داد. آن را خوار شمرد و در نزد ديگران خوار و بي ارزش معرفي كرد.
18.زندگي پيامبر (ص) بهترين الگوست براي كسي كه در زندگي سرمشقي بطلبد و مايه فخر و بزرگي است براي كسي كه خواهان بزرگواري باشد.
19 رسول خدا (ص) با شكمي گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جسم و جان بر آخرت وارد شد او سنگي بر روي سنگ نگذاشت (خانه اي براي خود نساخت) تا به لقاي الهي شتافت.
20. غم رحلت و فقدان پيامبر (ص) چنان سنگين و ناگوار است كه هر مصيبتي پيش از آن و پس از آن، در برابرش ناچيز است.
21.دوستان واقعي پيامبر (ص) كساني هستند كه خدا را اطاعت كنند اگر چه پيوند خويشاوندي آنان دور باشد.
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
ازنظر امام علی: علي (ع) در بسياري از خطبه ها و نامههاي خويش به سرشت پاک و طينت نوراني پيامبر (ص) اشاره کرده آن حضرت را بدين ويژگي والا مي ستايد . شرافت نسب وپاکي وفضيلت نياکان ونيز عظمت وشرافت دودمان پيامبر (ص) از جمله صفاتي است که امير المؤمنين آنها را بيان ميکند. آن حضرت ميفرمايد : «تا اينکه کرامت خداوند در اعزام پيامبران، به حضرت محمد (ص) منتهي گشت خداوند آن وجود مقدس را از بهترين معادن روياننده و اصيلترين و عزيزترين اصول و ريشهها آفريد. او از همان شجرهي طيبهاي که ديگر پيامبران و امينان خود را از آن آفريد، به وجود آورد. عترت او بهترين عترتهاست و دودمانش بهترين دودمانها. درخت وجودش از بهترين درختان که در حرم روييده و رشد و نمو کرده است و در آغوش خانوادهاي کريم و با فضيلت بزرگ شد. شاخههاي بلند آن سربه فلک کشيده و ثمره آن غير قابل وصول است .» يعني براي عترت پيامبر (ص) شاخههايي است بلند ( در معرفت،کرم، تقوي، حکمت و عرفان) و ثمري است غير قابل وصول به اين معنا که محصول زندگي پرخير و برکت عترت پيامبر بالاتر و با عظمت تر از آن است که از درخت حيات مردم معمولي بر آيد .
پيامبر(ص) پيشواي پارسايان و وسيلهي بينايي و بصيرت براي هدايت جويان است او چراغي با نور درخشان و ستارهاي فروزان است ... در خطبهي ديگر ميفرمايد : «خداوند سبحان پيامبر اکرم را از درخت انبياء وچراغدان روشنايي و پيشاني عظمت و از ناف بطحا ء و چراغهاي روشنگر و سرچشمههاي حکمت آفريد.»
در کلام ديگري مي فرمايد : «پيامبر بهترين آفريدگان در خردسالي و طفوليت ، و در سن کمال و پيري نجيبترين و بزرگوارترين مردم است اخلاقش ازهمه پاکان پاکتر و باران کرمش از هر چيزي بادوامتر بود.»
اميرالمؤمنين (ع) در بيان ديگري دربارهي سرشت پاک و نسل مطهر پيامبر(ص)، سخني نويد بخش دارد که مايهي اميد و شادماني دلدادگان وعاشقان پيامبر رحمت است.
سخن حضرت اين است : « قرار گاه پيامبر (ص) بهترين قرار گاه وخاندان او شريف ترين پايگاه است. در معدن کرامت و بزرگواري و مهدهاي عفت و پاکيزگي رشد کرد. دلهاي نيکوکاران شيفتهي او گشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد. خداوند به برکت وجود او کينهها را مدفون و آتش خصومتها را خاموش نمود.»
اين جملهي امام علي (ع) که مي فرمايد: دلهاي نيکوکاران شيفتهي اوگشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد ، بارقهي اميد را در دل ما ايجاد ميکند حالا كه خداوند به لطف و بزرگواري خود برما منت نهاده و محبت و عشق آن حضرت را در دل ما قرار داده، شايد مارا از زمره ابرار و نيکان قلمداد فرموده و اين فضل و عنايت را برما ارزاني داشته که دل مردهي ما را به حيات محبت او زنده و چشم دل را به جمال سيماي ملکوتيش روشن سازد. ازنظر دکترشریعتی:محمد ترکیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم که از شمشیرش خون میچکد و پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بیقراری میکنند، میتازد و گاه وی را میبینیم که وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانهاش خاکستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیکشد و یک روز که از کنار خانه وی میگذرد و از خاکستر مرد خبری نمیشود، میپرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود که بیمار شده است به عیادتش میرود.
در اوج قدرت در آن لحظه که سپاهیانش مکه را، شهری که ۲۰سال او و یارانش را شکنجه داده و آواره کرده است، اشغال کردهاند، بر مسند قدرت اما در سیمای مهربان مسیح، کنار کعبه میایستد و در حالی که ۱۰ هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش، در اطرافش برق میزنند و… میپرسد؛ «ای قریش فکر میکنید با شما چه خواهم کرد؟»، قریش که سیمای مسیح را در این موسایی که اکنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد، خوب میشناسند و به چشم میبینند، پاسخ میدهند که «تو برادری بزرگوار و برادرزادهای بزرگواری» و آن گاه با آهنگی که از گذشت و مهربانی گرم شده است، میگوید: «بروید، همگی آزادید.»
آری، پس از آن که به بعثت برانگیخته شد، اولین کسی که به وی ایمان آورد حضرت علی(ع) بود، علی بود که با وی همپیمان شد و از آن پس همه لحظات عمر را در این پیمان و پیوند نهاد و در پرستش خداوند و وفای محمد و دوستی خلق و پارسایی روح، آیتی شگفت شد و با صدها رشته پنهان و پیدا با روح و اندیشه و قلب محمد پیوند یافت.
پیغمبر که تاریخ آن همه از اراده و تصمیم و قدرتش سخن میگوید و خسروان و قیصران و قدرتمندان حاکم بر جهان آن همه از شمشیرش میهراسند و دشمن از شدت غضبش میلرزد، در عین حال مردی است سخت عاطفی، با دلی که از کمترین موج محبتی میتپد و روحی که از نوازش نرم دست صداقتی، صمیمیتی و لطفی به هیجان میآید، در خانه و خانواده نیز چنین است. در بیرون، مرد رزم و سیاست و فرماندهی و قدرت و ابهت است و در خانه پدری مهربان، شوهری نرم خوی و ساده و صمیمی،… وی هرگز نمیکوشید تا خود را مرموز و غیرعادی و موجودی عجیب و غریب در چشمها بنمایاند، بلکه بعکس حتی به مادی بودن تظاهر میکرد، نهتنها از زبان قرآن میگوید که «من بشری هستم بمانند شما و فقط به من وحی میشود، …/ کهف ۱۱۰».
که همواره اعتراف میکند جز آنچه به من گفته میشود، از چیزی خبر ندارم و در رفتار و زندگی و گفتگویش همه جا میکوشید تا در چشمها شگفتآور و فوقالعاده جلوه نکند و سعی میکرد تا ابهت و جلالی را که در دلها دارد، بشکند. میگویند روزی پیرزنی نزد وی میآید تا از او چیزی بپرسد.
آن همه خبرها و عظمتها که از او شنیده بود چنان در او اثر میکند که تا خود را در حضور وی مییابد، میلرزد و زبانش میگیرد، پیغمبر احساس میکند شخصیت و شکوه او وی را گرفته است، ساده و متواضع پیش میآید، به مهر دست بر شانههایش میگذارد و با لحنی که از خضوع، نرم و صمیمی شده است، میگوید؟ مادر چه خبر است؟
من پسر آن زن قریشی ام که گوسفند میدوشید. بعد احساس و عمق عاطفه و اندازه رقت قلب محمد نیز شگفتانگیز است.
خدایا دل مرا آنقدر صاف بگردان تا قبل از پایین آمدن دستم دعایم مستجاب گردد. - از دکتر علی شریعتی.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پيامبر(ص) پيشواي پارسايان و وسيلهي بينايي و بصيرت براي هدايت جويان است او چراغي با نور درخشان و ستارهاي فروزان است ... در خطبهي ديگر ميفرمايد : «خداوند سبحان پيامبر اکرم را از درخت انبياء وچراغدان روشنايي و پيشاني عظمت و از ناف بطحا ء و چراغهاي روشنگر و سرچشمههاي حکمت آفريد.»
در کلام ديگري مي فرمايد : «پيامبر بهترين آفريدگان در خردسالي و طفوليت ، و در سن کمال و پيري نجيبترين و بزرگوارترين مردم است اخلاقش ازهمه پاکان پاکتر و باران کرمش از هر چيزي بادوامتر بود.»
اميرالمؤمنين (ع) در بيان ديگري دربارهي سرشت پاک و نسل مطهر پيامبر(ص)، سخني نويد بخش دارد که مايهي اميد و شادماني دلدادگان وعاشقان پيامبر رحمت است.
سخن حضرت اين است : « قرار گاه پيامبر (ص) بهترين قرار گاه وخاندان او شريف ترين پايگاه است. در معدن کرامت و بزرگواري و مهدهاي عفت و پاکيزگي رشد کرد. دلهاي نيکوکاران شيفتهي او گشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد. خداوند به برکت وجود او کينهها را مدفون و آتش خصومتها را خاموش نمود.»
اين جملهي امام علي (ع) که مي فرمايد: دلهاي نيکوکاران شيفتهي اوگشته و توجه چشمها به سوي اوگرديد ، بارقهي اميد را در دل ما ايجاد ميکند حالا كه خداوند به لطف و بزرگواري خود برما منت نهاده و محبت و عشق آن حضرت را در دل ما قرار داده، شايد مارا از زمره ابرار و نيکان قلمداد فرموده و اين فضل و عنايت را برما ارزاني داشته که دل مردهي ما را به حيات محبت او زنده و چشم دل را به جمال سيماي ملکوتيش روشن سازد. ازنظر دکترشریعتی:محمد ترکیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم که از شمشیرش خون میچکد و پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بیقراری میکنند، میتازد و گاه وی را میبینیم که وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانهاش خاکستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیکشد و یک روز که از کنار خانه وی میگذرد و از خاکستر مرد خبری نمیشود، میپرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود که بیمار شده است به عیادتش میرود.
در اوج قدرت در آن لحظه که سپاهیانش مکه را، شهری که ۲۰سال او و یارانش را شکنجه داده و آواره کرده است، اشغال کردهاند، بر مسند قدرت اما در سیمای مهربان مسیح، کنار کعبه میایستد و در حالی که ۱۰ هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش، در اطرافش برق میزنند و… میپرسد؛ «ای قریش فکر میکنید با شما چه خواهم کرد؟»، قریش که سیمای مسیح را در این موسایی که اکنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد، خوب میشناسند و به چشم میبینند، پاسخ میدهند که «تو برادری بزرگوار و برادرزادهای بزرگواری» و آن گاه با آهنگی که از گذشت و مهربانی گرم شده است، میگوید: «بروید، همگی آزادید.»
آری، پس از آن که به بعثت برانگیخته شد، اولین کسی که به وی ایمان آورد حضرت علی(ع) بود، علی بود که با وی همپیمان شد و از آن پس همه لحظات عمر را در این پیمان و پیوند نهاد و در پرستش خداوند و وفای محمد و دوستی خلق و پارسایی روح، آیتی شگفت شد و با صدها رشته پنهان و پیدا با روح و اندیشه و قلب محمد پیوند یافت.
پیغمبر که تاریخ آن همه از اراده و تصمیم و قدرتش سخن میگوید و خسروان و قیصران و قدرتمندان حاکم بر جهان آن همه از شمشیرش میهراسند و دشمن از شدت غضبش میلرزد، در عین حال مردی است سخت عاطفی، با دلی که از کمترین موج محبتی میتپد و روحی که از نوازش نرم دست صداقتی، صمیمیتی و لطفی به هیجان میآید، در خانه و خانواده نیز چنین است. در بیرون، مرد رزم و سیاست و فرماندهی و قدرت و ابهت است و در خانه پدری مهربان، شوهری نرم خوی و ساده و صمیمی،… وی هرگز نمیکوشید تا خود را مرموز و غیرعادی و موجودی عجیب و غریب در چشمها بنمایاند، بلکه بعکس حتی به مادی بودن تظاهر میکرد، نهتنها از زبان قرآن میگوید که «من بشری هستم بمانند شما و فقط به من وحی میشود، …/ کهف ۱۱۰».
که همواره اعتراف میکند جز آنچه به من گفته میشود، از چیزی خبر ندارم و در رفتار و زندگی و گفتگویش همه جا میکوشید تا در چشمها شگفتآور و فوقالعاده جلوه نکند و سعی میکرد تا ابهت و جلالی را که در دلها دارد، بشکند. میگویند روزی پیرزنی نزد وی میآید تا از او چیزی بپرسد.
آن همه خبرها و عظمتها که از او شنیده بود چنان در او اثر میکند که تا خود را در حضور وی مییابد، میلرزد و زبانش میگیرد، پیغمبر احساس میکند شخصیت و شکوه او وی را گرفته است، ساده و متواضع پیش میآید، به مهر دست بر شانههایش میگذارد و با لحنی که از خضوع، نرم و صمیمی شده است، میگوید؟ مادر چه خبر است؟
من پسر آن زن قریشی ام که گوسفند میدوشید. بعد احساس و عمق عاطفه و اندازه رقت قلب محمد نیز شگفتانگیز است.
خدایا دل مرا آنقدر صاف بگردان تا قبل از پایین آمدن دستم دعایم مستجاب گردد. - از دکتر علی شریعتی
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
یه سربه مابزنین
پاسخ:سلام اقا علی آدرس وب رو برام بفرست
پاسخ:سلام اقا علی آدرس وب رو برام بفرست
مهدی سلطان محمدی 

ساعت18:16---18 مهر 1391
سرویس فرهنگی تعامل /علی (ع) درنهج البلاغه می فرمایند : خداى را ستوده، شهادت مىدهم كه محمّد(ص) بنده و فرستاده ی برگزيده ی اوست، كه در فضل و برترى، بی همتا و فقدانش بی جبران است. شهرها به وجودش روشن، از پس آنکه گمراهى وحشتناكِ فراگير، جهل و نادانى بر انديشهها غالب، قساوت و سنگدلى بر دل ها مسلط ، حرام را حلال، دانشمندان را حقير، شمرده و با زندگیِ بدون آیین الهى به حال كفر و بى دينى جان مىسپردند.
... به پيامبر(ص) پاكيزه و پاكت اقتدا كن، كه راه و رسم او، الگويى است براى الگو خواهان، و مايه ی فخر و بزرگى ، براى آن كه طالب بزرگوارى باشد، و محبوبترين بنده نزد خدا كسى است كه از پيامبرش پيروى كند، و گام بر جايگام او نهد.
پيامبر(ص) از دنيا چندان نخورد كه دهان پُر كند، و به دنيا با گوشه چشم نگريست، دو پهلويش از تمام مردم فرو رفتهتر، و شكمش از همه خالىتر بود، دنيا را به او نشان دادند اما نپذيرفت، و چون دانست خدا چيزى را دشمن مىدارد آن را دشمن داشت، و چيزى را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت.
بر زمين نشسته، غذا مىخورد، و چون بردگان، ساده مىنشست، و با دست خويش، كفش خود، وصله مىزد، و جامه ی خود، با دست خويش مىدوخت، و ...
پيامبر(ص) با دل از دنيا روى گرداند، و يادِ دنیا را از جان خود ريشه كن كرده و همواره دوست داشت تا جاذبههاى دنيا از ديدگانش پنهان بماند، ... و آن را قرارگاه دائمى خود ندانسته تا اميد ِ ماندن در دنيا نداشته باشد، پس ...
آری، در زندگانى رسول خدا(ص) براى تو(ما) نشانههايى است كه... و تفكّر كننده بايد با عقل خويش به درستى انديشه كند كه: آيا خدا محمد (ص) را به داشتن اين صفت ها بزرگ داشته يا او را خوار كرد ؟ که جز بزرگداشت، دروغ و بهتانى بيش نیست. پس پيرو بايد از پيامبر(ص) پيروى كند، که او با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد، و كاخهاى مجلّل نساخت (سنگى بر سنگى نگذاشت) تا جهان را ترك گفته و دعوت پروردگارش را پذيرفت.
وه! چه بزرگ است منتى كه خدا با بعثت پيامبر(ص) بر ما نهاده، و چنين نعمت بزرگى به ما عطا فرموده، رهبر پيشتازى كه بايد او را پيروى كنيم و پيشوايى كه بايد راه او را تداوم بخشيم.
سفارش من به شما، آن است كه به خدا شرك نورزيد، و سنّت محمّد (ص) تباه نكنيد.
... به پيامبر(ص) پاكيزه و پاكت اقتدا كن، كه راه و رسم او، الگويى است براى الگو خواهان، و مايه ی فخر و بزرگى ، براى آن كه طالب بزرگوارى باشد، و محبوبترين بنده نزد خدا كسى است كه از پيامبرش پيروى كند، و گام بر جايگام او نهد.
پيامبر(ص) از دنيا چندان نخورد كه دهان پُر كند، و به دنيا با گوشه چشم نگريست، دو پهلويش از تمام مردم فرو رفتهتر، و شكمش از همه خالىتر بود، دنيا را به او نشان دادند اما نپذيرفت، و چون دانست خدا چيزى را دشمن مىدارد آن را دشمن داشت، و چيزى را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت.
بر زمين نشسته، غذا مىخورد، و چون بردگان، ساده مىنشست، و با دست خويش، كفش خود، وصله مىزد، و جامه ی خود، با دست خويش مىدوخت، و ...
پيامبر(ص) با دل از دنيا روى گرداند، و يادِ دنیا را از جان خود ريشه كن كرده و همواره دوست داشت تا جاذبههاى دنيا از ديدگانش پنهان بماند، ... و آن را قرارگاه دائمى خود ندانسته تا اميد ِ ماندن در دنيا نداشته باشد، پس ...
آری، در زندگانى رسول خدا(ص) براى تو(ما) نشانههايى است كه... و تفكّر كننده بايد با عقل خويش به درستى انديشه كند كه: آيا خدا محمد (ص) را به داشتن اين صفت ها بزرگ داشته يا او را خوار كرد ؟ که جز بزرگداشت، دروغ و بهتانى بيش نیست. پس پيرو بايد از پيامبر(ص) پيروى كند، که او با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد، و كاخهاى مجلّل نساخت (سنگى بر سنگى نگذاشت) تا جهان را ترك گفته و دعوت پروردگارش را پذيرفت.
وه! چه بزرگ است منتى كه خدا با بعثت پيامبر(ص) بر ما نهاده، و چنين نعمت بزرگى به ما عطا فرموده، رهبر پيشتازى كه بايد او را پيروى كنيم و پيشوايى كه بايد راه او را تداوم بخشيم.
سفارش من به شما، آن است كه به خدا شرك نورزيد، و سنّت محمّد (ص) تباه نكنيد.
مهدی سلطان محمدی 

ساعت18:16---18 مهر 1391
سرویس فرهنگی تعامل /علی (ع) درنهج البلاغه می فرمایند : خداى را ستوده، شهادت مىدهم كه محمّد(ص) بنده و فرستاده ی برگزيده ی اوست، كه در فضل و برترى، بی همتا و فقدانش بی جبران است. شهرها به وجودش روشن، از پس آنکه گمراهى وحشتناكِ فراگير، جهل و نادانى بر انديشهها غالب، قساوت و سنگدلى بر دل ها مسلط ، حرام را حلال، دانشمندان را حقير، شمرده و با زندگیِ بدون آیین الهى به حال كفر و بى دينى جان مىسپردند.
... به پيامبر(ص) پاكيزه و پاكت اقتدا كن، كه راه و رسم او، الگويى است براى الگو خواهان، و مايه ی فخر و بزرگى ، براى آن كه طالب بزرگوارى باشد، و محبوبترين بنده نزد خدا كسى است كه از پيامبرش پيروى كند، و گام بر جايگام او نهد.
پيامبر(ص) از دنيا چندان نخورد كه دهان پُر كند، و به دنيا با گوشه چشم نگريست، دو پهلويش از تمام مردم فرو رفتهتر، و شكمش از همه خالىتر بود، دنيا را به او نشان دادند اما نپذيرفت، و چون دانست خدا چيزى را دشمن مىدارد آن را دشمن داشت، و چيزى را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت.
بر زمين نشسته، غذا مىخورد، و چون بردگان، ساده مىنشست، و با دست خويش، كفش خود، وصله مىزد، و جامه ی خود، با دست خويش مىدوخت، و ...
پيامبر(ص) با دل از دنيا روى گرداند، و يادِ دنیا را از جان خود ريشه كن كرده و همواره دوست داشت تا جاذبههاى دنيا از ديدگانش پنهان بماند، ... و آن را قرارگاه دائمى خود ندانسته تا اميد ِ ماندن در دنيا نداشته باشد، پس ...
آری، در زندگانى رسول خدا(ص) براى تو(ما) نشانههايى است كه... و تفكّر كننده بايد با عقل خويش به درستى انديشه كند كه: آيا خدا محمد (ص) را به داشتن اين صفت ها بزرگ داشته يا او را خوار كرد ؟ که جز بزرگداشت، دروغ و بهتانى بيش نیست. پس پيرو بايد از پيامبر(ص) پيروى كند، که او با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد، و كاخهاى مجلّل نساخت (سنگى بر سنگى نگذاشت) تا جهان را ترك گفته و دعوت پروردگارش را پذيرفت.
وه! چه بزرگ است منتى كه خدا با بعثت پيامبر(ص) بر ما نهاده، و چنين نعمت بزرگى به ما عطا فرموده، رهبر پيشتازى كه بايد او را پيروى كنيم و پيشوايى كه بايد راه او را تداوم بخشيم.
سفارش من به شما، آن است كه به خدا شرك نورزيد، و سنّت محمّد (ص) تباه نكنيد.
... به پيامبر(ص) پاكيزه و پاكت اقتدا كن، كه راه و رسم او، الگويى است براى الگو خواهان، و مايه ی فخر و بزرگى ، براى آن كه طالب بزرگوارى باشد، و محبوبترين بنده نزد خدا كسى است كه از پيامبرش پيروى كند، و گام بر جايگام او نهد.
پيامبر(ص) از دنيا چندان نخورد كه دهان پُر كند، و به دنيا با گوشه چشم نگريست، دو پهلويش از تمام مردم فرو رفتهتر، و شكمش از همه خالىتر بود، دنيا را به او نشان دادند اما نپذيرفت، و چون دانست خدا چيزى را دشمن مىدارد آن را دشمن داشت، و چيزى را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت.
بر زمين نشسته، غذا مىخورد، و چون بردگان، ساده مىنشست، و با دست خويش، كفش خود، وصله مىزد، و جامه ی خود، با دست خويش مىدوخت، و ...
پيامبر(ص) با دل از دنيا روى گرداند، و يادِ دنیا را از جان خود ريشه كن كرده و همواره دوست داشت تا جاذبههاى دنيا از ديدگانش پنهان بماند، ... و آن را قرارگاه دائمى خود ندانسته تا اميد ِ ماندن در دنيا نداشته باشد، پس ...
آری، در زندگانى رسول خدا(ص) براى تو(ما) نشانههايى است كه... و تفكّر كننده بايد با عقل خويش به درستى انديشه كند كه: آيا خدا محمد (ص) را به داشتن اين صفت ها بزرگ داشته يا او را خوار كرد ؟ که جز بزرگداشت، دروغ و بهتانى بيش نیست. پس پيرو بايد از پيامبر(ص) پيروى كند، که او با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد، و كاخهاى مجلّل نساخت (سنگى بر سنگى نگذاشت) تا جهان را ترك گفته و دعوت پروردگارش را پذيرفت.
وه! چه بزرگ است منتى كه خدا با بعثت پيامبر(ص) بر ما نهاده، و چنين نعمت بزرگى به ما عطا فرموده، رهبر پيشتازى كه بايد او را پيروى كنيم و پيشوايى كه بايد راه او را تداوم بخشيم.
سفارش من به شما، آن است كه به خدا شرك نورزيد، و سنّت محمّد (ص) تباه نكنيد.
عباس زاده اسد 

ساعت17:39---16 مهر 1391
شخصیت حضرت محمد(ص) از دیدگاه امام علی(ع)
اميرالمؤمنين علي (ع) خود را پرورش يافته مکتب پيامبر (ص) ميداند و شکل گيري شخصيت وکمالات وجودي خود را مرهون تربيت پيامبر (ص) ميداند.
آن حضرت در خصوص دوران طفوليت و چگونگي رشد شخصيت و شکلگيري فضيلتهاي اخلاقي و انساني خود در دامن پر مهر پيامبر (ص) ميفرمايد:
«شما موقعيت مرا نسبت به رسول خدا (ص) ، درخويشاوندي نزديک ودر مقام و منزلت ويژه ميدانيد. پيامبر (ص) مرا در دامن خويش مينشاند در حالي که کودک بودم و در آغوش پر مهر خود ميگرفت و در بستر مخصوص خود مي خوابانيد . بوي پاکيزه ودل انگيز خودرا به من مي بويانيد . وگاهي غذا را لقمه لقمه در دهانم ميگذارد.
هرگز دروغي در گفتار من و اشتباهي در کردارم نيافت . از همان لحظه اي که پيامبر (ص)را از شير گرفتند خداوند بزرگترين فرشته (جبرئيل ) خود را مأمور تربيت پيامبر (ص)کرد تا شب و روز او را در پيمودن راههاي کرامت و زيباترين اخلاق عالم انساني راهنمايي کند و من همواره با پيامبر(ص) بودم چونان فرزند که همواره با مادر است. آن بزرگوار هر روز نشانهي تازهاي از اخلاق نيکو و زيبا برايم آشکار ميفرمود و به من فرمان ميداد که به او اقتدا نمايم.»
بدين سان امير المؤمنين تربيت يافتهي مکتب پيامبر اکرم است.
آن حضرت مي فرمايد : در آغاز رسالت پيامبر (ص)، من نور وحي ورسالت را مي ديدم و بوي نبوت را ميبوييدم هنگامي که وحي بر پيامبر فرود ميآمد، نالهي شيطان را شنيدم. گفتم اي رسول خدا اين نالهي کيست ؟ فرمود ناله شيطان است که از پرستش خويش نااميد گشت .
در خلوت گزيني پر راز و رمز پيامبر (ص) در حرا و عبادتهاي آن حضرت قبل از بعثت مي فرمايد:« در هر سال چند ماه را در حرا ميگذراند تنها من او را مشاهده ميکردم و کسي جز من او را نمي ديد .»
در پايان عمر پربرکت رحمهللعالمين و در لحظهي عروج ملکوتيش نيز در حالي روح مطهرش به ملکوت اعلي پيوست که سر مطهرش روي سينه علي (ع) بود.
آن حضرت جريان ارتحال پيامبر را اينگونه بيان فرمود :« رسول خدا(ص) در حالي که سرش بر روي سينه ام بود ، قبض روح گرديد وجان او در کف من روان شد آن را برچهره خويش کشيدم . متصدي غسل پيامبر (ص) من بودم و فرشتگان مرا ياري مي کردند . گويا در و ديوار خانه فرياد مي زد . گروهي از فرشتگان فرود مي آمدند و گروهي ديگر به آسمان پرواز مي کردند . گوش من از صداي آهسته ي آنان که برآن حضرت نماز مي خواندند پربود . تا آنگاه که اورا در حجره اش دفن کرديم . چه کسي به آن حضرت در زندگي و لحظات مرگ از من سزاوار تر است ؟»
ذکر اين مطالب و بيان ميزان قرب و نزديکي اميرالمؤمنين (ع) به پيامبر اکرم (ص) و منزلت و جايگاه ويژهي امام نزد رسول خدا (ص) فقط به اين منظور است که بدانيم هيچ کس به اندازه ي امير المؤمنين (ع) نسبت به پيامبر (ص) معرفت و شناخت ندارد و کسي سزاوارتر از علي (ع) به آن حضرت نيست که بتوان ابعاد شخصيت و فضيلت هاي تابناک پيامبر را از او فرا گرفت . زيرا او تنها کسي است که از دوران طفوليت در محضر رسول خدا (ص) و در دامن پر مهرش رشد و تکامل يافت و در تمام دوران عبادت وخلوت انس پيامبر در حرا همراه او بود و در دوران 23 سال رسالت آن حضرت همواره قرين و همراهش بود و در لحظه ارتحال نيز سر مبارک آن حضرت بر سينهي او قرار داشت.
شخصیت حضرت محمد (ص) از دیدگاه دکتر شریعتی
از قرن چهارم میلادی و از زمانی که امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید کلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج کردند، بنای مخالفت را با حوزههای فکری و علمی آزاد گذاشتند تا این که سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال ۵۲۹ میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراکز علمی را صادر کرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.
درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد که در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت که آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
آری چنین است که دکتر شریعتی در بیان شخصیت ارزنده پیامبر خاتم چنین مینگارد: … به راستی میتوان گفت که محمد را این چنین «باید از نو دید»، «از نو شناخت»، او را با نگاهی که اشیا و اشخاص را مینگریم نباید نگریست، باید از روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ، نگاهی تازه ساخت و بر سیمای محمد(ص) افکند. او را باید در صف شخصیتهای عظیم تاریخ، قیصران و حکیمان و انبیا دید، در جمع پیامبران بزرگ نشاند و تماشایش کرد.
در این هنگام است که تصویر او در چشم ما چنان شگفت و توصیفناپذیر مینماید که گویی هرگز او را ندیدهایم و هرگز چنین تصویری را از مردی در جهان نمیشناختهایم. برای شناخت دقیق و تصویر کلی و تمام هر مذهبی، شناختن خدای آن، کتاب آن و پیغمبر آن ضروری است و این روش سادهترین، ممکنترین و در عین حال علمیترین و مطمئنترین روش شناخت یک مذهب است.
محمد ترکیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم که از شمشیرش خون میچکد و پیشاپیش یارانش که برای کشتن یا کشته شدن بیقراری میکنند، میتازد و گاه وی را میبینیم که وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانهاش خاکستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیکشد و یک روز که از کنار خانه وی میگذرد و از خاکستر مرد خبری نمیشود، میپرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود که بیمار شده است به عیادتش میرود.
در اوج قدرت در آن لحظه که سپاهیانش مکه را، شهری که ۲۰سال او و یارانش را شکنجه داده و آواره کرده است، اشغال کردهاند، بر مسند قدرت اما در سیمای مهربان مسیح، کنار کعبه میایستد و در حالی که ۱۰ هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش، در اطرافش برق میزنند و… میپرسد؛ «ای قریش فکر میکنید با شما چه خواهم کرد؟»، قریش که سیمای مسیح را در این موسایی که اکنون سرنوشتشان را در دم شمشیر خویش دارد، خوب میشناسند و به چشم میبینند، پاسخ میدهند که «تو برادری بزرگوار و برادرزادهای بزرگواری» و آن گاه با آهنگی که از گذشت و مهربانی گرم شده است، میگوید: «بروید، همگی آزادید.»
آری، پس از آن که به بعثت برانگیخته شد، اولین کسی که به وی ایمان آورد حضرت علی(ع) بود، علی بود که با وی همپیمان شد و از آن پس همه لحظات عمر را در این پیمان و پیوند نهاد و در پرستش خداو
نبياكرم را نمونه كامل و تمام عيار اخلاقي و واجد تمامي صفات عالي انساني ميداند و از شخص حضرت محمد (ص) به مصداق آيه مباركه: «وانك لعلي خلق عظيم» » به عنوان انسان كامل و اكمل شفيع دو عالم
بهر اين خاتم شدست او كه به جود
مثل او نه بود و نه خواهند بود !
ختمهايي كه انبيا بگذاشتند
آن به دين احمدي برداشتند
قفلهاي ناگشاده مانده بود
از كف انا فتحنا برگشود!
او شفيع است اين جهان و آن جهان
اين جهان زي دين و آن جا زي جنان
پيامبر بر اساس رشد معنوي و تقوي توانست به مقام پيامبري نايل شود.
پيامبر در هيچ لحظهاي از عمر شريفش مشرك يا كافر نبوده است.
آنچنان پيامبر به خداوند نزديك است كه در آغوش او قرار گرفته است.
سيماي پيامبر اعظم (ص) سيماي انسانيت است كه از قدرت و اختيار برخوردار است و كفه اختيار او سنگينتر از كفه جبر اوست.
، پيامبر سمبل نور انسانيت و جلوه كمال انساني است.
بهر اين خاتم شدست او كه به جود
مثل او نه بود و نه خواهند بود !
ختمهايي كه انبيا بگذاشتند
آن به دين احمدي برداشتند
قفلهاي ناگشاده مانده بود
از كف انا فتحنا برگشود!
او شفيع است اين جهان و آن جهان
اين جهان زي دين و آن جا زي جنان
پيامبر بر اساس رشد معنوي و تقوي توانست به مقام پيامبري نايل شود.
پيامبر در هيچ لحظهاي از عمر شريفش مشرك يا كافر نبوده است.
آنچنان پيامبر به خداوند نزديك است كه در آغوش او قرار گرفته است.
سيماي پيامبر اعظم (ص) سيماي انسانيت است كه از قدرت و اختيار برخوردار است و كفه اختيار او سنگينتر از كفه جبر اوست.
، پيامبر سمبل نور انسانيت و جلوه كمال انساني است.
ایمان زاده محمد 

ساعت18:14---15 مهر 1391
نبياكرم را نمونه كامل و تمام عيار اخلاقي و واجد تمامي صفات عالي انساني ميداند و از شخص حضرت محمد (ص) به مصداق آيه مباركه: «وانك لعلي خلق عظيم» » به عنوان انسان كامل و اكمل شفيع دو عالم
بهر اين خاتم شدست او كه به جود
مثل او نه بود و نه خواهند بود !
ختمهايي كه انبيا بگذاشتند
آن به دين احمدي برداشتند
قفلهاي ناگشاده مانده بود
از كف انا فتحنا برگشود!
او شفيع است اين جهان و آن جهان
اين جهان زي دين و آن جا زي جنان
پيامبر بر اساس رشد معنوي و تقوي توانست به مقام پيامبري نايل شود.
پيامبر در هيچ لحظهاي از عمر شريفش مشرك يا كافر نبوده است.
آنچنان پيامبر به خداوند نزديك است كه در آغوش او قرار گرفته است.
سيماي پيامبر اعظم (ص) سيماي انسانيت است كه از قدرت و اختيار برخوردار است و كفه اختيار او سنگينتر از كفه جبر اوست.
، پيامبر سمبل نور انسانيت و جلوه كمال انساني است.
بهر اين خاتم شدست او كه به جود
مثل او نه بود و نه خواهند بود !
ختمهايي كه انبيا بگذاشتند
آن به دين احمدي برداشتند
قفلهاي ناگشاده مانده بود
از كف انا فتحنا برگشود!
او شفيع است اين جهان و آن جهان
اين جهان زي دين و آن جا زي جنان
پيامبر بر اساس رشد معنوي و تقوي توانست به مقام پيامبري نايل شود.
پيامبر در هيچ لحظهاي از عمر شريفش مشرك يا كافر نبوده است.
آنچنان پيامبر به خداوند نزديك است كه در آغوش او قرار گرفته است.
سيماي پيامبر اعظم (ص) سيماي انسانيت است كه از قدرت و اختيار برخوردار است و كفه اختيار او سنگينتر از كفه جبر اوست.
، پيامبر سمبل نور انسانيت و جلوه كمال انساني است.
آقا ببخشيد
اولش رو اشتباه نوشتم
("پيامبر (ص)در 17 ربي الااول سال عامل فيل به دنيا آمد.او دريكي ...")
آقا اين متن بالا را بايد مي نوشتم
اولش رو اشتباه نوشتم
("پيامبر (ص)در 17 ربي الااول سال عامل فيل به دنيا آمد.او دريكي ...")
آقا اين متن بالا را بايد مي نوشتم
زندگانی حضرت محمد (ص)
پيامبر (ص)در 17ربي الااول سال عامل فيل رسول خدا دریکی از بزرگترین خاندان های عرب یعنی بنی هاشم بدنیا آمده است زیرا طایفه بنی هاشم از بزرگترین شاخه های طایفه قریش بودند وقریش نیزازبزرگترین طایفه های عرب وبلند مرتبه ترین آنان بودند .
پیامبر (ص) یتیم بزرگ شد زیرا دوماهه درشکم مادر بود که پدزش عبدالله فوت نمود. ودرشش سالگی نیز مادرش آمنه فوت کرد وپیامبر خدا دردوران بچگی مزه تلخ محروم بودن از مهر ومحبت پدر ومادری محروم شد بعد ازفوت مادرپیامبر عبدالمطلب پدربزرگ محمد سرپرستی اورا به عهده گرفت درسن هشت سالگی پیامبر عبدالمطلب نیز فوت نمود وبعد ازاو عموی پیامبر ابوطالب سرپرست اوشد تا اوبزرگ ونیرومند گردید .
رسول خدا ۴ سال اول زندگیش رادرصحرا ودرمیان خانواده بنی سعد سپری نمود که صحرا نشینی باعث شدتا دارای جسمی قوی بدنی سالم وزبانی فصیح شودو در کودکی اسب سواری رابه خوبی یاد بگیرد.
اودر اوایل جوانی گوسفندان مردم مکه را چوپانی می کرد وازآنان دستمزد می گرفت ودر ۲۵ سالگی با اموال ودارایی های خدیجه مشغول تجارت شد.
رسول خدا پیش ازآنکه به پیامبری مبعوث گردند دوبار به شهرهای بصری در منطقه شام سفرکرده است بار اول دردوازده سالگی به همراه عمویش ابوطالب جهت تجارت به شهر بصری سفر کرد وبار دوم درسن ۲۵ سالگی بااموال خدیجه جهت تجارت به این شهر رفت.
محمد(ص) در غار حرا
چند سال پیش ازبعثت پیامبر خداوند علاقه به خلوت وگوشه نشینی رادردل آن حضرت قرار داده بود ایشان درهرسال درماه مبارک رمضان درغار حرا به عبادت خداوند وتکر درنعمت های بزرگ الهی می پرداخت. حضرت همین کار را ادامه داد تا درهمان غار وحی فرستاده وقرآن برپیامبر نازل گردید.
بعثت پیامبر(ص)
وقتی پیامبر چهل سال راتمام کرد وحی برایشان نازل گردید؛ (ام المومنین) عایشه رضی الله عنها چگونگی نازل شدن وحی رااینچنین بیان می کند او می گوید: اولین مرحله نازل شدن وحی بررسول خدا خوابهای راست وصالح بود پیامبر هرخوابی راکه می دید نتیجه آن مانند روشن صبح آشکار می گردید او سپس به خلوت وکناره نشینی علاقمند شد وشبهای پشت سرهم درغار حرا خلوتنمود ودرآنجا مشغول عبادت خداوند بودتا درآن غار وحی برایشان نازل شد و جبرئیل نزد او آمد گفت بخوان محمد گفت خواندن نمی دانم جبرئیل او را گفت وچنان فشارش داد که پیامبر ناراحت شد باز رهایش کرد وگفت : بخوان . باز هم محمد گفت خواندن نمی دانم . جبرئیل تاسه نوبت اورا گرفت وفشار داد ودربار سوم گفت : « اقرا باسم ربک الذی خلق »
رسول خدا درحالی که ترسیده بود وبدنش می لرزید به خانه خدیجه برگشت وگفت : مرا بپوشانید؛ ایشان رابا پارچه ای پوشاندند تا ترسش برطرف شد سپس واقعه رابرای خدیجه بیان کرد او گفت : ازخویش می ترسم ؛ خدیجه گفت نه نترس به خدا سوگند خداوند هرگز تورا نمی آزارد ؛ زیرا تو صله رحم انجام می دهی روزی کسب می کنی مهمان نواز هستی ودرانجام کارهای حق کمک می کنی.
اولین کسانی که به پیامبر (ص) ایمان آوردند:
اولین کسانی که به پیامبر ایمان آورد ند از زنان همسرش خدیجه بود پازکودکان علی ابن ابی طالب که ده سال داشت ایمان آورد واز مردان ابوبکر صدیق به رسالت آن حضرت ایمان آوردند.
پیامبر به مدت سه سال محرمانه کسانی را که به عقل وخرد آنان اطمینان داشت به دین اسلام دعوت کرد تا جمعی از مردان صاحب عقل وخرد مسلمان شدند.
پس ازآنکه تعداد مسلمانان نزدیک به سی نفر رسید خداوند به پیامبر دستور داد تامردم را آشکارا به دین اسلام دعوت نمایند واز این مرحله بود که بت پرستان ومشرکان شروع به آزار واذیت مسلمانان نمودند.
هجرت به حبشه
پس ازعلنی شدن دعوت پیامبر مشرکان به آزار واذیت مسلمانان پرداختند بطوریکه بعضی ازیاران پیامبر زیر شکنجه های کفار شهید شدند وبعضی دیگر نابینا ومجروح شدند ولی آنان برعقیده خویش ثابت ماندند . مشرکین چون استقامت مسلمانان رادیدند تصمیم گرفتند که باپیامبر صلح کنند وبه آن حضرت گفتند : هرچه مال وثروت از ما درخواست کنی به تو می دهیم وتورا پادشاه خود می کنیم بشرط اینکه ازتبلیغ این دین دست بردارید اما آن حضرت فرمودند : به خدا قسم اگر آفتاب رادر دست راست وماه رادردست چپ من بگذارند ازدعوت خود دست برنمی دارم تا ماموریت خود راانجام دهم یا دراین راه کشته شوم.
با زیاد شدن آزار اذیت مشرکین نسبت به مسلمانان پیامبر دستور دادند: از مکه بیرون روید وبه حبشه هجرت کنید که درآنجا پادشاهی عادل حکومت می کند و درآن سرزمین برکسی ظلم نمی شود تا خداوند برای شما گشایشی حاصل کند.
هجرت به مدینه
خبر مسلمان شدن تعداد زیادی از مردم مدینه به گوش قریش رسید وآنان آذیت وآزارشان رانسبت به مسلمانان شدیدتر کردند به همین خاطر رسول خدا به مسلمانان دستور داد تا به مدینه هجرت کنند مسلمانان بطور محرمانه به مدینه هجرت نمودند ولی عمربن خطاب (رض) آشکارا هجرت کرد اواعلام نمود که می خواهد به مدینه هجرت کند به آنان گفت : کسی که می خواهد مادرش به عزایش بنشیند فردا دراین وادی سرراه من قرار بگیردولی کسی جرات نداشت که درراه او حاضر شود.
وقتی مشرکین قریش فهمیدند که مسلمانان در مدینه در عزت وآرامش بسر می برند درمحلی بنام دارالندوه جلسه ای تشکیل دادند آنان تصمیم گرفتند که شخص پیامبر را به قتل برسانند گفتند درهر طایفه ای جوانی نیرومند انتخاب شود وباهم محمد رابکشند تا خون درمیان طایفه ها تقسیم شود جوانان انتخاب شده در کنار درخانه آن حضرت کمین گرفتند تا شب هجرت ایشان رابکشند اما رسول خدا آن شب در بسترش نخوابید و وحضرت علی درجای او خوابید و وقتی مشرکان به خانه پیامبر هجوم بردند دیدند که حضرت علی دربستر پیامبر خوابیده است.
آری پیامبر خانه اش را ترک نمود ولی کسانی که درکمین بودند تا ایشان را به شهادت برسانند آن حضرت را ندیدند رسول خدا به خانه ابوبکر(رض) رفت ابوبکر ازپیش دوشتر رابرای سواری خود وپیامبر آماده کرده بودآنان بسوی مدینه حرکت کردند وابوبکر (رض) مردی را برای راهنمایی اجاره گرفت .
نجات پیامبر از قتل برای قریش قیامتی شد آنها از راه مکه به مدینه به دنبال حضرت محمد وابوبکر رفتند اما آنها رانیافتند سپس با رد پایابان خبره از راه یمن تا غار ثور رفتند و دردو غار ماندند بعضی گفتند شاید محمد ورفیقش در این غار باشند اما بعضی دیگر گفتند مگر نمی بینید که عنکبوت در غار راتنیده وکبوتران درآنجا لانه ساخته وتخم گذاشته اند همه اینها دلیل براین است که کسی مدتها داخل غار نشده است.
بعد از آن واقعه عظیم وتاریخی در غار ثور رسول خدا درراه مدینه وارد روستای قبا شد ودر آنجا اولین مسجد دراسلام را بنا نمود سپس به مسیرش ادامه داد وهنگام فرارسیدن نماز جمعه
پيامبر (ص)در 17ربي الااول سال عامل فيل رسول خدا دریکی از بزرگترین خاندان های عرب یعنی بنی هاشم بدنیا آمده است زیرا طایفه بنی هاشم از بزرگترین شاخه های طایفه قریش بودند وقریش نیزازبزرگترین طایفه های عرب وبلند مرتبه ترین آنان بودند .
پیامبر (ص) یتیم بزرگ شد زیرا دوماهه درشکم مادر بود که پدزش عبدالله فوت نمود. ودرشش سالگی نیز مادرش آمنه فوت کرد وپیامبر خدا دردوران بچگی مزه تلخ محروم بودن از مهر ومحبت پدر ومادری محروم شد بعد ازفوت مادرپیامبر عبدالمطلب پدربزرگ محمد سرپرستی اورا به عهده گرفت درسن هشت سالگی پیامبر عبدالمطلب نیز فوت نمود وبعد ازاو عموی پیامبر ابوطالب سرپرست اوشد تا اوبزرگ ونیرومند گردید .
رسول خدا ۴ سال اول زندگیش رادرصحرا ودرمیان خانواده بنی سعد سپری نمود که صحرا نشینی باعث شدتا دارای جسمی قوی بدنی سالم وزبانی فصیح شودو در کودکی اسب سواری رابه خوبی یاد بگیرد.
اودر اوایل جوانی گوسفندان مردم مکه را چوپانی می کرد وازآنان دستمزد می گرفت ودر ۲۵ سالگی با اموال ودارایی های خدیجه مشغول تجارت شد.
رسول خدا پیش ازآنکه به پیامبری مبعوث گردند دوبار به شهرهای بصری در منطقه شام سفرکرده است بار اول دردوازده سالگی به همراه عمویش ابوطالب جهت تجارت به شهر بصری سفر کرد وبار دوم درسن ۲۵ سالگی بااموال خدیجه جهت تجارت به این شهر رفت.
محمد(ص) در غار حرا
چند سال پیش ازبعثت پیامبر خداوند علاقه به خلوت وگوشه نشینی رادردل آن حضرت قرار داده بود ایشان درهرسال درماه مبارک رمضان درغار حرا به عبادت خداوند وتکر درنعمت های بزرگ الهی می پرداخت. حضرت همین کار را ادامه داد تا درهمان غار وحی فرستاده وقرآن برپیامبر نازل گردید.
بعثت پیامبر(ص)
وقتی پیامبر چهل سال راتمام کرد وحی برایشان نازل گردید؛ (ام المومنین) عایشه رضی الله عنها چگونگی نازل شدن وحی رااینچنین بیان می کند او می گوید: اولین مرحله نازل شدن وحی بررسول خدا خوابهای راست وصالح بود پیامبر هرخوابی راکه می دید نتیجه آن مانند روشن صبح آشکار می گردید او سپس به خلوت وکناره نشینی علاقمند شد وشبهای پشت سرهم درغار حرا خلوتنمود ودرآنجا مشغول عبادت خداوند بودتا درآن غار وحی برایشان نازل شد و جبرئیل نزد او آمد گفت بخوان محمد گفت خواندن نمی دانم جبرئیل او را گفت وچنان فشارش داد که پیامبر ناراحت شد باز رهایش کرد وگفت : بخوان . باز هم محمد گفت خواندن نمی دانم . جبرئیل تاسه نوبت اورا گرفت وفشار داد ودربار سوم گفت : « اقرا باسم ربک الذی خلق »
رسول خدا درحالی که ترسیده بود وبدنش می لرزید به خانه خدیجه برگشت وگفت : مرا بپوشانید؛ ایشان رابا پارچه ای پوشاندند تا ترسش برطرف شد سپس واقعه رابرای خدیجه بیان کرد او گفت : ازخویش می ترسم ؛ خدیجه گفت نه نترس به خدا سوگند خداوند هرگز تورا نمی آزارد ؛ زیرا تو صله رحم انجام می دهی روزی کسب می کنی مهمان نواز هستی ودرانجام کارهای حق کمک می کنی.
اولین کسانی که به پیامبر (ص) ایمان آوردند:
اولین کسانی که به پیامبر ایمان آورد ند از زنان همسرش خدیجه بود پازکودکان علی ابن ابی طالب که ده سال داشت ایمان آورد واز مردان ابوبکر صدیق به رسالت آن حضرت ایمان آوردند.
پیامبر به مدت سه سال محرمانه کسانی را که به عقل وخرد آنان اطمینان داشت به دین اسلام دعوت کرد تا جمعی از مردان صاحب عقل وخرد مسلمان شدند.
پس ازآنکه تعداد مسلمانان نزدیک به سی نفر رسید خداوند به پیامبر دستور داد تامردم را آشکارا به دین اسلام دعوت نمایند واز این مرحله بود که بت پرستان ومشرکان شروع به آزار واذیت مسلمانان نمودند.
هجرت به حبشه
پس ازعلنی شدن دعوت پیامبر مشرکان به آزار واذیت مسلمانان پرداختند بطوریکه بعضی ازیاران پیامبر زیر شکنجه های کفار شهید شدند وبعضی دیگر نابینا ومجروح شدند ولی آنان برعقیده خویش ثابت ماندند . مشرکین چون استقامت مسلمانان رادیدند تصمیم گرفتند که باپیامبر صلح کنند وبه آن حضرت گفتند : هرچه مال وثروت از ما درخواست کنی به تو می دهیم وتورا پادشاه خود می کنیم بشرط اینکه ازتبلیغ این دین دست بردارید اما آن حضرت فرمودند : به خدا قسم اگر آفتاب رادر دست راست وماه رادردست چپ من بگذارند ازدعوت خود دست برنمی دارم تا ماموریت خود راانجام دهم یا دراین راه کشته شوم.
با زیاد شدن آزار اذیت مشرکین نسبت به مسلمانان پیامبر دستور دادند: از مکه بیرون روید وبه حبشه هجرت کنید که درآنجا پادشاهی عادل حکومت می کند و درآن سرزمین برکسی ظلم نمی شود تا خداوند برای شما گشایشی حاصل کند.
هجرت به مدینه
خبر مسلمان شدن تعداد زیادی از مردم مدینه به گوش قریش رسید وآنان آذیت وآزارشان رانسبت به مسلمانان شدیدتر کردند به همین خاطر رسول خدا به مسلمانان دستور داد تا به مدینه هجرت کنند مسلمانان بطور محرمانه به مدینه هجرت نمودند ولی عمربن خطاب (رض) آشکارا هجرت کرد اواعلام نمود که می خواهد به مدینه هجرت کند به آنان گفت : کسی که می خواهد مادرش به عزایش بنشیند فردا دراین وادی سرراه من قرار بگیردولی کسی جرات نداشت که درراه او حاضر شود.
وقتی مشرکین قریش فهمیدند که مسلمانان در مدینه در عزت وآرامش بسر می برند درمحلی بنام دارالندوه جلسه ای تشکیل دادند آنان تصمیم گرفتند که شخص پیامبر را به قتل برسانند گفتند درهر طایفه ای جوانی نیرومند انتخاب شود وباهم محمد رابکشند تا خون درمیان طایفه ها تقسیم شود جوانان انتخاب شده در کنار درخانه آن حضرت کمین گرفتند تا شب هجرت ایشان رابکشند اما رسول خدا آن شب در بسترش نخوابید و وحضرت علی درجای او خوابید و وقتی مشرکان به خانه پیامبر هجوم بردند دیدند که حضرت علی دربستر پیامبر خوابیده است.
آری پیامبر خانه اش را ترک نمود ولی کسانی که درکمین بودند تا ایشان را به شهادت برسانند آن حضرت را ندیدند رسول خدا به خانه ابوبکر(رض) رفت ابوبکر ازپیش دوشتر رابرای سواری خود وپیامبر آماده کرده بودآنان بسوی مدینه حرکت کردند وابوبکر (رض) مردی را برای راهنمایی اجاره گرفت .
نجات پیامبر از قتل برای قریش قیامتی شد آنها از راه مکه به مدینه به دنبال حضرت محمد وابوبکر رفتند اما آنها رانیافتند سپس با رد پایابان خبره از راه یمن تا غار ثور رفتند و دردو غار ماندند بعضی گفتند شاید محمد ورفیقش در این غار باشند اما بعضی دیگر گفتند مگر نمی بینید که عنکبوت در غار راتنیده وکبوتران درآنجا لانه ساخته وتخم گذاشته اند همه اینها دلیل براین است که کسی مدتها داخل غار نشده است.
بعد از آن واقعه عظیم وتاریخی در غار ثور رسول خدا درراه مدینه وارد روستای قبا شد ودر آنجا اولین مسجد دراسلام را بنا نمود سپس به مسیرش ادامه داد وهنگام فرارسیدن نماز جمعه
تاريخ : چهار شنبه 12 مهر 1391
| 15:29 | نویسنده : اصغر رضایی گماری | .: Weblog Themes By Pichak :.